امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ موی کاراملی تنباکویی
رنگ موی کاراملی تنباکویی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ موی کاراملی تنباکویی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ موی کاراملی تنباکویی را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
رنگ موی کاراملی تنباکویی : زیرا تلگراف و کابل اخبار را به دورترین نقاط تمدن رساندند. بزرگترین حمله نفتی در تاریخ کالیفرنیای جنوبی، میدان پراسپکت هیل! به نظر می رسید که درون زمین از آن سوراخ بیرون زده است.
رنگ مو : پسر، که خیلی سر به فلک کشیده بود، به یاد آورد که او جی. آرنولد راس، جونیور، و نماینده پدرش در یک معامله مهم بود، با مرد دست داد و گفت: «عصر بخیر، آقای اسکات. آیا اوراق آماده است؟» فصل دوم اجاره نامه من شماره خانه ۵۷۴۶ بلوار لوس روبلز بود و باید این سرزمین امید را می شناختید تا متوجه شوید که در یک کلم زار قرار دارد.
رنگ موی کاراملی تنباکویی
رنگ موی کاراملی تنباکویی : و دو سه مایلی دورتر، جایی که این بلوار در قلب شهر ساحلی شروع می شد، چهار درخت بلوط زنده وجود داشت. اما در اینجا یک شیب برهنه از تپه، کاملاً تند، اما نه آنقدر تند که بتوان آن را شخم زد و سنگر کرد و با کلم پوشانده شد، با چغندر قند در پایین تخت. چشم امید، با کمک ابزار نقشه برداری، مشخص کرده بود که روزی بلوار وسیعی در این خط خواهد گذشت.
چون بابا هنوز نمی توانست بیاید، بابا مجبور شد ماشین را در پارکینگ بگذارد. بنابراین بانی قدم به قدم وارد شد و به دنبال لابی بن اسکات، پیشاهنگ نفت، که «سگ اجاره ای» پدر بود، رفت. او آنجا بود، روی یک صندلی چرمی بزرگ نشسته بود، سیگار را پف می کرد و در را تماشا می کرد. وقتی بانی را دید از جایش بلند شد و بدن بلند و لاغرش را دراز کرد و صورت لاغر و زشتش را به لبخندی خوش آمد گفت.
و بنابراین یک جاده خاکی وجود داشت، و در هر گوشه پست های سفید با یک بال شمالی و یک بال شرقی – بلوار لس روبلز-خیابان پالومیتاس. و غیره دو سال پیش، «تقسیمکنندگان» با لباسهای پرچمهای کوچک قرمز و زرد اینجا بودند. آگهیهای تمام صفحه در روزنامهها، سواری خودکار رایگان از شهر ساحلی، و یک ناهار رایگان وجود داشت.
شامل ساندویچ هات داگ، یک تکه پای سیب و یک فنجان قهوه. در آن زمان مزارع از کلم پاک شده و درجه بندی شده بود و مزارع با علائم کوچکی شکوفا شده بود: «فروخته شد». این قرار بود به لات اشاره کند، اما به مرور زمان به خریدار مراجعه کرد. شرکت متعهد شده بود که در حاشیه ها و پیاده روها، آب و گاز و فاضلاب قرار دهد.
رنگ موی کاراملی تنباکویی : اما کسی پول را ترک کرد و شرکت ورشکست شد و در حال حاضر علائم جدیدی ظاهر شد: “برای فروش، توسط مالک” یا “معامله: به اسمیت و هدموتون، املاک و مستغلات مراجعه کنید.” و وقتی این علائم جوابی نداد، صاحبان آهی کشیدند و فکر کردند که روزی وقتی ویلی کوچک بزرگ شد، از این سرمایه گذاری سود خواهد برد.
در ضمن، آنها پیشنهاد باغبان کامیون ژاپنی را می پذیرفتند که زمین را برای یک سوم محصول کشاورزی کنند. اما سه چهار ماه پیش یک اتفاق غیرمنتظره رخ داده بود. مردی که مالک یک یا دو هکتار زمین در بالای تپه بود، باعث شده بود چند کامیون موتوری با الوارهای مربعی بزرگ از کاج اورگان با زحمت از شیب بالا بروند. نجارها شروع به کار روی اینها کرده بودند و محله خیره شده بود.
فکر می کرد چه نوع خانه عجیبی می تواند باشد. ناگهان خبر در انفجاری از هیجان منتشر شد: یک نفتکش! یک نماینده از مالک خواست تا معنی آن را بفهمد. او به آنها اطمینان داد که این “گربه وحشی” خالص بود. او اتفاقاً صد هزار دلار برای بازی داشت و این ایده او از بازی بود. با این وجود، تابلوهای معامله از مزارع کلم فرود آمدند و با «تعداد نفت برای فروش» جایگزین شدند.
سفته بازان شروع به جستجوی نام و آدرس مالکان کردند و پیشنهاداتی ارائه شد – شایعاتی وجود داشت که برخی از آنها به هزار دلار رسیده اند، تقریباً دو برابر قیمت اصلی لات ها. اتومبیلهای موتوری از جادههای خاکی، بالا و پایین خطوط عبور کردند. و بعدازظهرهای شنبه و یکشنبه جمعیتی وجود داشت که به دریچه خیره می شدند. حفاری شروع شد و یکنواخت و بدون حادثه ادامه یافت.
روزنامه های محلی نتایج را گزارش کردند در ارتفاع ۱۴۷۸ فوتی، در تشکیل ماسه سنگ سخت و بدون هیچ نشانه ای از نفت قرار داشت. در ۲۰۰۰ و در ۳۰۰۰ یکسان بود. و سپس برای هفتهها دکل برای یک مته شکسته «ماهیگیری» میکرد و همه علاقه خود را از دست دادند. چیزی جز یک «چاله خشک» نبود، و مردمی که از قیمت های دو برابری برای سهم خود امتناع کرده بودند.
شروع کردند به فحش دادن به خود برای احمق ها. به هر حال «گربه وحشی» چیزی جز قمار نبود – کاملاً متفاوت از سرمایه گذاری محافظه کارانه در زمین های شهری. سپس روزنامه ها گزارش دادند که دوباره در حال حفاری است. در ارتفاع ۳۰۵۹ فوتی قرار داشت، اما مالکان هنوز امید خود را برای ضربه زدن به چیزی از دست نداده بودند. سپس اتقاق عجیبی رخ داد. کامیونهایی آمدند.
پر از وسایل، که با احتیاط با بوم پوشانده شده بودند. به همه افراد مرتبط با شرکت هشدار داده شده بود یا به آنها رشوه داده شده بود که ساکت شوند. اما پسران کوچک در حالی که کامیونها با موتورهای خروشان از تپه بالا میرفتند، زیر بوم را نگاه میکردند، و آنها گزارش دادند که ورقههای بزرگ فلزی منحنی، با سوراخهایی در امتداد لبهها برای پیچها. این فقط یک چیز می تواند باشد.
تانک ها. و در همان زمان شایعاتی منتشر شد مبنی بر اینکه DH Culver زمین دیگری را در این تپه خریداری کرده است. معنی همه اینها واضح بود: پرسپکت شماره ۱ وارد شن های نفتی شده بود! کل تپه با تبلیغات شروع به شکوفا شدن کرد و کارگزاران املاک و مستغلات به سمت “میدان” هجوم آوردند.
رنگ موی کاراملی تنباکویی : اکنون یک کلمه جادویی – نه مزرعه کلم یا مزرعه چغندرقند، بلکه ” مزرعه !” دلالان خود را در چادرها میگذاشتند، یا با خودروهایی که در کنار جاده طراحی شده بودند، با تابلوهای بوم بر روی آنها کار میکردند. تمام روز رفت و آمد داشت، و انبوهی از مردم جمع شده بودند تا به سنگ شکن خیره شوند و به صدای یکنواخت مته سنگینی که تمام روز دور و بر میچرخید گوش دهند.
موتور متفاوت است. دوری کن – این یعنی تو! یک علامت آشکار اعلام کرد. آقای دی اچ کالور و کارمندانش به نحوی تمام پرورش خوب خود را از دست داده بودند. اما ناگهان امکان پنهانکاری وجود نداشت. به معنای واقعی کلمه همه جهان می دانستند.