امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ موی سفید مرواریدی
رنگ موی سفید مرواریدی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ موی سفید مرواریدی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ موی سفید مرواریدی را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
رنگ موی سفید مرواریدی : که به او مزیت بزرگی در برخورد با آنها میداد. او آنها را تا خانه همراهی کرد، که یکی از ردیف های طولانی خانه های قاب معمولی محله بود، جایی که معماری یک امر تجملی است که از آن صرف نظر می شود. قلب اونا غرق شد، چون خانه آنطور که در تصویر نشان داده شده بود، نبود. طرح رنگ متفاوت بود، برای یک چیز، و سپس آنقدر بزرگ به نظر نمی رسید. با این حال، به تازگی رنگ شده بود و نمایش قابل توجهی داشت.
رنگ مو : جایی که مردم بدون ترس در مورد چنین چیزی صحبت می کردند. آنها یاد گرفته بودند که برای یک آپارتمان باید ماهانه ۹ دلار اجاره بپردازند و هیچ راهی برای بهتر شدن وجود نداشت، مگر اینکه خانواده دوازده نفره در یک یا دو اتاق زندگی کنند. البته اگر اجاره می دادند، برای همیشه می پرداختند و وضعیت بهتری نداشتند.
رنگ موی سفید مرواریدی
رنگ موی سفید مرواریدی : در حالی که اونا محتوای آن را هجی کرد. به نظر میرسید که این خانه شامل چهار اتاق، علاوه بر یک زیرزمین، میشد که میتوان آن را به هزار و پانصد دلار خرید، کل زمین و همه چیز. از این مبلغ، فقط سیصد دلار باید پرداخت میشد که مانده آن به نرخ دوازده دلار در ماه پرداخت میشد. این مبالغ وحشتناکی بود، اما پس از آن در آمریکا بودند.
در حالی که اگر آنها فقط می توانستند هزینه های اضافی را در ابتدا تامین کنند، بالاخره زمانی فرا می رسید که تا آخر عمر هیچ اجاره ای برای پرداخت نخواهند داشت. آنها آن را رقم زدند. اندکی از پول متعلق به تتا الزبیتا باقی مانده بود و اندکی هم به جورگیس باقی مانده بود. ماریجا حدود پنجاه دلار در جایی در جوراب هایش سنجاق کرده بود و پدربزرگ آنتونی بخشی از پولی را که برای مزرعه اش به دست آورده بود داشت.
اگر همه آنها با هم ترکیب شوند، به اندازه کافی برای پرداخت اولین پرداخت خواهند داشت. و اگر اشتغال داشتند تا از آینده مطمئن شوند، واقعاً بهترین برنامه را ثابت می کرد. البته این موضوعی نبود که حتی در مورد آن ساده صحبت شود. این چیزی بود که آنها باید تا ته الک کنند. و با این حال، از سوی دیگر، اگر قرار بود این سرمایه گذاری را انجام دهند، هر چه زودتر این کار را انجام دهند.
رنگ موی سفید مرواریدی : بهتر است، زیرا آیا آنها همیشه اجاره بها پرداخت نمی کردند و علاوه بر این، به طرز وحشتناکی زندگی می کردند؟ به خاک استفاده می شد – هیچ چیز نمی توانست مردی را که با یک باند راه آهن بوده است بترساند، جایی که می توان کک ها را از کف اتاق خواب با تعداد انگشت شماری جمع کرد. اما این نوع چیزها برای اونا مفید نیست.
آنها باید به زودی مکان بهتری داشته باشند – جورجیس این را با اطمینان کامل مردی که فقط در یک روز یک دلار و پنجاه و هفت سنت ساخته بود گفت. در از دست دادن به درک چرا، با دستمزد به عنوان آنها، بسیاری از مردم این منطقه باید به راه آنها زندگی می کنند. روز بعد ماریجا به دیدن “پیشین” خود رفت و به او گفتند که اول هفته گزارش دهد و شغل نقاش قوطی را یاد بگیرد.
ماریا به خانه رفت و در تمام طول راه با صدای بلند آواز خواند و درست به موقع بود که به اونا و نامادریش بپیوندد که قصد رفتن و پرس و جوی خانه را داشتند. آن روز عصر، هر سه گزارش خود را به مردان ارائه کردند – موضوع کاملاً همانطور که در بخشنامه نشان داده شده بود، یا به هر حال اینطور که نماینده گفته بود. خانهها در جنوب، حدود یک و نیم مایل از حیاطها قرار داشتند.
آقا به آنها اطمینان داده بود – شخصاً و به نفع خودشان. او میتوانست این کار را انجام دهد، بنابراین به آنها توضیح داد، به این دلیل که خودش هیچ علاقهای به فروش آنها نداشت – او فقط نماینده شرکتی بود که آنها را ساخته بود. اینها آخرین مورد بودند و شرکت در حال از بین رفتن بود، بنابراین اگر کسی بخواهد از این طرح فوق العاده بدون اجاره استفاده کند.
باید خیلی سریع عمل کند. در حقیقت فقط کمی تردید وجود داشت که آیا یک خانه تنها باقی مانده است یا خیر. زیرا نماینده افراد زیادی را برای دیدن آنها برده بود و با تمام وجود می دانست که ممکن است شرکت از آخرین آنها جدا شده باشد. او با دیدن غم و اندوه آشکار تتا الزبیتا از این خبر، پس از کمی تردید افزود که اگر واقعاً قصد خرید داشته باشند.
با هزینه شخصی خود پیام تلفنی می فرستد و یکی از خانه ها را نگه می دارد. بنابراین بالاخره قرار شد – و آنها قرار بود بروند و صبح یکشنبه بعد بازرسی کنند. آن پنجشنبه بود؛ و تمام بقیه هفته باند قتل در براون با فشار کامل کار می کردند و جورجیس هر روز هفتاد و پنج دلار را پاک می کرد. این به نرخ ده و نیم دلار در هفته یا چهل و پنج دلار در ماه بود.
قادر به تشخیص نبود، جز این که مبلغ بسیار ساده ای بود، اما Ona مانند رعد و برق در چنین چیزهایی بود، و او مشکل را برای خانواده حل کرد. ماریجا و جوناس هرکدام شانزده دلار در ماه میپرداختند، و پیرمرد اصرار داشت که به محض اینکه جایی پیدا کرد میتوانست همین کار را انجام دهد – که ممکن است هر روز باشد. این نود و سه دلار می شود.
سپس ماریا و جوناس بین آنها قرار گرفتند تا سهم سومی از خانه را بگیرند که فقط هشت دلار در ماه برای Jurgis باقی می ماند تا در پرداخت کمک کند. بنابراین آنها باید هشتاد و پنج دلار در ماه داشته باشند – یا اگر فرض کنیم دده آنتاناس یکباره کار نمی کند، هفتاد دلار در ماه – که مطمئناً باید برای حمایت از یک خانواده دوازده نفره کافی باشد.
رنگ موی سفید مرواریدی : یک ساعت قبل از ساعت صبح یکشنبه، کل مهمانی به راه افتاد. آنها آدرس را روی یک کاغذ نوشته بودند که هرازگاهی به برخی نشان می دادند. ثابت شد که این یک مایل و نیم طولانی است، اما آنها آن را پیاده رفتند، و نیم ساعت بعد مامور ظاهر شد. او شخصیتی نرم و شکوفا بود، لباسهای شیک پوشیده بود و به زبان آنها آزادانه صحبت میکرد.