امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ مو تنباکویی با هایلایت
رنگ مو تنباکویی با هایلایت | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ مو تنباکویی با هایلایت را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ مو تنباکویی با هایلایت را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
رنگ مو تنباکویی با هایلایت : چیزی بیش از شصت هزار دلار برای پدر تمام شود. آنها آن را بیش از دو بار خواندند، و پدر آن را امضا کرد، و آقای هارداکر با دست نسبتاً لرزان آن را امضا کرد.
رنگ مو : اما ارزش آنها را پیرمرد گرفت. قرارداد مقرر میکرد که آقای واتکینز باید آب کافی برای آبیاری دو جریب زمین داشته باشد، که تقریباً تمام چیزی بود که اکنون زیر کشت داشت. البته، اگر می توانست از آن استفاده کند، بابا بیشتر به او می داد، اما پدر هیچ شانسی برای بحث در مورد حق آبه نمی گرفت. صبح، آقا و خانم واتکینز با ماشین به بهشت می رفتند.
رنگ مو تنباکویی با هایلایت
رنگ مو تنباکویی با هایلایت : و پدر یک ماشین چهار نفره را در آنجا کرایه می کرد و آنها را به شهر دیگری می برد، جایی که می توانستند بدون صحبت زیاد موضوع را به امانت بگذارند. در همین حین، پدر در راه بهشت بود تا یکی از مشاوران املاک شهر را برای خرید زمین بیشتر برای او کار کند. چرا دنبال بن اسکات نمی فرستید؟ بانی پرسید؛ اما بابا پاسخ داد که بن یک احمق است.
او را در تلاش برای گرفتن کمیسیون از طرف مقابل دستگیر کرده بود. و به هر حال، یک مرد محلی میتوانست این کار را بهتر انجام دهد – پدر او را با کمیسیون اضافی میخرید، اجازه میداد بانی تماشا کند و ببیند چگونه کار میکند. خوشبختانه، پدر احتیاط کرده بود و یک چک سه هزار دلاری با خود آورده بود. او با شوخ طبعی خود گفت: “من نمی دانستم چه مدت ممکن است اردو بزنیم.” بنابراین آنها به دفتری رسیدند که برچسب املاک و مستغلات، بیمه و وام” را داشت.
آقای هارداکر با پاهایش روی میزش و سیگاری در دهانش نشسته بود و منتظر طعمه اش بود. او یک عنکبوت لاغر و گرسنه بود و یک لحظه فریب لباس شکار خاکی قدیمی پدر را نخورد – او می دانست که اینجا پول است و پاهایش را روی زمین تکان داد و درست روی زمین نشست. بابا صندلی گرفت و نظری به حال و هوا کرد و در مورد زلزله پرسید.
رنگ مو تنباکویی با هایلایت : در آخر گفت که یکی از اقوامش میخواهد برای سلامتی او در فضای باز زندگی کند و بابا مکان آبل واتکینز را خریده بود و فکر کرد. او میخواهد بزها را در مقیاسی بزرگتر پرورش دهد، و آیا میتواند زمینهای مجاورش را بدست آورد؟ آقای هارداکر بلافاصله پاسخ داد، انبوهی از آن چیزهای تپه ای وجود داشت. تراکت باندی بود.
درست در کنارش – و آقای هارداکر یک نقشه بزرگ بیرون آورد و با مدادش شروع به نشان دادن پدر کرد، نزدیک به هزار جریب از آن وجود داشت، اما بیشتر در تپه ها و همه صخره ها بود. پدر پرسید که برای چه چیزی می توان آن را خرید، و آقای هارداکر گفت که تمام این تپه ها به قیمت پنج یا شش دلار در هر جریب نگهداری می شود.
شروع کرد به نشان دادن تراکت های دیگر و بابا گفت حالا صبر کن و یک کاغذ و مداد گرفت و شروع به یادداشت نام و زمین و قیمت کرد. ظاهراً همه چیز در اطراف را میتوان خرید – هر زمان که مرد رسالهای درج نمیکرد، پدر میپرسید: «در مورد آن چطور؟» و آقای هارداکر میگفت: «این همان مسیر قدیمی راسکوم است—بله، فکر میکنم.
میتوان آن را دریافت کرد.» و بابا گفت: “بیایید همه آنها را فهرست کنیم” و نگاه عجیب و غریبی بر چهره آقای هارداکر ظاهر شد – او متوجه شد که این ساعت بزرگ زندگی او بود. بابا گفت: «حالا، آقای هارداکر، بیایید من و شما در مورد بوقلمون صحبت کنیم. من می خواهم مقداری زمین بخرم، اگر بتوان آن را معقول کرد.
البته به محض اینکه مردم متوجه شوند که شما آن را می خواهید، شروع به افزایش قیمت می کنند. پس بیایید این را روشن کنیم، من آنقدر میخواهم که بهای منصفانهای بپردازم، و بیشتر از آن نمیخواهم، و اگر کسی شروع به تقویت کرد، شما فقط به او بگویید فراموشش کنند، و من این کار را میکنم.
آن را نیز فراموش کن اما هر زمینی را که می توانید منطقی بخرید، برای من می خرید و کمیسیون خود را به طور معمول از فروشنده دریافت می کنید و علاوه بر آن پنج درصد از من پورسانت می گیرید. یعنی میخواهم مرد من باشی و هر کاری از دستت بر میآید انجام بده تا زمین را با کمترین قیمت به من بدهی.
رنگ مو تنباکویی با هایلایت : نیازی نیست به شما اشاره کنم که یک ایده من خرید سریع و بی سر و صدا است، بنابراین مردم زمانی برای تصمیم گیری در مورد رونق ندارند. گرفتی من رو؟” آقای هارداکر گفت: بله. اما من مطمئن نیستم که چقدر بی سر و صدا می توان این کار را انجام داد. این یک مکان بسیار کوچک است، صحبت های زیادی وجود دارد.
و انجام یک معامله زمان می برد.” «اگر شما به روش من آن را مدیریت کنید و از حس خوب استفاده کنید، اصلاً زمان نمی برد. شما به من اشاره نمی کنید، شما خرید را برای یک مشتری ناشناس انجام می دهید، و گزینه هایی را به صورت نقدی خریداری می کنید – این بدان معناست که اگر افراد در اینجا هستند، بلافاصله معاملات را می بندید.
آقای هارداکر، کمی ترسیده گفت: «اما این مقدار زیادی پول می خواهد. بابا گفت: «یک خرده پول در جیبم گرفتم، و یک چک سه هزار تومانی آوردم که بتوانم صبح آن را به پول نقد تبدیل کنم. می بینید، آقای هارداکری، من دیوانه تیراندازی بلدرچین هستم، و به این فکر افتادم که اگر بلدرچین زیادی پیدا کنم، کمی زمین برای تیراندازی پیدا کنم.
اما این را روشن کنید، من میتوانم به بلدرچین روی یک تپه به همان خوبی تیراندازی کنم – و اجازه نمیدهم کسی مرا با بلدرچین اشتباه بگیرد!» پدر نامهای از رئیس یک بانک بزرگ در شهر آنجل از جعبه کارتش بیرون آورد که به هر کسی که ممکن است مربوط باشد توصیه میکرد که آقای جیمز راس مردی با منابع بزرگ و دارای بالاترین صداقت است.
پدر دو حرف از این قبیل داشت، همانطور که بانی می دانست – یکی به نام جیمز راس و دیگری به نام جی. آرنولد راس. اولی همان چیزی بود که او هنگام خرید زمین های نفتی از آن استفاده کرد و هیچ کس هنوز به موقع به هویت او نرسیده بود! پیشنهاد پدر این بود: او با آقای هارداکر قراردادی منعقد میکرد.
که به موجب آن آقای هارداکر مجاز به خرید گزینههای ده روزه بر اساس فهرست بلندبالایی از زمینها، در سطح زمین مشخص و با قیمتهای مشخص بود، و پنج درصد از قیمت خرید را بپردازد. هر گزینه، و پدر موافقت کرد که همه این گزینه ها را ظرف سه روز انتخاب کند و پنج درصد از همه خریدها را به آقای هارداکر بپردازد.
رنگ مو تنباکویی با هایلایت : آقای هارداکر که بین اضطراب و اکتساب گرایی سرگردان شده بود، در نهایت گفت که حدس میزند که شانسی برای این کار داشته باشد و اگر پدر او را به زمین بیاندازد، ورشکستگی برایش آسان است! او پشت ماشین تحریر زنگ زده اش نشست و دو نسخه از قرارداد تهیه کرد، با فهرست بلندبالایی از تراکت هایی که قرار بود.