بیشتر
رنگ ریشه موی مش کراتینه مو شده : که در یکی از روزهای پاییز گذشته شوهرش طبق معمول گوسفندانش را بیرون آورده و دیگر برنگشته رنگ مو است. او گفت: “دنای، سگ، گوسفندان را به خانه برد و از آن روز تا به امروز هیچ خبری از شوهر بیچاره من شنیده نکراتینه مو شده رنگ مو است.
رنگ مو : نمی دانم آیا سنگ برای من باز می نانو کراتین مو شود؟” او برای دونای، سگش سوت زد و او را داخل گذاشت اتهام گوسفند سپس به سمت صخره رفت و گیاه مرموز را بررسی بیبی لایت مو کرد. چیزی پروتئین تراپی مو بود که قبلاً ندیده پروتئین تراپی مو بود. او برگی را برداشت و صخره ای را در همان جایی که مارها لمس بیبی لایت مو کرده پروتئین تراپی مو بودند لمس بیبی لایت مو کرد. فوراً سنگ باز کراتینه مو شد. باچا پا به داخل گذاشت. او خود را در غاری عظیم یافت که دیوارهای آن با طلا و نقره و سنگ های قیمتی می درخشید.
رنگ ریشه موی مش کراتینه مو شده
رنگ ریشه موی مش کراتینه مو شده : هر مار برگ گیاهی را که در آنجا رکراتینه مو شد می بیبی لایت مو کرد، گاز گرفت. سپس صخره را با برگها لمس آمبره و ایرتاچ مو بیبی لایت مو کردند و صخره باز کراتینه مو شد. یکی یکی به داخل خزیدند. وقتی آخرین مورد ناپدید کراتینه مو شد، سنگ بسته کراتینه مو شد. باچا با گیج چشمانش را پلک زد. “این چه معنی می تواند داشته باکراتینه مو شد؟” از خود پرسید. “آنها کجا رفته اند؟ فکر می کنم باید خودم از آنجا بالا بروم و ببینم آن گیاه چیست.
یک میز طلایی در وسط آن ایستاده پروتئین تراپی مو بود و روی آن مار هیولایی، پادشاه بسیار مارها، دراز کشیده پروتئین تراپی مو بود و به خواب عمیقی فرو رفته پروتئین تراپی مو بود. مارهای دیگر، صدها و صدها نفر از آنها، روی زمین دور میز دراز کشیده پروتئین تراپی مو بودند. آنها هم به کراتینه مو شدت در خواب پروتئین تراپی مو بودند. همانطور که باتچا راه می رفت، هیچ یک از آنها تکان نمی خورد. باتچا اینور و آنجا میچرخید و دیوارها و میز طلایی و مارهای خفته را بررسی میبیبی لایت مو کرد.
وقتی همه چیز را دید با خودش فکر بیبی لایت مو کرد: “این خیلی عجیب و جالب و همه چیز رنگ مو است، اما اکنون زمان آن رنگ مو است که من به گوسفندم برگردم.” گفتن “حالا من می روم” آسان رنگ مو است، اما وقتی باچا سعی بیبی لایت مو کرد برود متوجه کراتینه مو شد که نمی تواند، زیرا سنگ بسته کراتینه مو شده پروتئین تراپی مو بود. پس در آنجا با مارها محبوس کراتینه مو شد. او فردی فیلسوف پروتئین تراپی مو بود و پس از چند لحظه گیج کراتینه مو شدن.
شانه هایش را بالا انداخت و گفت: “خب، اگر نتوانم بیرون بروم، فکر می کنم باید شب را اینجا بمانم.” با آن شنل خود را در اطراف خود کشید، دراز کشید و به زودی به خواب عمیقی فرو رفت. او با زمزمه خش خش از خواب بیدار کراتینه مو شد. به خیال اینکه در کلبه خودش رنگ مو است، نشست و چشمانش را مالید. سپس دیوارهای درخشان غار را دید.
رنگ ریشه موی مش کراتینه مو شده : ماجراجویی خود را به یاد آورد. مار پادشاه پیر هنوز روی میز طلایی دراز کشیده پروتئین تراپی مو بود اما دیگر خواب نپروتئین تراپی مو بود. حرکتی مانند یک موج آلایت و هایلایت مو هسته در سیم پیچ های بزرگ او موج می زد. همه مارهای دیگر روی زمین رو به روی میز طلایی پروتئین تراپی مو بودند و با زبان های تند زمزمه می آمبره و ایرتاچ مو بیبی لایت مو کردند: “آیا وقتش فرا رسیده رنگ مو است؟” مار پادشاه پیر به آرامی سرش را بلند بیبی لایت مو کرد.
با زمزمه ای عمیق گفت: “بله، زمان آن فرا رسیده رنگ مو است.” بدن درازش را دراز بیبی لایت مو کرد، از روی میز طلایی لیز خورد و به سمت دیوار غار رفت. همه مارهای کوچکتر به دنبال او چرخیدند. باچا آنها را دنبال بیبی لایت مو کرد و با خود فکر بیبی لایت مو کرد: “من از راهی که آنها می روند بیرون می روم.” مار پادشاه پیر با زبانش دیوار را لمس بیبی لایت مو کرد و صخره باز کراتینه مو شد.
سپس به کناری رفت و مارها یکی یکی بیرون خزیدند. وقتی که آخرین مورد بیرون پروتئین تراپی مو بود، باچا سعی بیبی لایت مو کرد دنبالش برود، اما سنگ در صورتش تاب خورد و دوباره او را در داخل قفل بیبی لایت مو کرد. مار پادشاه پیر با صدای نفس عمیقی به او خش خش بیبی لایت مو کرد: “هه، ای موجود بدبخت، تو نمی توانی بیرون بیایی! اینجا لایت و هایلایت مو هستی و اینجا می مانی!” باچا گفت: “اما من نمی توانم اینجا بمانم.” “من اینجا چه کار می توانم.
رنگ ریشه موی مش کراتینه مو شده : انجام دهم؟ من نمی توانم برای همیشه بخوابم! باید من را رها کنید! من در چراگاه گوسفند دارم و در خانه یک زن سرزنش کننده در دره دارم. اگر من باشم او یک یا دو چیز برای گفتن رنگ مو دارد. دیر برگشتم!” باچا التماس بیبی لایت مو کرد و بحث بیبی لایت مو کرد تا اینکه بالاخره مار پیر گفت: “بسیار خوب، من تو را بیرون می گذارم، اما نه تا زمانی که به من سوگند سه گانه ای ندهی.
که به هیچ کس نگویی چگونه وارد کراتینه مو شدی.” باچا با این موضوع موافقت بیبی لایت مو کرد. سه بار سوگند بزرگی خورد که به کسی نگوید که چگونه وارد غار کراتینه مو شده رنگ مو است. مار پیر در حالی که دیوار را باز می بیبی لایت مو کرد، گفت: “به شما هکراتینه مو شدار می دهم، اگر این سوگند را بشکنید، سرنوشتی وحشتناک به شما خواهد رسید!” باچا بدون هیچ حرف دیگری با عجله از دهانه عبور بیبی لایت مو کرد.
یک بار بیرون با تعجب به او نگاه بیبی لایت مو کرد. به نظر می رسید همه چیز تغییر بیبی لایت مو کرده رنگ مو است. پاییز پروتئین تراپی مو بود که او به دنبال مارها وارد غار کراتینه مو شده پروتئین تراپی مو بود. حالا بهار پروتئین تراپی مو بود! “چه اتفاقی افتاده رنگ مو است؟” از ترس گریه بیبی لایت مو کرد “اوه، من چه بدبختی لایت و هایلایت مو هستم! آیا زمستان را خوابیده ام؟ گوسفندان من کجا لایت و هایلایت مو هستند؟ و همسرم – او چه خواهد گفت؟” با زانوهای لرزان به سمت کلبه اش رفت. همسرش در داخل مشغول پروتئین تراپی مو بود.
رنگ ریشه موی مش کراتینه مو شده : می توانست او را از در باز ببیند. او ابتدا نمیدانست به او چه بگوید، بنابراین در حالی که سعی میبیبی لایت مو کرد به یک درنگ مو استان احتمالی فکر الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند، به داخل آغل گوسفندان رفت و خود را پنهان بیبی لایت مو کرد. در حالی که او در آنجا خمیده پروتئین تراپی مو بود، دید یک آقایی خوش لباس به در کلبه آمد و از همسرش پرسید که شوهرش کجرنگ مو است؟ زن گریه بیبی لایت مو کرد و به مرد غریبه توضیح بالیاژ مو داد.
آراگل گفت:
۱۰۲***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۲۲:۴۸
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۰۲
نیلوفر گفت:
۴۱۵***۰۹۱۴-۵
در ساعت ۱۹:۵۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۲۷
یعقوبی گفت:
۲۷۸***۰۹۳۶-۸
در ساعت ۱۲:۰۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۰۵
شبنم گفت:
۷۵۷***۰۹۱۲-۶
در ساعت ۲۳:۱۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۹/۲۱
آیناز گفت:
۶۷۰***۰۹۰۳-۱
در ساعت ۹:۴۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
رویا گفت:
۹۱۱***۰۹۱۷-۲
در ساعت ۱۸:۱۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۸/۱۴
رضایی گفت:
۵۹۲***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۶:۰۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۷/۲۰
باران گفت:
۱۰۱***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۱۷:۲۷
در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۱۰
توفیقی گفت:
۷۲۲***۰۹۱۱-۲
در ساعت ۱۰:۴۱
در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۲۷
بهار گفت:
۰۹۸***۰۹۱۲-۸
در ساعت ۲۳:۳۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۱۴
پرنیا گفت:
۳۰۳***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۲:۱۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۰
رها گفت:
۶۰۸***۰۹۳۶-۷
در ساعت ۱۵:۲۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۴
پانیذ گفت:
۳۷۲***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۱۹:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۰۹
نیکی گفت:
۱۹۴***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۶:۱۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۲۶
پریا گفت:
۵۹۵***۰۹۱۲-۴
در ساعت ۲۱:۰۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۸
پرستو گفت:
۸۹۱***۰۹۳۵-۶
در ساعت ۱۹:۴۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۶
تامیلا گفت:
۲۹۵***۰۹۱۲-۷
در ساعت ۱۲:۲۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۰
دریا گفت:
۱۱۱***۰۹۰۲-۲
در ساعت ۱۸:۱۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۲۸
درسا گفت:
۱۴۶***۰۹۳۸-۶
در ساعت ۱۳:۵۸
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۲۳
نیلوفر گفت:
۸۰۴***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۵:۳۳
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۱۸
ساحل گفت:
۰۷۸***۰۹۳۵-۷
در ساعت ۲۳:۴۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۱۲
مری گفت:
۷۴۷***۰۹۱۴-۴
در ساعت ۸:۳۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۷
دل آرا گفت:
۶۳۹***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۲۰:۴۱
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۳
مینا گفت:
۸۴۳***۰۹۱۲-۰
در ساعت ۵:۲۵
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۶
رزا گفت:
۰۰۶***۰۹۳۷-۷
در ساعت ۸:۴۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۰
سارا گفت:
۶۹۶***۰۹۹۲-۳
در ساعت ۱۲:۵۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
رها گفت:
۲۹۴***۰۹۱۸-۶
در ساعت ۱۶:۳۱
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۹
جواهریان گفت:
۶۱۱***۰۹۱۱-۱
در ساعت ۲:۳۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲
ساناز گفت:
۲۲۰***۰۹۹۰-۲
در ساعت ۱۷:۵۵
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۱/۲۲
شمیم گفت:
۴۱۴***۰۹۳۶-۸
در ساعت ۲:۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۱/۱۳
شایلی گفت:
۰۳۰***۰۹۳۳-۹
در ساعت ۱۴:۱۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۱۵
عسل گفت:
۱۳۶***۰۹۹۱-۶
در ساعت ۴:۳۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۹
نیلی گفت:
۷۲۲***۰۹۱۱-۴
در ساعت ۱۳:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۳۰
غزل گفت:
۲۳۱***۰۹۱۴-۸
در ساعت ۱:۴۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۵
هانیه گفت:
۲۷۸***۰۹۳۰-۴
در ساعت ۱۵:۴۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۸/۱۴
فرگل گفت:
۱۸۰***۰۹۱۵-۹
در ساعت ۱۱:۱۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۸/۳
نیکزاد گفت:
۸۲۱***۰۹۳۹-۸
در ساعت ۱:۱۷
در تاریخ ۱۴۰۱/۷/۱۰
رژین گفت:
۹۴۵***۰۹۳۹-۰
در ساعت ۲۰:۳۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۶/۱۸
کاترین گفت:
۷۱۰***۰۹۱۷-۲
در ساعت ۱۲:۳۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۵
کیانلو گفت:
۲۹۴***۰۹۱۳-۲
در ساعت ۱۴:۳۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۱۷
کیمیا گفت:
۹۹۲***۰۹۳۷-۴
در ساعت ۶:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۱
گندم گفت:
۶۲۲***۰۹۰۵-۳
در ساعت ۱۲:۲۹
در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۹
مهگل گفت:
۴۵۹***۰۹۳۵-۸
در ساعت ۱۵:۵۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۸
نگین گفت:
۶۷۱***۰۹۱۲-۵
در ساعت ۲۳:۴۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۲/۱۶
ویدا گفت:
۴۰۸***۰۹۱۱-۵
در ساعت ۱۱:۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۲/۳
خاطره گفت:
۳۰۵***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۳:۱۹
در تاریخ ۱۴۰۱/۱/۸