امروز
(سه شنبه) ۲۴ / مهر / ۱۴۰۳
رنگ مو سری موکا
رنگ مو سری موکا | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ مو سری موکا را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ مو سری موکا را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
رنگ مو سری موکا : ما دو روز در کلرادو ماندیم. من کاری نداشتم که انجام دهم، زیرا کشور اطراف یک باتلاق بود که در تابستان (دسامبر)، زمانی که برف روی کوردیلا آب می شود، رودخانه طغیان می کند. سرگرمی اصلی من تماشای خانواده های هندی بود که برای خرید اجناس کوچک به دامداری که ما در آن اقامت داشتیم، می آمدند. فرض بر این بود که ژنرال روزاس حدود ششصد متحد هندی داشت. مردها نژادی قد بلند و خوب بودند.
رنگ مو : در فاصله بسیار زیاد قابل مشاهده است. و یک گائوچو به من گفت که او یک بار با یک سرخپوست در چند مایلی شمال ریو کلرادو سوار می شد، که هندی شروع به ایجاد همان صدای بلند کرد، که در اولین نگاه درخت دور معمول است، و دست خود را به سمت آن دراز کرد. سرش و سپس به سمت سیرا اشاره کرد. وقتی از او پرسیدند دلیل این امر چیست، هندی به زبان اسپانیایی شکسته گفت: “ابتدا سیرا را ببینید.” تقریباً دو لیگ فراتر از این درخت کنجکاو، شب را متوقف کردیم.
رنگ مو سری موکا
رنگ مو سری موکا : در این لحظه یک گاو بدبخت توسط گائوچوهای چشم سیاهگوش جاسوسی شد که در تعقیب کامل به راه افتادند و در چند دقیقه او را با لازوهای خود به داخل کشاندند و او را سلاخی کردند. . ما در اینجا چهار مورد ضروری زندگی “en el campo” را داشتیم: چراگاه اسبها، آب (فقط یک گودال گل آلود)، گوشت و هیزم. گائوچوها در یافتن این همه تجملات روحیه بالایی داشتند. و به زودی در گاو بیچاره مشغول به کار شدیم. این اولین شبی بود که با وسایل رکادوی تختم از زیر آسمان باز گذشتم.
در استقلال زندگی گائوچو لذت زیادی وجود دارد – اینکه بتوانید هر لحظه اسب خود را بالا بکشید و بگویید: “اینجا شب را سپری خواهیم کرد.” سکون مرگبار دشت، سگهایی که نگهبانی میدهند، گروه کولیهای گائوچو که تختهایشان را دور آتش میچرخانند، تصویری به شدت مشخص از این شب اول در ذهن من به جا گذاشته است که هرگز فراموش نخواهد شد. روز بعد کشور مشابه آنچه در بالا توضیح داده شد ادامه داد.
تعداد کمی پرنده یا حیوان در آن زندگی می کنند. گاهی ممکن است یک گوزن یا گواناکو (لاما وحشی) دیده شود. اما آگوتی رایج ترین چهارپا است. این حیوان در اینجا نشان دهنده خرگوش های ماست. با این حال، از بسیاری جهات اساسی با آن جنس متفاوت است. به عنوان مثال، تنها سه انگشت پشتش دارد. همچنین تقریباً دو برابر اندازه است و از بیست تا بیست و پنج پوند وزن دارد.
آگوتی دوست واقعی صحرا است. این یک ویژگی مشترک چشم انداز است که دو یا سه نفر را که به سرعت یکی پس از دیگری در یک خط مستقیم در سراسر این دشت های وحشی می پرند، یک ویژگی مشترک است. آنها تا شمال سیرا تاپالگوئن (لات. ۳۷ درجه و ۳۰ دقیقه) یافت می شوند، جایی که دشت به طور ناگهانی سبزتر و مرطوب تر می شود. و حد جنوبی آنها بین پورت دیزایر و سنت جولیان است.
که هیچ تغییری در ماهیت کشور ایجاد نمی شود. این یک واقعیت منحصر به فرد است که اگرچه آگوتی در حال حاضر به اندازه بندر سنت جولیان در جنوب یافت نمی شود، اما کاپیتان وود، در سفر خود در سال ۱۶۷۰، از آنها به عنوان تعداد زیادی از آنها در آنجا صحبت می کند. چه دلیلی می تواند در کشوری وسیع، خالی از سکنه و به ندرت بازدید شده، دامنه حیواناتی مانند این را تغییر دهد.
همچنین، از تعداد شلیک شده توسط کاپیتان وود در یک روز در پورت دیزایر، به نظر می رسد که آنها قبلاً به طور قابل توجهی بیشتر از اکنون در آنجا بوده اند. جایی که Bizcacha زندگی می کند و لانه های خود را می سازد، Agouti از آنها استفاده می کند. اما جایی که، مانند باهیا بلانکا، بیزکاچا یافت نمیشود، آگوتی برای خودش نقب میزند.
رنگ مو سری موکا : همان چیزی که در مورد جغد کوچک پامپاس رخ می دهد، که اغلب به عنوان نگهبانی در دهانه لانه ها ایستاده است. زیرا در باندا اورینتال، به دلیل عدم وجود بیزکاچا، موظف است سکونت خود را خالی کند. صبح روز بعد، وقتی به ریو کلرادو نزدیک شدیم، ظاهر کشور تغییر کرد. به زودی به دشتی پوشیده از چمن رسیدیم که از نظر گلها، شبدر بلند و جغدهای کوچکش به پامپاس شباهت داشت.
همچنین از باتلاق گل آلودی به وسعت قابل توجهی گذشتیم که در تابستان خشک میشود و نمکهای مختلف آغشته میشود. و از این رو سالیترال نامیده می شود. این گیاه با گیاهان کم آبدار پوشیده شده بود، از همان نوع گیاهانی که در ساحل دریا می رویند. کلرادو، در گذرگاهی که از آن عبور کردیم، تنها حدود شصت یارد عرض دارد. معمولاً باید تقریباً دو برابر آن عرض باشد.
مسیر آن بسیار پرپیچ و خم است که با درختان بید و نیزارها مشخص شده است: در یک خط مستقیم فاصله تا دهانه رودخانه را نه لیگ، اما با آب بیست و پنج لیگ می گویند. ما در عبور از قایق رانی توسط چند لشکر عظیم مادیان که در حال شنا کردن در رودخانه بودند تا به دنبال تقسیم نیروها به داخل کشور بودند، به تأخیر افتادیم.
منظرهای مضحکتر از صدها و صدها سر که همه به یک سمت هدایت میشوند، با گوشهای نوک تیز و سوراخهای بینی گشاد شده که درست بالای آب مانند دستهای از حیوانات دوزیست ظاهر میشوند. گوشت مادیان تنها غذایی است که سربازان هنگام سفر دارند. این به آنها امکان حرکت عالی می دهد. زیرا مسافتی که اسبها را میتوان بر فراز این دشتها راند.
بسیار شگفتانگیز است: به من اطمینان داده شده است که یک اسب بدون بار میتواند روزی صد مایل را برای چندین روز متوالی طی کند. اردوگاه ژنرال روزاس نزدیک رودخانه بود. این میدان شامل میدانی بود که توسط واگن ها، توپخانه، کلبه های نی و غیره تشکیل شده بود. سربازان تقریباً همه سواره نظام بودند. و من باید فکر کنم که چنین ارتش شرور و راهزن مانند قبلا هرگز جمع آوری نشده بود.
رنگ مو سری موکا : تعداد بیشتری از مردان از نژادهای مختلط بین سیاهپوستان، هندی و اسپانیایی بودند. من دلیل آن را نمی دانم، اما مردانی با چنین اصالتی به ندرت چهره خوبی دارند. با منشی تماس گرفتم برای نشان دادن پاسپورتم او شروع کرد به سؤال متقابل از من به متین ترین و مرموزترین حالت. از شانس خوب من توصیه نامه ای از دولت بوئنوس آیرس [۵] به فرمانده پاتاگونس داشتم.
این به ژنرال روزاس برده شد، او پیامی بسیار متعهد برای من فرستاد. و منشی تمام لبخندها و مهربانی ها را به او برگرداند. ما در مرتعخانه یا کول یک پیرمرد کنجکاو اسپانیایی که با ناپلئون در لشکرکشی علیه روسیه خدمت کرده بود، اقامت گزیدیم . [۵] من موظفم تعهد خود را در قبال دولت بوئنوس آیرس به خاطر نحوه اجباری اعطای گذرنامه به تمام نقاط کشور به من، به عنوان طبیعت گرای بیگل، به قوی ترین وجه بیان کنم.