امروز
(جمعه) ۱۶ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ مو با لباس مجلسی سبز
رنگ مو با لباس مجلسی سبز | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ مو با لباس مجلسی سبز را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ مو با لباس مجلسی سبز را برای شما فراهم کنیم.۳۰ فروردین ۱۴۰۳
رنگ مو با لباس مجلسی سبز : نیکوبوب گفت: “با شما، آقا بزرگوار، قضیه فرق میکند، زیرا شما از پادشاهی خود و آزمایشها و نگرانیهای آن دور هستید و ممکن است هر کاری که میخواهید انجام دهید. اما ماندن در رگوس، به عنوان پادشاه بر این جنگجویان خشن و سرکش، این است که در اضطراب و خطر دائمی زندگی کنم و این احتمال وجود دارد که در عرض یک ماه مرا به قتل برسانند.
رنگ مو : هر دو جزیره ما به همان خوبی هستند که فتح شده اند، همین لحظه. چه کنیم، گوس؟” او در حالی که جدی شد گفت: «بیا داخل، و بگذار با هم صحبت کنیم.» پس به اتاقی از قصر رفتند و طولانی و جدی صحبت کردند. کور گفت: “پسربچه قصد دارد پدر و مادر خود و همه مردم پینگاری را آزاد کند و آنها را به جزیره خود بازگرداند.” او همچنین ممکن است.
رنگ مو با لباس مجلسی سبز
رنگ مو با لباس مجلسی سبز : در حالی که مردها پل قایق ها را از بین می بردند، ملکه به سمت قصر گوس دوید و در آنجا با شوهرش ملاقات کرد. “آن پسر یک جادوگر است!” او نفس نفس زد هیچ موضعی در برابر او وجود ندارد.» “اوه، آیا بالاخره جادوی او را کشف کردی؟” گوس با خنده در چهره او پاسخ داد. “حالا اون ترسو کیه؟” “نخند!” گریه کرد ملکه کور. “جای خنده نیست.
کاخ های ما را ویران کند و ما را برده خود کند. من فقط یک راه را می بینم. گوس، که او را از انجام همه این کارها و هر کار دیگری که می خواهد بکند، بازدارم. “این چه راهی است؟” پادشاه گوس پرسید. “ما باید هر چه سریعتر والدین پسر را از اینجا دور کنیم. من ملکه پینگاری را با خود دارم و شما می توانید به مین ها بدوید و پادشاه را بیاورید.
سپس آنها را با یک قایق می بریم و در جایی پنهان می کنیم.” ما از پادشاه و ملکه پینگاری به عنوان گروگان استفاده خواهیم کرد و به پسر جادوگر خبر خواهیم داد که اگر از جزایر ما نرود و به ما اجازه دهد بدون مزاحمت بر آنها حکومت کنیم، در کشورمان ما به روش خود پدر و مادرش را به قتل خواهیم رساند و همچنین می گوییم که تا زمانی که دست از سر ما بر نمی آید پدر و مادرش در امان خواهند بود.
اگرچه هنوز در امنیت پنهان هستند. از ما اطاعت کند، زیرا به نظر می رسد که او به پدر و مادرش بسیار علاقه دارد.» گاس با تأمل گفت: «این ایده بدی نیست. “اما کجا می توانیم پادشاه و ملکه را پنهان کنیم تا پسر نتواند آنها را پیدا کند؟” او پاسخ داد: “در کشور پادشاه نوم، در سرزمین اصلی در جنوب.” “نام ها دوستان ما هستند و دارای قدرت جادویی هستند که آنها را قادر می سازد از زندانیان در برابر کشف محافظت کنند.
اگر بتوانیم قبل از اینکه پسر بداند ما داریم انجام می دهیم، پادشاه و ملکه پینگاری را به قلمرو نوم برسانیم، من هستم. مطمئن باشید نقشه ما موفق خواهد شد.” گوس در پنج دقیقه بعدی به این طرح فکر کرد، و هر چه بیشتر در مورد آن فکر می کرد، هوشمندانه تر و معقول تر به نظر می رسید. بنابراین او موافقت کرد که طبق پیشنهاد ملکه کور عمل کند و بلافاصله به معدن رفت.
رنگ مو با لباس مجلسی سبز : جایی که قبل از شاهزاده اینگا به آنجا رسید. صبح روز بعد پادشاه کیتیکات را به رگوس برد. در حالی که گوس رفته بود، ملکه کور خود را مشغول آماده کردن یک قایق بزرگ و سریع برای سفر کرد. او چندین کیسه طلا و جواهرات را در آن قرار داد تا با آن به نامها رشوه بدهد و چهل تن از قویترین پاروزنان رگوس را برای پارو زدن قایق انتخاب کرد.
بلافاصله پادشاه گوس با زندانی سلطنتی خود بازگشت و همه آماده عزیمت بودند. آنها به سرعت با دو اسیر مهم خود وارد قایق شدند و بدون هیچ توضیحی برای هیچ یک از افراد خود، به پاروزنان دستور دادند که شروع به کار کنند و به زودی در وسعت اقیانوس نانستیک از دیدگان خارج شدند. اینگا چند ساعت بعد به شهر رسید و وقتی فهمید که پدر و مادرش از جزایر دور شدهاند.
بسیار مضطرب شد. پسر به رینکیتینک گفت: «البته من آنها را تعقیب خواهم کرد، و اگر نتوانم در اقیانوس از آنها سبقت بگیرم، تا زمانی که آنها را پیدا کنم در سراسر جهان جستجو خواهم کرد. اما قبل از اینکه از اینجا بروم باید ترتیبی بدهم که مردم خود را به عقب برگردانم. به پینگاری.” نیکوبوب تاج را رد می کند فصل ۱۶ تقریباً اولین افرادی که زلا هنگام فرود آمدن از قایق نقرهای در رگوس دید.
پدر و مادرش بودند. نیکوباب و همسرش وقتی دختر کوچکشان نتوانست از کورگوس بازگردد، بسیار نگران شده بودند، بنابراین آنها تصمیم گرفتند تا بفهمند چه بر سر او آمده است. هنگامی که آنها به شهر رسیدند، همان روز صبح، از شنیدن اخبار تمام اتفاقات عجیبی که رخ داده بود شگفت زده شدند. با این حال، وقتی به آنها گفتند که زلا در قایق شاهزاده اینگا که به شمال رفته بود دیده شده است.
رنگ مو با لباس مجلسی سبز : راحت شدند. سپس، در حالی که آنها تعجب می کردند که این چه معنایی می تواند داشته باشد، قایق با روکش نقره ای دوباره ظاهر شد، با دخترشان در آن، و آنها به سمت ساحل دویدند تا از او استقبال کنند و بوسه های شادی آور زیادی به او بدهند. اینگا مردم خوب را به کاخ پادشاه گوس دعوت کرد و در آنجا با آنها و همچنین با رینکیتینک و بیلبیل گفتگو کرد.
او گفت: “اکنون که پادشاه و ملکه رگوس و کورگوس فرار کرده اند، کسی نیست که بر این جزایر حکومت کند. بنابراین وظیفه من این است که یک حاکم جدید تعیین کنم، و نیکوبوب، پدر زلا، صادق است. و مردی شایسته، او را پادشاه جزایر دوقلو خواهم ساخت.» “من؟” نیکوباب که از این سخنرانی حیرت زده بود.
رنگ مو با لباس مجلسی سبز : گریه کرد. «از اعلیحضرت التماس میکنم که روی زانوهای خمیدهام، کاری ظالمانه انجام نده که مرا پادشاه کنی!» “چرا که نه؟” از پرسید. “من یک پادشاه هستم، و می دانم چه احساسی دارد. نیکوبوب خوب، به شما اطمینان می دهم که از مقام عالی خود لذت می برم، اگرچه تاج جواهرکاری در هوای گرم پوشیدن نسبتاً سنگین است.