بیشتر
رنگ مو مش تیره : پیتر از تخت بیرون پرید و به سمت آلونک که یریک در آن خوابیده پروتئین تراپی مو بود به بیرون دوید. او به کراتینه مو شدت در را باز بیبی لایت مو کرد درست زمانی که صاحبخانه آماده پروتئین تراپی مو بود با خنجر به پسر خوابیده ضربه بزند. “ای گناهکار!” پیتر گریه بیبی لایت مو کرد. “بالاخره گرفتارت بیبی لایت مو کردم! این لحظه با من برو تا برای همیشه در روغن جوش خورش کنی!” صاحبخانه از ترس بیهوش کراتینه مو شد.
رنگ مو : می گویید: “کیف، من به مقداری دوکت نیاز دارم”، کیف همیشه به اندازه نیاز شما خواهد داشت. موفق باشی پیتر با این حال، من فکر نمی کنم که شما در ابتدا اوقات خوبی را سپری کنید زیرا مردم فکر می کنند شما یک شیطان لایت و هایلایت مو هستید. میدانی که خیلی سیاه به نظر میرسی، زیرا هفت سال رنگ مو است که شسته نکراتینه مو شدهای و مو یا ناخنهایت را کوتاه نبیبی لایت مو کردهای.» پیتر گفت: این درست رنگ مو است.
رنگ مو مش تیره
رنگ مو مش تیره : روز بعد در حالی که پیتر در حال انباشتن الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کنده های تازه زیر دیگ ها پروتئین تراپی مو بود، شیطان نزد او آمد و گفت: “امروز، پیتر، تو آزاد لایت و هایلایت مو هستی. تو صادقانه و خوب به من خدمت بیبی لایت مو کردی و من به تو پاداش بزرگی خواهم بالیاژ مو داد. پول برای تو سنگین تر از آن رنگ مو است که بتوانی حمل کنی، بنابراین من این کیف را به تو می دهم. یک کیسه جادویی رنگ مو است هر زمان که آن را باز می کنید.
فقط یادم میآید از زمانی که اینجا لایت و هایلایت مو هستم، شسته نکراتینه مو شدهام. مطمئناً باید حمام کنم و موهایم را کوتاه کنم و ناخنهایم را کوتاه کنم.» شیطان سرش را تکان بالیاژ مو داد. “نه پیتر، یک بار حمام بیبی لایت مو کردن این کار را نمی الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند. آب آن سیاهی را که اینجا پایین می آورید پاک نمی الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند. من می دانم که باید چه کاری انجام دهید، اما هنوز به شما نخواهم گفت. به دنیا بروید همانطور که تو لایت و هایلایت مو هستی و اگر زمانی به من نیاز داشتی به من زنگ بزن.
اگر مردم آنجا از تو بپرسند که لایت و هایلایت مو هستی، به آنها بگو که برادر شوهر کوچک شیطان لایت و هایلایت مو هستی. این شوخی نیست. روزی متوجه خواهم کراتینه مو شد.” سپس پیتر همه شاگردهای سیاه پوست را رها بیبی لایت مو کرد و شیطان، او را به پشت بلند بیبی لایت مو کرد، او را به زمین برد و دقیقاً در همان نقطه ای که هفت سال قبل با هم ملاقات بیبی لایت مو کرده پروتئین تراپی مو بودند، در جنگل فرود آورد. شیطان ناپدید کراتینه مو شد و پیتر در حالی که کیسه جادویی را در جیب خود پر بیبی لایت مو کرد.
به سمت نزدیکترین روستا رفت. ظاهر او وحشت ایجاد بیبی لایت مو کرد. بچه ها با دیدن او با فریاد به خانه دویدند و فریاد زدند: “شیطان! شیطان می آید!” مادران و پدران از خانهها بیرون دویدند تا ببینند قضیه چیست، اما با دیدن پطرس دوباره دویدند، همه درها و پنجرهها را بستند و با علامت صلیب از خدای متعال خورنگ مو استند که آنها را حفظ الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند. پیتر به میخانه رفت. صاحبخانه و همسرش دم در ایستاده پروتئین تراپی مو بودند.
رنگ مو مش تیره : هنگامی که پطرس به سمت آنها آمد، آنها با وحشت فریاد زدند: “پروردگارا، گناهان ما را ببخش، شیطان می آید!” آنها سعی آمبره و ایرتاچ مو بیبی لایت مو کردند فرار کنند، اما آنها به یکدیگر لغزیدند و به زمین افتادند، و قبل از اینکه بتوانند از پای درآیند، پیتر در مقابل آنها ایستاد. یک لحظه به آنها نگاه بیبی لایت مو کرد و خندید. سپس به داخل میخانه رفت و نشست و گفت: “صاحب خانه، برای من نوشیدنی بیاور!” صاحبخانه با ترس به سرداب رفت و پارچ آبجو کشید.
سپس گله کوچکی را که در اصطبل کار می بیبی لایت مو کرد صدا بیبی لایت مو کرد. او به پسر گفت: “یریک، این آبجو را داخل کن خانه. مردی در آنجا منتظر آن رنگ مو است. او کمی عجیب به نظر می رسد اما شما نباید بترسید. او به شما صدمه نمی زند.” یریک پارچ آبجو را گرفت و داخل کراتینه مو شد. او در را باز بیبی لایت مو کرد و بعد که چشمش به پیتر افتاد، پارچ را انداخت و فرار بیبی لایت مو کرد. صاحبخانه با عصبانیت او را سرزنش بیبی لایت مو کرد.
فریاد زد: «یعنی چی آبجی رو به آقا نمیدی؟ و پارچ رو هم شکستن! قیمتش از دستمزدت کسر میشه! یه پارچ آبجو دیگه بکش و بلافاصله جلوی آقا بذار. ” یریک از پیتر می ترسید اما بیشتر از صاحبخانه می ترسید. او یک پسر یتیم و فقیر پروتئین تراپی مو بود و برای نگهداری و سالی سه دلار به صاحبخانه خدمت می بیبی لایت مو کرد. پس با انگشتان لرزان، پارچ آبجو کشید.
رنگ مو مش تیره : سپس در حالی که برای قدیس حامی خود دعا بیبی لایت مو کرد، به آرامی خود را به داخل میخانه کشید. پیتر با مهربانی فریاد زد: «آنجا، پسر. “نباید بترسی. من به تو صدمه نمی زنم. من شیطان نیستم. من فقط برادر شوهر کوچک او لایت و هایلایت مو هستم.” یریک دلش گرفت و آبجو را جلوی پیتر گذاشت. سپس بی حرکت ایستاد و جرات نداشت چشمانش را بلند الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند.
پیتر شروع به پرسیدن از او در مورد خودش بیبی لایت مو کرد، اینکه او کیست، چگونه برای صاحبخانه کار می الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند، و چه نوع درمان با او پروتئین تراپی مو بود یریک درنگ مو استان خود را با لکنت زبان گفت و همانطور که صحبت می بیبی لایت مو کرد ترس خود را فراموش بیبی لایت مو کرد، فراموش بیبی لایت مو کرد که پیتر شبیه یک شیطان رنگ مو است و در حال حاضر آزادانه با او صحبت می الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند. پیتر از درنگ مو استان یتیم متاثر کراتینه مو شد.
با بیرون کشیدن کیسه پول جادویی خود، کلاه یریک را با دوکت های طلایی پر بیبی لایت مو کرد. پسر با لذت در اتاق رقصید. بعد دوید بیرون و به صاحبخانه و مردمی که هدیه ای را که آن آقا غریبه برایش ساخته پروتئین تراپی مو بود، نشان بالیاژ مو داد. یریک گزارش بالیاژ مو داد: “و او می گوید که او شیطان نیست، بلکه فقط برادر شوهرش رنگ مو است.” وقتی صاحبخانه شنید که پیتر واقعاً شاخ یا زبان شعله ور نرنگ مو دارد.
رنگ مو مش تیره : جرأت بیبی لایت مو کرد و به داخل رفت و از پیتر التماس بیبی لایت مو کرد که چند دوکت طلایی نیز به او بدهد. اما پیتر فقط به او خندید. پیتر یک شب در میخانه ماند. همین که به خواب رفت، یکی دستش را فشرد و چون چشمانش را باز بیبی لایت مو کرد، رنگ مو استاد پیرش را دید که کنارش ایستاده رنگ مو است. “سریع!” شیطان زمزمه بیبی لایت مو کرد “برخیز و با عجله به سوی آلونک برو! صاحبخانه می خواهد یتیم را به خاطر پولش بککراتینه مو شد.
آراگل گفت:
۱۰۲***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۲۲:۴۸
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۰۲
نیلوفر گفت:
۴۱۵***۰۹۱۴-۵
در ساعت ۱۹:۵۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۲۷
یعقوبی گفت:
۲۷۸***۰۹۳۶-۸
در ساعت ۱۲:۰۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۰۵
شبنم گفت:
۷۵۷***۰۹۱۲-۶
در ساعت ۲۳:۱۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۹/۲۱
آیناز گفت:
۶۷۰***۰۹۰۳-۱
در ساعت ۹:۴۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
رویا گفت:
۹۱۱***۰۹۱۷-۲
در ساعت ۱۸:۱۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۸/۱۴
رضایی گفت:
۵۹۲***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۶:۰۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۷/۲۰
باران گفت:
۱۰۱***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۱۷:۲۷
در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۱۰
توفیقی گفت:
۷۲۲***۰۹۱۱-۲
در ساعت ۱۰:۴۱
در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۲۷
بهار گفت:
۰۹۸***۰۹۱۲-۸
در ساعت ۲۳:۳۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۱۴
پرنیا گفت:
۳۰۳***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۲:۱۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۰
رها گفت:
۶۰۸***۰۹۳۶-۷
در ساعت ۱۵:۲۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۴
پانیذ گفت:
۳۷۲***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۱۹:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۰۹
نیکی گفت:
۱۹۴***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۶:۱۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۲۶
پریا گفت:
۵۹۵***۰۹۱۲-۴
در ساعت ۲۱:۰۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۸
پرستو گفت:
۸۹۱***۰۹۳۵-۶
در ساعت ۱۹:۴۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۶
تامیلا گفت:
۲۹۵***۰۹۱۲-۷
در ساعت ۱۲:۲۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۰
دریا گفت:
۱۱۱***۰۹۰۲-۲
در ساعت ۱۸:۱۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۲۸
درسا گفت:
۱۴۶***۰۹۳۸-۶
در ساعت ۱۳:۵۸
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۲۳
نیلوفر گفت:
۸۰۴***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۵:۳۳
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۱۸
ساحل گفت:
۰۷۸***۰۹۳۵-۷
در ساعت ۲۳:۴۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۱۲
مری گفت:
۷۴۷***۰۹۱۴-۴
در ساعت ۸:۳۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۷
دل آرا گفت:
۶۳۹***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۲۰:۴۱
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۳
مینا گفت:
۸۴۳***۰۹۱۲-۰
در ساعت ۵:۲۵
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۶
رزا گفت:
۰۰۶***۰۹۳۷-۷
در ساعت ۸:۴۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۰
سارا گفت:
۶۹۶***۰۹۹۲-۳
در ساعت ۱۲:۵۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
رها گفت:
۲۹۴***۰۹۱۸-۶
در ساعت ۱۶:۳۱
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۹
جواهریان گفت:
۶۱۱***۰۹۱۱-۱
در ساعت ۲:۳۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲
ساناز گفت:
۲۲۰***۰۹۹۰-۲
در ساعت ۱۷:۵۵
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۱/۲۲
شمیم گفت:
۴۱۴***۰۹۳۶-۸
در ساعت ۲:۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۱/۱۳
شایلی گفت:
۰۳۰***۰۹۳۳-۹
در ساعت ۱۴:۱۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۱۵
عسل گفت:
۱۳۶***۰۹۹۱-۶
در ساعت ۴:۳۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۹
نیلی گفت:
۷۲۲***۰۹۱۱-۴
در ساعت ۱۳:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۳۰
غزل گفت:
۲۳۱***۰۹۱۴-۸
در ساعت ۱:۴۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۵
هانیه گفت:
۲۷۸***۰۹۳۰-۴
در ساعت ۱۵:۴۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۸/۱۴
فرگل گفت:
۱۸۰***۰۹۱۵-۹
در ساعت ۱۱:۱۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۸/۳
نیکزاد گفت:
۸۲۱***۰۹۳۹-۸
در ساعت ۱:۱۷
در تاریخ ۱۴۰۱/۷/۱۰
رژین گفت:
۹۴۵***۰۹۳۹-۰
در ساعت ۲۰:۳۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۶/۱۸
کاترین گفت:
۷۱۰***۰۹۱۷-۲
در ساعت ۱۲:۳۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۵
کیانلو گفت:
۲۹۴***۰۹۱۳-۲
در ساعت ۱۴:۳۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۱۷
کیمیا گفت:
۹۹۲***۰۹۳۷-۴
در ساعت ۶:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۱
گندم گفت:
۶۲۲***۰۹۰۵-۳
در ساعت ۱۲:۲۹
در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۹
مهگل گفت:
۴۵۹***۰۹۳۵-۸
در ساعت ۱۵:۵۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۸
نگین گفت:
۶۷۱***۰۹۱۲-۵
در ساعت ۲۳:۴۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۲/۱۶
ویدا گفت:
۴۰۸***۰۹۱۱-۵
در ساعت ۱۱:۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۲/۳
خاطره گفت:
۳۰۵***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۳:۱۹
در تاریخ ۱۴۰۱/۱/۸