امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ مو مشکی بنفش
رنگ مو مشکی بنفش | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ مو مشکی بنفش را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ مو مشکی بنفش را برای شما فراهم کنیم.۳۰ فروردین ۱۴۰۳
رنگ مو مشکی بنفش : جان شکسپیر یک بار ازدواج کرد: هری تودور شش بار ازدواج کرد. برای گفتن نام او باید سرخ شوید. بانوی تاریک. ویل: به خاطر ترحم – با هم فریاد می زنند الیزابت. سگ گستاخ – شکسپیر. [آنها را کوتاه می کنم] از کجا می دانید که پادشاه هری واقعاً پدر شما بوده است؟ الیزابت. زوندز! حالا با خشم میایستد تا دندانهایش را بهسایه کند]. بانوی تاریک. او مرا در خیابان ها شلاق خواهد زد.
رنگ مو : نمی توانستم جلوی رعد و برقم را بگیرم که او را بسوزاند. الیزابت. شما نسبت به خودتان احساس غرور شدیدی دارید، آقا، که ملکه شما را ناراضی می کند. شکسپیر. آه، خانم، آیا می توانم با سرفه های متواضعانه یک شاعر کوچک پیش بروم، الهام خود را کوچک جلوه دهم و بزرگ ترین شگفتی سلطنت شما را بیهوده کنم؟ من گفته ام که “نه سنگ مرمر و نه بناهای تذهیب شده شاهزادگان زنده نمی مانند” با کلماتی که به میل خود جهان را با شکوه یا احمقانه می سازم. علاوه بر این، از شما می خواهم که من را آنقدر بزرگ بدانید که به من یک موهبت عطا کنید. الیزابت. امیدوارم این موهبتی باشد که از یک ملکه باکره بدون توهین خواسته شود، قربان. من به پیشروی شما اعتماد ندارم.
رنگ مو مشکی بنفش
رنگ مو مشکی بنفش : درست است که او به آنها پول نداد. اما این حقیقتی است که او برای آنها قبض داد. و همان اسکناسهایی بود که در دست هکسترهای بینظیر بود که او را خنثی میکرد. الیزابت. [با ناراحتی] پسر پدرت در حضور دختر هری هشتم جایگاه خود را یاد خواهد گرفت. شکسپیر. [با اهمیت غیرقابل تحمل] آن مرد بیرویه را با شایستهترین رئیس استراتفورد نام نبرید.
خدایا! خدایا! شکسپیر. یاد بگیر خودت رو بهتر بشناسی خانم من یک آقای صادق با اصل و نسب بی چون و چرا هستم و قبلاً درخواست خود را برای نشانی که قانوناً مال من است ارسال کرده ام. می تونی همینقدر برای خودت بگی؟ الیزابت. [تقریبا در کنار خودش] کلمه دیگر; و من کاری را که جلاد باید تمام کند با دستان خودم شروع می کنم.
شما تودور واقعی نیستید: این چمدان در اینجا به اندازه شما حق صندلی سلطنتی شما را دارد. چه چیزی شما را بر تاج و تخت انگلستان نگه می دارد؟ آیا این شوخ طبعی شماست؟ حکمت شما که حیله گرترین دولتمردان جهان مسیحیت را به باد می دهد؟ نه. این تنها شانسی است که ممکن است برای هر دوشیزی اتفاق بیفتد، هوس طبیعت که شما را به شگفتانگیزترین اثر زیبایی که عصر دیده است تبدیل کرده است.
رنگ مو مشکی بنفش : این همان چیزی است که همه انسانها را به پای تو آورده است و تخت تو را بر صخره تسخیر ناپذیر قلب مغرورت بنا نهاده است، جزیره ای سنگی در دریای آرزو. خانم، چند رک و صریح سالم به جای شما صحبت می کند. حالا بدترین کارتو بکن الیزابت. [با وقار] استاد شکسپیر: برای شما خوب است که من شاهزاده ای مهربان هستم. من برای جهل روستایی شما جایز می دانم.
اما به یاد داشته باشید که چیزهایی وجود دارد که درست است، اما به نظر نمی رسد گفته شود (به یک ملکه نمی گویم، زیرا خواهید دید که من هیچ هستم) مگر به یک باکره. شکسپیر. [به صراحت] تقصیر من نیست که شما باکره هستید، خانم، هر چند بدبختی من است. بانوی تاریک. [دوباره وحشت زده] در رحمت، خانم، دیگر با او گفتگو نکنید. او همیشه برخی از شوخی های زشت بر زبان او است.
می شنوید که چگونه از من استفاده می کند! من را توشه و امثال اینها به چهره اعلیحضرت می خواند. الیزابت. در مورد شما، معشوقه، من هنوز نخواستهام که در این ساعت در این مکان کار شما چیست و چگونه آنقدر نگران بازیکنی هستید که در حسادت خود به او کورکورانه به حاکم خود ضربه میزنید. بانوی تاریک. خانم: همانطور که من زنده هستم و به نجات امید دارم.
آه، من مثل تو که هیچ چیز را جز جادوی سیاه کلمات و آیات باور نمیکنی نجات پیدا میکنم – میگویم خانم، چون زن زندهای هستم، آمدهام تا برای همیشه از او جدا شوم. آه خانم، اگر می دانید بدبختی چیست، به این مرد که بیشتر از انسان است و در عین حال کمتر است، گوش دهید. او تو را خواهد بست تا روحت را تشریح کند.
رنگ مو مشکی بنفش : و سپس با چاپلوسی هایی که هیچ زنی نمی تواند در برابر آن مقاومت کند، زخم را التیام می بخشد. شکسپیر. چاپلوسی! [زانو زدن] اوه خانم، من پرونده ام را جلوی پای سلطنتی شما گذاشتم. خیلی اعتراف میکنم من زبان بی ادب دارم: من بی ادب هستم: به قدوس سلطنت مسح شده کفر می گویم. اما اوه، معشوقه سلطنتی من، آیا من چاپلوس هستم؟ الیزابت. من شما را از این بابت تبرئه می کنم.
شما خیلی ساده دلال هستید که نمی توانید مرا راضی کنید. [با شکرگزاری برمی خیزد]. بانوی تاریک. خانم: او حتی در حین صحبت کردن هم از شما چاپلوسی می کند. الیزابت. [درخشش وحشتناکی در چشم او] ها! آیا اینطور است؟ شکسپیر. خانم: حسود است. و بهشت کمکم کن نه بی دلیل اوه، شما می گویید که شاهزاده مهربانی هستید.
اما این ظلم بود از تو، آن پنهان کردن حیثیت سلطنتی خود وقتی مرا اینجا یافتی. چرا که اکنون که به زیبایی واقعی و عظمت واقعی نگاه کرده ام، چگونه می توانم دوباره به این شیطان سیاه مو، چشم سیاه و مشکی راضی باشم؟ بانوی تاریک. [مجروح و ناامید] او ده بار به من سوگند یاد کرده است که روزی در انگلستان فرا خواهد رسید که زنان سیاهپوست، با وجود تمام بدیهایشان، بیشتر از زنان عادل مورد توجه قرار گیرند.
رنگ مو مشکی بنفش : اگر می توانید آن را انکار کنید. آه، او جمع و جور از دروغ و تحقیر است. خسته شده ام از اینکه به هر هوس او را به بهشت پرتاب می کنند و به جهنم می کشانند. من به جان خودم شرمنده ام از اینکه خودم را برای دوست داشتن کسی که پدرم صلاح نمی دانست رکابم را در دست بگیرد – کسی که با همه دنیا درباره من صحبت کند – که عشق و شرم من را در نمایشنامه هایش قرار دهد، تحقیر کردم.
و مرا در آنجا برای خودم سرخ کنم – غزلی در مورد من می نویسد که هیچ مرد ملایمی دستش را روی آن نمی گذارد. من همه بی نظم هستم: نمی دانم به اعلیحضرت چه می گویم: من از همه خانم ها مضطرترین و بدبخت ترین هستم- شکسپیر. ها! در نهایت غم و اندوه یک نت موسیقی از تو بیرون زده است. «از همه خانمها، بدبختترین و بدبختترند». [آن را یادداشت می کند].
رنگ مو مشکی بنفش : بانوی تاریک. خانم: از شما خواهش می کنم به من اجازه بدهید که بروم. از غم و شرم حواسم پرت شده است. من- الیزابت. برو [بانوی تاریک سعی می کند دست او را ببوسد]. بیشتر نه. برو [بانوی تاریکی با تشنج می رود]. تو نسبت به آن بدبخت دوستدار بیچاره ظلم کردی، استاد شکسپیر. شکسپیر. من ظالم نیستم خانم. اما شما افسانه مشتری و سمل را می دانید.