امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
ریموور رنگ مشکی مو در خانه
ریموور رنگ مشکی مو در خانه | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت ریموور رنگ مشکی مو در خانه را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با ریموور رنگ مشکی مو در خانه را برای شما فراهم کنیم.۲۹ فروردین ۱۴۰۳
ریموور رنگ مشکی مو در خانه : و او از یک تکه علف نرم زیر یکی از درختان بزرگ پشت واگن های ما فرار کرد. فوراً به تماس او پاسخ داد، اما وقتی او را دید که روی واگن دیگر در حال حرکت است، در جاده نشست و چند ثانیه با نگرانی او را تماشا کرد، سپس با کنجکاوی سریع و بی صدا روی چند پله دوید و دوباره ایستاد و سریع نگاه کرد.
مو : زیرا او چیزی در مورد حرکت نگفته بود. اما وقتی او در صبحانه به ما ملحق شد، الاغها جمع و جور ایستاده بودند تا شروع کنند. سپس رابی پرسید: “میخوای حرکتی انجام بدی، راکی؟” “آره! حساب کن من می گیرم!» او به آرامی پاسخ داد. من در سکوت غذا خوردم و به این فکر کردم که او با چه چیزی روبرو خواهد شد: صدها مایل – شاید هزار یا دو. چند ماه – ممکن است یک یا دو سال باشد.
ریموور رنگ مشکی مو در خانه
ریموور رنگ مشکی مو در خانه : به نظر میرسید که آن روز صبح همه چیزهایی را که درباره شکار در دو قاره بزرگ میدانستم، از او دریافت کردم. فیل، بوفالو، کرگدن، شیرها، و نمرات بیشتر، در گرمای شدید آفریقا! روز خوشی بود! وقتی صبح روز بعد از خواب بیدار شدم، راکی کوله ها را روی خرهایش می گذاشت. من کمی متحیر بودم، در ابتدا فکر می کردم که آیا او زین ها را آزمایش می کند.
کشور وحشی، قبایل وحشی، و حیوانات وحشی. سیل و تب؛ تصادف، گرسنگی و بیماری؛ و تنها! وقتی صبحانه را تمام کردیم، لیوانش را آبکشی کرد و آن را روی یکی از بسته ها آویزان کرد، تفنگش را روی شانه اش انداخت و عصای بلند چوبی اش را برداشت و به آرامی به الاغ ها ضربه زد تا آنها را به مسیر کافری تبدیل کند. دور شمال آنها به صورت تک فایل در جای خود دویدند.
راکی قبل از اینکه دنبالش کند یک ثانیه مکث کرد، نگاهی کوتاه به ما کرد و گفت! “خوب. خیلی طولانی!” او هرگز برنگشت! فصل سه. جس سگ های خوب به راحتی بدست نمی آمد. قبل از شروع به اندازه کافی برای یکی تلاش کردم، اما موفق نشدم. حتی توله سگ های متولد نشده صاحبان احتمالی حسودی داشتند که منتظر درخواست آنها بودند.
در بالای درخت همیشه فضای زیادی وجود دارد و سگ های شکار خوب به اندازه مردان خوب، اسب های خوب و گاوهای جلویی خوب کمیاب بودند. در آرایش یک سگ شکاری خوب به ویژگی های زیادی نیاز است: جثه، قدرت، سرعت، عطر، حس و سرعت – و شجاعت فراوان. بدست آوردن آنها بسیار بسیار دشوار است. اما حتی سگ های کوچک نیز مفید هستند.
و بسیاری از شاهکارهای خوب به اعتبار تریرهای کوچک در نگهبانی از اردوگاه ها در شب و ایستادن در برابر حیوانات زخمی که به معنای شرارت است، می باشد. دنیسون توسط دو فاکس تریر از دست یک شیر زن زخمی نجات یافت. او برای تیراندازی به قرقاول های بوته ای بیرون رفته بود و به طور غیرمنتظره ای به شیر شیری رسید که با توله هایش بازی می کرد.
توله ها در علف ها پنهان شدند، اما او در خلیج ایستاد تا از آنها محافظت کند، و او فراموش کرد که “لوپر بزرگ” را گرفته است. فشنگ از اسلحه خود و بارگیری مجدد با شماره ۶، شلیک شد. شلیک فقط او را دیوانه کرد و او اتهام زد. اما دو سگ به سمت او هجوم آوردند، یکی از هر طرف، پارس میکردند، فک میکردند و فریاد میزدند، با عجله وارد شدند و آنقدر سریع و خشمگین به عقب پریدند که او را گیج کردند.
ریموور رنگ مشکی مو در خانه : برای لحظه ای مرد را رها کرد و روی آنها چرخید و با شرارت با پنجه های بزرگش ابتدا به یکی و سپس به دیگری ضربه زد. سریع مثل رعد و برق به راست و چپ مثل یک بچه گربه به یک رشته پیچ خورده برخورد کرد. اما دور از دسترس ماندند. این فقط چند ثانیه طول کشید، اما آنقدر طولانی بود که مرد دوباره بارگیری کرد و به قلب شیر شلیک کرد. فقط یک سگ در اردوگاه ما بود. و او جذاب نبود. او یک بولتریر با کتی کسل کننده بود.
مشکی و خاکستری با راه راه های سایه دار. او چشمهای متقاطع کوچک و گوشهای همیشه متحرک نامطمئن داشت. او بدخلق و غیر اجتماعی بود. اما او مانند همیشه سگی وفادار و شجاع بود. او هرگز پارس نکرد. هرگز به خاطر گاز گرفتن افراد غریبه یا کافران یا رفتن به دنبال گاو زوزه نمی کشید. او بسیار ساکت، بسیار وحشیانه و بسیار سریع بود. او به دوست من تد تعلق داشت و هرگز روز و شب کنارش را ترک نکرد.
اسمش جس بود. جس مورد علاقه نبود، اما همه به او احترام میگذاشتند، تا حدی به این دلیل که میدانستید او هیچ چیز مزخرفی را تحمل نمیکند – بدون فشار دادن، نوازش یا تنبیه، و خیلی کم با او صحبت میکند – و تا حدودی به این دلیل که او بسیار وفادار و زبردست بود. او یک سگ شکاری نبود، اما در موارد متعدد به پایین کشیدن شکار زخمی کمک کرده بود.
ریموور رنگ مشکی مو در خانه : او هیچ دانش و مهارتی نداشت و فقط خشن و شجاع بود و همیشه خطر کشته شدن او وجود داشت. او به تد گوش می داد، اما به هیچ کس دیگری. ممکن بود یکی از ما فریاد بزند که ریههایش را بیرون بیاورد، اما این مانع از تعقیب او در لحظهای که چیزی میدید، نمیشد و آنقدر ادامه میداد که آنقدر مرده بود که نمیتوانست جلوتر حرکت کند. اولین باری که دیدم جس در حال صرف شام بودیم.
یک استخوان به او دادم – آن را نزدیک او گذاشتم و گفتم: «اینجا! سگ خوب!” از آنجایی که او حتی به آن نگاه نمی کرد، من آن را درست زیر بینی او حرکت دادم. غرغر آهسته ای کشید و چشمان کوچکش فقط برای یک نگاه به من چرخید که بلند شد و رفت. صدای خنده برخی از دیگران شنیده شد، اما هیچ کس چیزی نگفت، و به نظر عاقلانه تر بود که در آن زمان سوالی نپرسیم.
پس از آن، زمانی که ما تنها بودیم، یکی از آنها به من گفت تد به او آموزش داده است که از هیچ کس تغذیه نکند، و افزود: «شما نباید به سگ مرد دیگری غذا بدهید. یک سگ فقط یک ارباب دارد!» ما به جس احترام زیادی می گذاشتیم. اما هیچ کس کاملاً نمی دانست که ما تا روز به یاد ماندنی در نزدیکی کوه کشتی چقدر به او احترام می گذاریم.
ریموور رنگ مشکی مو در خانه : در گرمای روز زیر درختی بزرگ در کنار نهر کوچکی استراحت کرده بودیم. این درختی بود که سلتکه زیر آن دعا کرد و مرد. در هنگام غروب آفتاب، درست قبل از اینکه ما آماده حرکت شویم، چند واگن دیگر گذشتند، و تد که صاحب آن را میشناخت، با او ادامه داد و قصد داشت دوباره به ما بپیوندد. همانطور که او به سمت واگن در حال عبور پرید، جس را صدا کرد.