امروز
(چهارشنبه) ۰۹ / آبان / ۱۴۰۳
رنگ مو تنباکویی طلایی روشن
رنگ مو تنباکویی طلایی روشن | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ مو تنباکویی طلایی روشن را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ مو تنباکویی طلایی روشن را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
رنگ مو تنباکویی طلایی روشن : اما نه در قسمتهای مرتفعتر. به یاد دارم که برخی از مشاهدات را خوانده بودم که نشان می داد در انگلستان در پاییز گرم و خوب، برگ ها زودتر از پاییز دیررس و سرد می ریزند. تغییر رنگی که در اینجا در موقعیتهای مرتفعتر و در نتیجه سردتر به تاخیر افتاده است، باید به دلیل همان قانون کلی پوشش گیاهی باشد. درختان Tierra del Fuego در هیچ بخشی از سال به طور کامل برگ های خود را نمی ریزند.
رنگ مو : من گمان می کنم دلیلی است که در ابتدا تصور نمی شود، یعنی اینکه کل توده، از قله تا لبه آب، به طور کلی در معرض دید قرار دارد. یادم می آید که کوهی را دیده بودم، ابتدا از کانال بیگل، جایی که کل رفت و برگشت از قله تا پایگاه کاملاً مشهود بود، و سپس از Ponsonby Sound در چندین یال متوالی. و جالب بود که در مورد دوم مشاهده کنیم.
رنگ مو تنباکویی طلایی روشن
رنگ مو تنباکویی طلایی روشن : زیرا هر یال تازه ابزار جدیدی برای قضاوت در مورد فاصله فراهم می کند، چگونه کوه در ارتفاع بالا می رود. قبل از رسیدن به بندر قحطی، دو مرد دیده شدند که در امتداد ساحل می دویدند و کشتی را تحسین می کردند. یک قایق برای آنها فرستاده شد. معلوم شد که آنها دو ملوان بودند که از یک کشتی آب بندی فرار کرده بودند و به پاتاگونیایی ها پیوسته بودند.
این هندیها با مهماننوازی بیعلاقه همیشگی خود با آنها رفتار کرده بودند. آنها بر اثر تصادف از هم جدا شده بودند و سپس به امید یافتن کشتی به بندر قحطی می رفتند. به جرأت می گویم آنها ولگردهای بی ارزشی بودند، اما من هرگز افراد بدبخت تر از این را ندیدم. آنها چند روزی بود که روی صدفها و توتها زندگی میکردند و لباسهای پارهشدهشان با خوابیدن در کنار آتششان سوخته بود.
آنها شب و روز، بدون هیچ سرپناهی، در معرض طوفان های بی وقفه اواخر، همراه با باران، برف و برف قرار گرفته بودند، و با این حال از سلامتی خوبی برخوردار بودند. [تصویر] در طول اقامت ما در Port Famine، فوگی ها دو بار آمدند و ما را آزار دادند. از آنجایی که ابزار، لباس و مردان زیادی در ساحل وجود داشت، لازم بود که آنها را بترسانیم. اولین باری که چند اسلحه عالی شلیک شد.
زمانی که آنها خیلی دور بودند. بسیار مضحک بود که سرخپوستان را از پشت شیشه تماشا کنیم، هر چند بار که گلوله به آب اصابت کرد، سنگ ها را برداشته، و به عنوان یک مخالفت جسورانه، آنها را به سمت کشتی پرتاب کرد، هرچند حدود یک و نیم مایل فاصله داشت! سپس یک قایق با دستور برای شلیک چند گلوله از عرض آنها فرستاده شد.
خود را پشت درختان پنهان کردند و به ازای هر شلیک تفنگ ها تیرهای خود را پرتاب کردند. اما همه از قایق کوتاه آمدند و افسر همانطور که به آنها اشاره کرد خندید. این باعث شد که فوجیان از شدت شور و شوق عصبانی شوند و آنها مانتوهای خود را با خشم بیهوده تکان دهند. بالاخره با دیدن گلوله ها که به درختان بریده و برخورد می کنند، فرار کردند و ما در آرامش و سکوت رها شدیم.
در طول سفر قبلی، Fuegians در اینجا بسیار دردسرساز بودند، و برای ترساندن آنها، موشکی در شب بر روی ویگوام آنها شلیک شد. به طور مؤثری پاسخ داد و یکی از افسران به من گفت که در ابتدا صدای غوغا بلند شد و پارس سگ ها در مقابل سکوت عمیقی که در یکی دو دقیقه بعد حاکم شد کاملاً مضحک بود. صبح روز بعد حتی یک فوجین در آن محله نبود.
خار و لوله پاتاگونیا هنگامی که بیگل در ماه فوریه اینجا بود، یک روز صبح در ساعت چهار شروع کردم تا از کوه تارن که ۲۶۰۰ فوت ارتفاع دارد و مرتفعترین نقطه در این ناحیه است، بالا بروم. با قایق به دامنه کوه رفتیم (اما متاسفانه نه به بهترین قسمت) و سپس صعود خود را آغاز کردیم. جنگل از خط پرآب شروع می شود و در دو ساعت اول تمام امیدهایم را برای رسیدن به قله نادیده گرفتم.
رنگ مو تنباکویی طلایی روشن : چوب آنقدر ضخیم بود که لازم بود دائماً به قطب نما مراجعه کرد. برای هر نقطه عطفی، هر چند در یک کشور کوهستانی، به طور کامل بسته بود. در درههای عمیق، صحنهی مرگمانند ویرانی فراتر از هر توصیفی بود. بیرون باد توفانی میوزید، اما در این گودالها حتی یک نفس هم برگهای بلندترین درختان را تکان نمیداد.
هر قسمت آنقدر تاریک، سرد و مرطوب بود که حتی قارچها، خزهها یا سرخسها هم نمیتوانستند رشد کنند. در درهها به سختی امکان خزیدن وجود داشت، آنها بهطور کامل توسط تنههای قالبگیری بزرگ که از هر جهت به پایین سقوط کرده بودند، محاصره شده بودند. هنگام عبور از روی این پل های طبیعی، مسیر فرد اغلب با فرو رفتن زانو در عمق چوب های پوسیده متوقف می شد.
در مواقع دیگر، وقتی میخواست به درختی محکم تکیه کند، با پیدا کردن تودهای از مواد پوسیده که با کوچکترین تماسی آماده سقوط بود، وحشت زده میشد. ما بالاخره خودمان را در میان درختان رشد کرده یافتیم و به زودی به خط الراس برهنه رسیدیم که ما را به قله رساند. در اینجا یک نمای مشخصه از Tierra del Fuego بود.
زنجیرهای نامنظم از تپه ها، خالدار با تکه ها برف، دره های سبز مایل به زرد عمیق، و بازوهای دریا که زمین را در جهات مختلف قطع می کنند. باد شدید به شدت سرد بود و جو نسبتاً مه آلود بود، به طوری که ما مدت زیادی روی قله کوه نماندیم. فرود ما به اندازه صعودمان سخت نبود، زیرا وزن بدن مجبور به عبور کرد و تمام لغزش ها و سقوط ها در مسیر درست بود.
من قبلاً به ویژگی تیره و کسل کننده جنگل های همیشه سبز اشاره کرده ام، [۳] که در آن دو یا سه گونه درخت رشد می کنند، به استثنای همه گونه های دیگر. در بالای زمین جنگلی بسیاری از گیاهان آلپ کوتوله وجود دارد که همه از توده ذغال سنگ نارس سرچشمه می گیرند و به ترکیب آن کمک می کنند: این گیاهان از اتحاد نزدیک آنها با گونه هایی که در کوه های اروپا رشد می کنند بسیار قابل توجه هستند.
هرچند هزاران مایل. غیر صمیمی. بخش مرکزی Tierra del Fuego، جایی که تشکیل تخته سنگ رس رخ می دهد، برای رشد درختان بسیار مطلوب است. در سواحل بیرونی، خاک گرانیتی فقیرتر، و موقعیتی که بیشتر در معرض بادهای شدید قرار دارد، اجازه نمی دهد که به اندازه بزرگی دست یابند. در نزدیکی بندر قحطی، من بیش از هر جای دیگری درختان بزرگ دیده ام.
رنگ مو تنباکویی طلایی روشن : پوست زمستانی را اندازه گرفتم که ضخامت آن چهار فوت و شش اینچ بود، و چندین راش به اندازه سیزده فوت بود. کاپیتان کینگ همچنین از راش یاد می کند که قطر آن هفت فوت و هفده فوت بالاتر از ریشه بود. [۳] کاپیتان فیتز روی به من اطلاع میدهد که در ماه آوریل (اکتبر ما) برگهای درختانی که در نزدیکی پایه کوهها میرویند، رنگ تغییر میکنند.