امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ مرواریدی روی پایه ۷
رنگ مرواریدی روی پایه ۷ | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ مرواریدی روی پایه ۷ را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ مرواریدی روی پایه ۷ را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
رنگ مرواریدی روی پایه ۷ : از سر تا پا پشمالو، مو و سبیل، لباس و کفش- اما بسیار مهربان و ملایم و یکی از وفادارترین حامیان اوزما. تیک توک آنجا بود، مرد مسی با ماشین آلات درونش، چنان هوشمندانه ساخته شده بود.
رنگ مو : اما سپس باید انگشت خود را یک بار به سمت راست و یک بار به چپ بچرخاند و زنگ خطر گلیندا به صدا در آید. . بنابراین جادوگر اکنون میدانست که خطر حاکم و پرنسس دوروتی مورد علاقهاش را تهدید میکند و با عجله به اتاق جادویی خود رفت تا اطلاعاتی را در مورد نوع خطرش جستجو کند. پاسخ به سؤال او چندان رضایتبخش نبود، زیرا فقط این بود: “و در گنبد بزرگ جزیره زندانی هستند و زیر آب دریاچه است.” “آیا اوزما این قدرت را ندارد که جزیره را به سطح زمین برساند؟” از گلیندا پرسید. پاسخ این بود: “نه”، و رکورد از گفتن بیشتر خودداری کرد.
رنگ مرواریدی روی پایه ۷
رنگ مرواریدی روی پایه ۷ : به جز اینکه ملکه کو-ای اوه، که به تنهایی می توانست دستور برخاستن جزیره را بدهد، توسط سر صاف به یک قو الماس تبدیل شده بود. سپس گلیندا به سوابق گذشته مراجعه کرد. پس از جستجوی جدی او کشف کرد که کو-ای-او یک جادوگر قدرتمند بود که بیشتر قدرت خود را با تبدیل خیانتکارانه افراد جادویی که با او ملاقات می کردند.
به دست آورده بود و آنها را به سه ماهی طلایی، نقره ای و برنزی تبدیل کرد و سپس آنها را به دریاچه انداخت. . گلیندا با جدیت در مورد این اطلاعات فکر کرد و تصمیم گرفت که کسی باید به کمک اوزما برود. در حالی که نیازی به عجله نبود، زیرا اوزما و دوروتی میتوانستند مدت طولانی در یک گنبد غوطهور زندگی کنند، واضح بود که تا زمانی که کسی نتواند جزیره را بالا ببرد نمیتوانستند بیرون بیایند.
جادوگر تمام دستور العمل ها و کتاب های جادوگری او را بررسی کرد، اما هیچ جادویی پیدا نکرد که جزیره ای غرق شده را ایجاد کند. چنین چیزی قبلاً در جادوگری لازم نبوده است. سپس گلیندا جزیره کوچکی ساخت که با گنبدی شیشه ای پوشیده شده بود و آن را در حوضچه ای نزدیک قلعه خود غرق کرد و به روش های جادویی آزمایش کرد تا آن را به سطح بیاورد.
او چندین آزمایش از این دست انجام داد، اما همه آنها شکست خوردند. این کار ساده ای به نظر می رسید، اما او نمی توانست آن را انجام دهد. با این وجود، جادوگر خردمند از یافتن راهی برای رهایی دوستانش ناامید نشد. در نهایت او به این نتیجه رسید که بهترین کار این است که به کشور بروید و دریاچه را بررسی کنید.
در حالی که او در آنجا بود احتمال بیشتری داشت که راه حلی برای مشکل پیدا کنداین موضوع او را آزار میداد و برای نجات اوزما و دوروتی برنامهای طراحی کرد. بنابراین گلیندا لکلکها و ارابه هواییاش را احضار کرد و به خدمتکارانش گفت که به سفر میرود و ممکن است به زودی برنگردد، وارد ارابه شد و به سرعت به شهر زمرد منتقل شد.
رنگ مرواریدی روی پایه ۷ : در کاخ پرنسس اوزما، مترسک اکنون به عنوان فرمانروای سرزمین اوز عمل می کرد. کار زیادی برای او وجود نداشت، زیرا همه امور کشور به آرامی پیش می رفت، اما او آنجا بود تا هر اتفاق غیرقابل پیش بینی رخ دهد. گلیندا مترسک را در حال بازی کروکت با تروت و بتسی بابین، دو دختر کوچکی که در قصر تحت حمایت اوزما زندگی میکردند و دوستان بزرگ دوروتی بودند.
مورد علاقه همه مردم اوز بودند، پیدا کرد. “چیزی شده!” هنگامی که ارابه جادوگر نزدیک آنها فرود آمد، تروت فریاد زد. “گلیندا هرگز به اینجا نمی آید، فکر نمی کند چیزی اشتباه شده است.” در حالی که جادوگر دوست داشتنی از ارابه خود پایین آمد، بتسی با نگرانی گفت: “امیدوارم هیچ آسیبی به اوزما یا دوروتی وارد نشده باشد.” گلیندا به مترسک نزدیک شد و از معضل اوزما و دوروتی به او گفت: “ما باید آنها را به نحوی نجات دهیم.” مترسک جواب داد: «البته،» روی یک دریچه تلو تلو خورد و روی صورت نقاشی شده اش افتاد.
دخترها او را بلند کردند و قیمهی نیاش را به شکلی درآوردند و او چنان ادامه داد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است: “اما تو باید به من بگوئید که چه کار کنم، زیرا من هرگز در تمام عمرم جزیرهای غرق نشده بزرگ نکردهام.” جادوگر پیشنهاد کرد: “ما باید هر چه زودتر یک شورای دولتی داشته باشیم.” “لطفاً پیغامهایی بفرستید تا همه مشاوران اوزما را به این قصر احضار کنند.
سپس ما میتوانیم تصمیم بگیریم که چه کاری بهتر است انجام شود.” مترسک در انجام این کار وقت خود را از دست نداد. خوشبختانه اکثر مشاوران سلطنتی در شهر زمرد یا نزدیک به آن بودند، بنابراین همگی در همان شب در اتاق تاج و تخت کاخ ملاقات کردند. فصل ۱۴ مشاوران اوزما هیچ فرمانروایی تا به حال چنین مجموعه ای از مشاوران عجیب و غریب به اندازه شاهزاده خانم اوزما در مورد تاج و تخت خود نداشته است.
در واقع، در هیچ کشور دیگری چنین مردم شگفت انگیزی وجود نداشت. ولی اوزما آنها را به خاطر ویژگی هایشان دوست داشت و می توانست به هر یک از آنها اعتماد کند. ابتدا مرد چوبی حلبی بود. تک تک تکه های او قلع بود و براق بود. تمام مفاصل او به خوبی روغن کاری شده بود و به آرامی حرکت می کرد. او یک تبر درخشان حمل می کرد تا ثابت کند یک مرد چوبی است، اما به ندرت دلیلی برای استفاده از آن داشت.
زیرا او در یک قلعه قلعی باشکوه در کشور وینکی اوز زندگی می کرد و امپراتور همه وینکی ها بود. نام تین وودمن نیک چاپر بود. او ذهن بسیار خوبی داشت، اما قلبش زیاد به حساب نمی آمد، بنابراین بسیار مراقب بود که هیچ کار نامهربانی انجام ندهد یا احساسات کسی را جریحه دار کند. مشاور دیگر اسکرپس، دختر تکهکاری شهر اوز بود که از یک لحاف تکهکاری زیبا، شکل بریده و با پنبه پر شده بود.
رنگ مرواریدی روی پایه ۷ : این دختر تکهکاری بسیار باهوش بود، اما آنقدر مملو از شوخیهای سرگرمکننده و دیوانهوار بود که بسیاری از افراد احمق فکر میکردند که او باید دیوانه باشد. اسکراپس در هر شرایطی، هر چند سخت باشد، شادی آور بود، اما خنده و روحیه خوب او برای تشویق دیگران ارزشمند بود و در اظهارات به ظاهر بی دقت او اغلب می شد خرد زیادی پیدا کرد. سپس مرد پشمالو بود.