سالن زیبایی تهران

سالن زیبایی تهران

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی در پاسداران

    سالن زیبایی در پاسداران : همه با این جمله موافق بودند که گم شدن کشتی به خاطر کاپیتان یا خدمه نبود. باد او را مستقیماً به ساحل راند، لنگرهایی که در اوج طوفان به بیرون پرتاب شده بودند از هم جدا شدند و هیچ بندری در امتداد آن ساحل وجود ندارد که کشتی‌ها بتوانند برای آن حرکت کنند. سرانجام این بود که او روی صخره‌ای در فاصله‌ای دور از ساحل پرتاب شد. رنگ مو : کاملاً شکسته شد. «با مدیریت خوب افسران فرمانده، کل مسافران و تقریباً تمام خدمه سوار قایق شدند و به سلامت در ساحل فرود آمدند. ما…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی رویا زارع ستارخان

    سالن زیبایی رویا زارع ستارخان : کاپیتان پیرز، آقا و خانم گرگ، تلاش کردند تا مسیری را که طرف چندین هفته قبل طی کرده بود دنبال کنند. در حالی که سرهنگ هریسون خانم هوردرن و من را تحت سرپرستی خود گرفت. رنگ مو : سرهنگ اطلاعاتی از مستعمره داشت و می‌دانست که بهترین امید برای فرار به سمت شمال است، جایی که قبایل کمی در آنجا قرار دارند و صفحه‌ای تقریباً بی‌پایان از جنگل. ما تنها یک ساعت پس از رسیدن به این قطعنامه از یکدیگر جدا شدیم. سالن زیبایی رویا زارع ستارخان سالن زیبایی رویا زارع ستارخان : زیرا…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی رویا زارع

    سالن زیبایی رویا زارع : ضربات خود را با التماس به جانوران عظیم الجثه می آمیختند که آنها را لگدمال نکنند و آنها را زیر پا نگذارند، بلکه رحم کنند و جانشان را ببخشند، درست در لحظه ای که آنها شکنجه و مرگ را بر آنها تحمیل کردند. موجوداتی که صبرشان را طلب کردند! چندین حیوان عظیم الجثه به همین ترتیب از جلوی درختان، جایی که آن دو پسر نشسته بودند. رنگ مو : عبور کردند. اما هیچ یک از آنها فرصت مطلوب یک شوت مناسب را ارائه نکردند. گاهی درختی دخالت می کرد. گاهی اوقات سر حیوان در لحظه…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی رزتی بلوار فردوس

    سالن زیبایی رزتی بلوار فردوس : زیرا او شکارچی بزرگ است، فیل بزرگ را می کشد، به او افتخار بزرگی می دهد.” نیک گفت: «من این را به اندازه کافی واضح می‌دانم، اما ای کاش مرا به جای عقاید خودشان، بر اساس تصورات خودم تکریم می‌کردند.» فرانک در حال خنده گفت: «آرام باش، نیک. اکنون به زودی وارد کرال خواهیم شد. من امیدوارم که مائومو، مائومو، در راه دیدن ورود ما باشد. رنگ مو : این به او کمک خواهد کرد.» همانطور که آنها به این طریق می دویدند، به کرال نزدیک شدند، جایی که در واقع، همانطور که به نظر…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی رزالیندا

    سالن زیبایی رزالیندا : در حالی که فرانک و نیک در عذاب شک و دلهره نگاه می کردند. فصل نوزدهم. دی والدن به محاکمه آورده شد – دفاع او – خطر قریب الوقوع – عذاب دی والدن – فرار – سفر سریع – کلوف کودو. مائومو و میرمیدون هایش دیری نپاییدند که مأموریت خود را به انجام رساندند. دی والدن و وارلی، حدود یک ساعت قبل، از بازدید خود از کلبه دالیلی پیر، که گاوهایش در همان صبح زود با بیماری آفت زده بودند، بازگشته بودند. رنگ مو : برای تلقیح با گربه ای که قبلاً حمله کرده بود خیلی…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی رزتی

    سالن زیبایی رزتی : من نماز می خوانم و آنچه شما می گویید قربانی می کنم در نهان، اما نه در حضور شما. جادوگر فریاد زد: “شما او را می شنوید، رئیس.” او می‌خواهد با کلمات توخالی شما را کنار بگذارد. حالا به من گوش کن؛ من این بدبختی را از بین خواهم برد. گاوهای بچوانا نخواهند مرد. اما تا زمانی که دروغگوی سفید ساکت نشود. رنگ مو : نمی توانم این کار را انجام دهم. تا زمانی که او زنده است، ارواح به من گوش نمی دهند. پس انتخاب کن که آیا این حیله گر زنده می ماند تا…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی رزا

    سالن زیبایی رزا : اما این امید وجود ندارد و چیزی جز این نیست که همه ما خود را برای بدترین شرایط آماده کنیم.» وارلی گفت: «آنها ممکن است آنچه را که می خواهند انجام دهند. “اگر آنها جان شما را بگیرند، من نمی خواهم زندگی خود را حفظ کنم.” “تو نباید این حرف را بزنی، ارنست. خدا ممکن است کار بزرگی برای شما داشته باشد. رنگ مو : و اگر جان شما حفظ شود، مطمئن خواهم بود که برای همین هدف است. اما احتمالاً زمان کمی برای گذراندن با هم داریم. بگذارید بهترین استفاده را از آن ببریم.» همه…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی رادان

    سالن زیبایی رادان : زمانی که پوشش درختی جای خود را به دشتی باز و پر از سنگ های بزرگ می داد و گاه و بیگاه تکه های خار. اکنون کوبو دستور داد: «تا جایی که می‌توانیم سریع برویم». “بسیار دور از کرال برای بچواناس که بتوان امشب آن را دنبال کرد.” نیک گفت: «و فردا هیچ یک از آنها در شرایطی قرار نخواهند داشت که سفری طولانی را انجام دهند.» «باران ساز مست نیست. او هوشیار است.» “به احتمال زیاد او به کلبه رفته است تا همه را امن ببیند و همه را از بین ببرد!” وحشی را با…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی رادا اقدسیه

    سالن زیبایی رادا اقدسیه : زیرا واقعاً در کمتر از دو روز رفتم – نه، نه برای نجات جانم.» وارلی گفت: “خب، این برای نجات جان شما بوده است.” “تو این را فراموش می کنی.” دیگری پاسخ داد: “نه، نمی دانم.” “این در مورد تنها چیزی است که من مطمئن هستم که فراموش نکنم! خوب، کوبو، کی باید به این کلوف تو برسیم – امشب یا فردا صبح؟ بچوانا گفت: «فردا، اگر همه چیز خوب باشد. رنگ مو : ساعت حدود ده صبح است.» آنها سفر خود را قبل از سپیده دم از سر گرفتند. هنگامی که کارزار با واگذاری…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی رادا

    سالن زیبایی رادا : همان گونه که او پیشنهاد می کرد، بلافاصله از او درخواست می کردند تا به آنها کمک کند. او گفت: «در همین حال، کوبو، اجازه دهید ما وقت و افکارمان را به کار بگیریم. هرگز برای ما مفید نیست که بنشینیم و بر مشکلاتمان فکر کنیم. ما باید دیوانه شویم، من انتظار دارم. رنگ مو : اینجا را نگاه کن، به ما نگفتی که دیروز یا امروز صبح، با فاصله کمی از اینجا، هول چند فیل دیده شده است؟» کوبو گفت: “فیل های بسیار زیادی در بوته ها وجود دارد.” «شش، هفت، گاو نر بزرگ، بیست…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی وانیا

    سالن زیبایی وانیا : جورج با جدیت گفت: “هرگز نباید فراموش کرد که این رتبه وظایف و امتیازات خود را دارد.” به خودم کمک کردم تا یک لیوان شامپاین دیگر بخورم. “چه کاری می خواهید انجام دهم؟” من پرسیدم. او پاسخ داد: “من به هیچ وجه نمی خواهم به شما دیکته کنم.” من فقط به شما توصیه می کنم. به عنوان برادر بزرگتر و سرپرست خانواده، طبیعتاً به شغل شما علاقه مند هستم. رنگ مو : با سپاسگزاری پاسخ دادم: «آتش پیش رو». من همیشه آماده گوش دادن به حکمت هستم، به ویژه از زبان وزیر کابینه.» مکث کوتاهی شد.…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن های زیبایی ولنجک

    سالن های زیبایی ولنجک : فکر می کنم او معتقد بود که من به خاطر تلاش برای تغییر مکالمه مقصر هستم. او پاسخ داد: “در حال حاضر هیچ کس آنجا نیست، به جز دونالد راس پیر و همسرش. اگر بتوانم می خواهم آن مکان را بفروشم، این برای ما خوب نیست.” اعتراض کردم: «اوه، نفروشش». این تنها یکی از عمارت‌های خانوادگی متعدد ما است که می‌توانم در آن ایستاده باشم.» بعد مکث کردم. رنگ مو : من اضافه کردم: «آخرین باری که در انگلیس بودم یک قایق آنجا گذاشتم. “من نمی دانم چه اتفاقی برای آن افتاده است؟” جورج پاسخ…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی رنگ ولنجک

    سالن زیبایی رنگ ولنجک : من تنبل نیستم، اما اشتیاق فرد به خانه سازی یک حدی دارد. نام واقعی O. Henry ویلیام سیدنی (سیدنی) پورتر بود. او در سال ۱۸۶۲ در گرینزبورو، کارولینای شمالی، از اجداد مختلط کواکر (کانکتیکات) و جنوبی (ویرجینیا) به دنیا آمد. مادر او که زنی با شخصیت و استعداد ادبی قابل توجهی بود، در سال ۱۸۶۵ درگذشت و پرورش او. هنری به مادربزرگ پدری اش سپرده شد. رنگ مو : پدرش یک پزشک بود، اما ظاهراً در هر کاری که انجام می‌داد شکست خورده بود. او. هنری چه تحصیلاتی داشت در مدرسه خصوصی کوچک یک خاله،…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی لاجورد ولنجک

    سالن زیبایی لاجورد ولنجک : او چیزی بیش از ساختار رشته‌ای گریزلدا بیمار قرون وسطایی مدیون «وحدت ایده تأثیر» پو نیست. به نظر می‌رسد که تقریباً تصادفی به ترفند تمرکز توجه، صرفه‌جویی در کلمات، تعلیق فزاینده، و از بین بردن اوج و شگفتی ضربه زده است. و هنر او در آن ترفند نهفته است. با این حال، در O. Henry قدرتی بیشتر از هنر او وجود داشت. رنگ مو : این نبوغ او برای مشاهده بود. هنر بدون ایده هیچ سودی ندارد. با دیدن همه چیز درباره او، همانطور که خودش می‌گفت، همیشه در حال زنده نگه داشتن ایده‌هایش بود…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی بارانا ولنجک

    سالن زیبایی بارانا ولنجک : زندگی نه تراژدی است و نه کمدی. این اختلاط هر دو است. دست‌های قادر مطلق، بالای سر ما، رشته‌هایی را می‌کشند که خنده‌های ما را با هق هق می‌گیرند و باعث می‌شوند صداهای شادی عجیبی بر عمیق‌ترین غم ما نفوذ کنند. ما خیمه شب بازی هایی هستیم که به میل خودمان کمیاب می رقصیم و گریه می کنیم. رنگ مو : و در پایان، چراغ های شعله ور خاموش می شوند، ما را در جعبه های چوبی خود می خوابانند، و شب تاریک می آید تا صحنه پیروزی کوتاه ما را بپوشاند. ما قهرمانانی را…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی زن ولنجک

    سالن زیبایی زن ولنجک : او چهره ای کک و مک، لاغر و مطیع است. از زانو پای چپش رفته و در جایش یک کنده چوبی دست و پا چلفتی قرار دارد که با سرعتی فوق‌العاده روی آن می‌لنگد. مادر کریپ سه یا چهار دفتر را در خیابان اصلی تمیز می کند. رنگ مو : در زمان های دیگر شستشو می دهد. به نحوی، آنها موفق می شوند در این محل زندگی متزلزلی که توسط پدر کریپ وصله شده بود، زندگی کنند. سالن زیبایی زن ولنجک سالن زیبایی زن ولنجک : پدری که چندین سال قبل یک شب در حال…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن زیبایی ستیا ولنجک

    سالن زیبایی ستیا ولنجک : او تمایلی نشان می‌دهد که خود را در برابر چیزی مهار کند، اما مبلمان شکننده کلبه که قول پشتیبانی زیادی نمی‌دهد، با ناراحتی می‌ایستد، با اخم‌های گیج‌شده روی صورتش، و منتظر تحولات است. رنگ مو : اولد بوی که با خشم ساختگی به ذره ذره‌ی انسانیت زیر پوشش لبخند می‌زند، می‌گوید: «شیطان کوچولو، می‌دانی چرا به دیدنت آمده‌ام؟» کریپ می‌گوید: «نه، قربان، تب روی گونه‌هایش عمیق‌تر می‌شود. سالن زیبایی ستیا ولنجک سالن زیبایی ستیا ولنجک : او هرگز چیزی به اندازه این مرد بزرگ، بلندقد و خوش تیپ با کت و شلوار شب مشکی اش،…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش تهرانپارس

    سالن آرایش تهرانپارس : همنوع را گیج کن من معتقدم که او می خواست بمیرد. برخی از عاشقانه های مزخرف او را نگران کرد و تب کرد.» “عاشقانه؟ اوه، رالف، به من بگو. فقط فکر کن! یک عاشقانه در بیمارستان.» «او سعی کرد امروز صبح آن را در فواصل هجوم درد به من بگوید. او به عقب خم می‌شد تا جایی که سرش تقریباً پاشنه‌هایش را لمس می‌کرد و دنده‌هایش تقریباً ترک می‌خوردند. رنگ مو : با این حال توانست چیزی از داستان زندگی‌اش را منتقل کند.» همسر دکتر در حالی که دستش را بین گردن و صندلی لغزید گفت:…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش الینا

    سالن آرایش الینا : اما این زن جوان اخیراً به هیوستون نقل مکان کرده است، و من دلایلی دارم که شک کنم او به او توجه دارد. از شما می خواهم که حرکات او را تا حد امکان از نزدیک تماشا کنید و به من گزارش دهید. من هر روز در یک زمان معین با دفتر شما تماس می‌گیرم تا آنچه را که کشف کرده‌اید بیاموزم. نام من خانم R—— است و شوهرم شناخته شده است. رنگ مو : او یک جواهر فروشی کوچک در خیابان نگه می دارد. من برای خدمات شما پول خوبی به شما خواهم داد و…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش ماه آرا

    سالن آرایش ماه آرا : احتمالاً برای شام. کارآگاه احساس کرد که بازوی خانم می لرزد. او با تلخی گفت: “بدبخت.” او فکر می‌کند که من در خانه بی‌گناه منتظر او هستم، در حالی که او در حال چرخیدن با آن میکس هنرمندانه و طراح است. ای خیانت انسان.» آقای کیلینگ خانم را از راهروی باز که به حیاط پشتی فروشگاه می رفت، برد. درب بیرونی اتاق پشتی باز شد و وارد شدند. رنگ مو : گفت: “در فروشگاه، نزدیک نیمکتی که شوهرم در آن کار می کند، یک میز بزرگ است که روکش آن به زمین آویزان شده است.…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش ملکه

    سالن آرایش ملکه : او با شکم خالی یا بهتر است بگوییم بدون غذا روی دیوار یکی از فروشگاه هایش کاغذ دیواری سبز ارزان قیمت چسبانده بود و با او موافق نبود. از تب برافروخته به رختخواب رفت و زمزمه کرد: «خدایا به زن و بچه بیچاره ام کمک کن! حالا سرنوشت آنها چه خواهد شد؟» آقای فلینت ویلی را به طرف دیگر اتاق فرستاد و از زیر بالش یک رول پول سبز بیرون کشید. رنگ مو : او به همسرش گفت: «این را به بانک ببر و واریز کن. آنجا فقط ۹۰۰ دلار است. برخی از مستاجران من هنوز…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش موزا صادقیه

    سالن آرایش موزا صادقیه : ماهی تازه سرخ شده، قهوه، نان ذرت، سیب زمینی، و به اندازه کافی بیکن ترد برای طعم دادن، شامی را به ما داد که در آن هیچ زمزمه نکرد. ما با آسودگی دراز کشیدیم و الهه نیکوتین را پرستش کردیم. ماه در آسمان شرقی شکوهی پدید آورد و زرق و برق درخشان سفیدی را بر آب سیاه بایو پخش کرد. رنگ مو : یک یدک کش فانتوم به پایین رودخانه خزید، و یک دنباله نقره ای شبح وار و متزلزل، و لپ و شستن اسرارآمیز در امتداد سواحل نادیده باقی گذاشت. پشه ها با عصبانیت…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش مریم دربندی

    سالن آرایش مریم دربندی : دیدن همه چیز اینقدر نزدیک به من احساس خنده‌دار می‌دهد. یکبار دیدم در باز شد و همسرش با بچه در آغوشش بیرون آمد. این تنها کاری بود که می توانستم انجام دهم تا از غر زدن او جلوگیری کنم. شرط می‌بندید، من خوشحال بودم که او را دیدم، و می‌دانستم که همه آنها در امان هستند. درست در همان لحظه، چیزی بزرگ و سیاه را دیدم. رنگ مو : و ساده تر شد، انگار که مهربان تر شده بود، و این یک مکزیکی بود با یک سامبررو لبه پهن، روی هوسی که تا حصار می…

  • سالن آرایش مونا یزدانی

    سالن آرایش مونا یزدانی : خلیفه ریش خود را کشید و آهسته با خود زمزمه کرد: “من همیشه می دانستم که ۲۸۸ دو چیز درشت است، اما جناس در حال حاضر به جایی در حوزه قضایی من نمی رسد.” ( هوستون دیلی پست ، صبح جمعه، ۸ نوامبر ۱۸۹۵.) تحریک کافی “او به شدت به من ضربه زد.” “او ایراد می گیرد، قاضی.” «نبر آن سیاه‌پوست را لمس کرد و به او گفت و با خوشحالی به من ضربه زد.» آن‌ها دو سیاه‌پوست هیوستون بودند و برای مبارزه در مقابل ضبط‌کننده حاضر بودند. رنگ مو : این مرد را برای…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش مریم حمزه ای

    سالن آرایش مریم حمزه ای : پسرها و تین هورن ها می خندند و به من می گفتند «جیک پارسا»، اما امروز به کلیسای بزرگی رفتم که شما در آنجا موعظه می کنید، بزرگوار. با خودم می گویم که دور تندرلوین را به شما نشان دادم، و زمانی که دو نفر با شما همراهی کردند، در کنار شما ایستادم، و هرگز اجازه ندادم یاروها بر روی شما کار کنند. و وقتی شنیدم که از موعظه های بزرگ می گویند. رنگ مو : موعظه می کردند و شلیک می کردند. یر در حال تیراندازی به یک باند سرسخت بود، من واقعاً…

مشـــاوره / نوبت دهی۰۹۹۳-۹۹۰۰۰-۵۱
+