آرایشگاه زنانه افسریه
آرایشگاه زنانه افسریه | جهت مشاوره تخصصی مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت آرایشگاه زنانه افسریه را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با آرایشگاه زنانه افسریه را برای شما فراهم کنیم.بیشتر
آرایشگاه زنانه افسریه : ما اینجا بمانیم؟ و به هر حال همه اینها به چه معنرنگ مو است؟” دوروتی خندید. “چرا به ما نگفتی که قرار رنگ مو است چه کار کنی؟” عمو هنری با سرزنش پرسید. “اگر در مورد آن می دانستم، لباس های یکشنبه ام را می پوشیدم.” دوروتی قول بالیاژ مو داد.
رنگ مو : چیزی جز آن دختر کوچک ساده و بیتأثیر همیشه برای او بسازند. به محض اینکه صبحانه خوردند -دختران در حال خوردن با هم در پروتئین تراپی مو بودوار زیبای اوزما- حاکم اوز گفت: “حالا، دوست عزیز، ما از کمربند جادویی برای ترجمه رنگ مو استفاده می کنیم[53]عمو و عمه خود را از کانزاس به شهر زمرد منتقل کنید. اما فکر میکنم در پذیرایی از چنین مهمانهای برجستهای شایسته رنگ مو است که در اتاق تخت من بنشینیم.
آرایشگاه زنانه افسریه
آرایشگاه زنانه افسریه : دوروتی گفت: “اوه، اوزما خیلی خنگ نیستند.” “آنها مثل من آدم های ساده ای لایت و هایلایت مو هستند.” حاکم با لبخندی پاسخ بالیاژ مو داد: “پرنسس دوروتی از آنجایی که دوستان و اقوام شما لایت و هایلایت مو هستند، آنها مطمئناً متمایز لایت و هایلایت مو هستند.” دوروتی با جدیت اعتراض بیبی لایت مو کرد: «آنها – به سختی نمیدانند که از همه مبلمان و چیزهای باشکوه شما چه بسازند». “ممکن رنگ مو است دیدن “اتاق تاج و تخت بزرگ شما” آنها را بترساند.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
بهتر رنگ مو است به حیاط پشتی برویم، اوزما، جایی که کلم ها رکراتینه مو شد می کنند و جوجه ها در حال بازی لایت و هایلایت مو هستند. آن وقت برای عمو هنری طبیعی تر به نظر می رسد. و عمه ام.” اوزما قاطعانه پاسخ بالیاژ مو داد: “نه، آنها ابتدا مرا در اتاق تختم خواهند دید.” و وقتی با آن لحن صحبت بیبی لایت مو کرد، دوروتی میدانست که مخالفت با او عاقلانه نیست، زیرا اوزما عادت داشت که راه خودش را داشته باکراتینه مو شد.
آرایشگاه زنانه افسریه : بنابراین با هم به اتاق تخت، یک اتاق گنبدی عظیم در مرکز کاخ رفتند. در اینجا تاج و تخت سلطنتی ایستاده پروتئین تراپی مو بود که از طلای جامد ساخته کراتینه مو شده پروتئین تراپی مو بود و با سنگ های قیمتی به اندازه کافی پوشیده کراتینه مو شده پروتئین تراپی مو بود تا ده ها فروشگاه جواهرات در کشور ما ذخیره نانو کراتین مو شود. اوزما که کمربند جادویی به تن داشت، خود را بر تخت نشست و دوروتی زیر پای او نشست.
در اتاق پروتئین تراپی مو بودند[54] بسیاری از خانم ها و آقایان دربار را با لباس های غنی و جواهرات زیبا جمع بیبی لایت مو کرد. دو حیوان بزرگ چمباتمه زده پروتئین تراپی مو بودند، یکی در هر طرف تاج و تخت – شیر ترسو و ببر گرسنه. در یک بالکن در بالای گنبد، یک ارکستر موسیقی شیرین می نواخت و در زیر گنبد دو فواره برقی اسپری هایی از آب معطر رنگی می فرستادند که تقریباً به بلندی سقف قوسی می رسید. “آماده ای، دوروتی؟” از حاکم پرسید.
دوروتی پاسخ بالیاژ مو داد: من لایت و هایلایت مو هستم. اما من نمی دانم که آیا خاله ام و عمو هنری آماده لایت و هایلایت مو هستند یا خیر. اوزما گفت: “این مهم نیست.” “زندگی قدیم می تواند خیلی کم برای آنها جالب باکراتینه مو شد، و هر چه زودتر زندگی جدید را در اینجا شروع کنند، خوشحال تر خواهند کراتینه مو شد. اینجا آنها می آیند، عزیزم!” همانطور که او صحبت می بیبی لایت مو کرد، در مقابل تاج و تخت عمو هنری و عمه ام ظاهر کراتینه مو شدند.
آرایشگاه زنانه افسریه : که برای لحظه ای بی حرکت ایستادند و با چهره های سفید و مبهوت به صحنه ای که با آنها روبرو کراتینه مو شد خیره کراتینه مو شدند. اگر خانم ها و آقایان حاضر اینقدر مودب نپروتئین تراپی مو بودند، مطمئنم به آن دو غریبه می خندیدند. عمه ام دامن لباس کالیکوش را «بالا» بیبی لایت مو کرده پروتئین تراپی مو بود و یک پیش بند آبی رنگ و رو رفته بر سر داشت. موهایش نسبتاً ضخیم پروتئین تراپی مو بود و یک جفت دمپایی قدیمی عمو هنری داشت.
در یک دست او یک حوله ظرف و در دست دیگر یک بشقاب سفالی ترک خورده را گرفته پروتئین تراپی مو بود که وقتی به طور ناگهانی به سرزمین اوز منتقل کراتینه مو شد مشغول پاک بیبی لایت مو کردن آن پروتئین تراپی مو بود. [55]عمو هنری، زمانی که احضار رسید، در انبار رفته پروتئین تراپی مو بود “وظایف خود را انجام می بالیاژ مو داد”. او یک کلاه حصیری کهنه و بسیار خاکی، یک پیراهن چهارخانه بدون یقه و لباسهای آبی رنگی که روی چکمههای پوست گاوی قدیمیاش فرو رفته پروتئین تراپی مو بود.
به سر داشت. “با آدامس!” عمو هنری نفس نفس زد و انگار گیج به اطراف نگاه می بیبی لایت مو کرد. “خب، من قو!” عمه ام با صدایی خشن و ترسناک غرغر بیبی لایت مو کرد. سپس چشمانش به دوروتی افتاد و گفت: “ددد-مثل دختر کوچولوی ما نیست، دوروتی ما، هنری؟” “سلام، اونجا – مراقب باش، ام!” وقتی عمه ام یک قدم جلو رفت پیرمرد فریاد زد. “مواظب جانوران وحشی باش، وگرنه آدم رفته ای!” اما اکنون دوروتی جلو آمد.
عمه و عمویش را با محبت در آغوش گرفت و بوسید و سپس دستان آنها را در دست خود گرفت. او به آنها گفت: نترسید. “شما اکنون در سرزمین اوز لایت و هایلایت مو هستید، جایی که باید همیشه در آن زندگی کنید، و راحت و شاد باشید. دیگر هرگز نگران چیزی نخواهید پروتئین تراپی مو بود، زیرا چیزی برای نگرانی وجود نخواهد داشت.” شما همه اینها را مدیون مهربانی دوست من پرنسس اوزما لایت و هایلایت مو هستید.” در اینجا او آنها را به جلوی تاج و تخت هدایت بیبی لایت مو کرد.
ادامه بالیاژ مو داد: “عالیجناب، این عمو هنری رنگ مو است. و این عمه ام رنگ مو است. آنها می خواهند از شما تشکر کنند که آنها را از کانزاس به اینجا آورده اید.” [56]عمه ام سعی بیبی لایت مو کرد موهایش را «صاف» الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند و حوله و ظرف را زیر پیش بندش پنهان بیبی لایت مو کرد در حالی که به اوزمای دوست داشتنی تعظیم می بیبی لایت مو کرد. عمو هنری کلاه حصیری اش را برداشت و به طرز ناخوشایندی در دستانش گرفت.
آرایشگاه زنانه افسریه : اما فرمانروای اوز برخرنگ مو است و از تاج و تخت خود آمد تا به مهمانان تازه وارد خود خوشامد بگوید، و چنان به آنها لبخند شیرینی زد که گویی آنها یک پادشاه و یک ملکه پروتئین تراپی مو بوده اند. او با مهربانی گفت: “خیلی خوش آمدید اینجا، جایی که من شما را به خاطر پرنسس دوروتی آورده ام.
و امیدوارم در خانه جدید خود کاملاً خوشحال باشید.” سپس رو به درباریان خود بیبی لایت مو کرد که در سکوت و سختی به این صحنه نگاه می آمبره و ایرتاچ مو بیبی لایت مو کردند و افزود: “من عموی محبوب شاهزاده خانم دوروتی خود را هنری و عمه ام را به مردم خود تقدیم می کنم که از این پس تابع پادشاهی ما خواهند پروتئین تراپی مو بود. تو هر چه لطف و احترامی که در توانت لایت و هایلایت مو هست به آنها نشان می دهی و با من در شادی و رضایت آنها همراهی می کنی».
با شنیدن این سخن، همه جمع کراتینه مو شده با کمال احترام به پیرمرد کشاورز و همسرش تعظیم آمبره و ایرتاچ مو بیبی لایت مو کردند و آنها نیز در مقابل سر خود را تکان بالیاژ مو دادند. اوزما به آنها گفت: “و اکنون، دوروتی اتاق هایی را که برای شما آماده بیبی لایت مو کرده اند به شما نشان می دهد.
آرایشگاه زنانه افسریه : امیدوارم از آنها خوشتان بیاید و انتظار داشته باشید که در ناهار به من بپیوندید.” پس دوروتی بستگانش را برد و به محض اینکه از اتاق تخت بیرون آمدند و در راهرو تنها کراتینه مو شدند، عمه ام دست دوروتی را فشرد و گفت: [57]”کودک، کودک! چگونه در دنیا به این سرعت به اینجا رسیدیم؟ و آیا همه چیز واقعی رنگ مو است؟ و آیا همانطور که او می گوید.