امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ موی مشکی و آبی
رنگ موی مشکی و آبی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ موی مشکی و آبی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ موی مشکی و آبی را برای شما فراهم کنیم.۲۹ فروردین ۱۴۰۳
رنگ موی مشکی و آبی : وقتی نهرهای کوچک در حال خشک شدن بودند و چاله های آب تبدیل به نعلبکی از گل ترک خورده شدند. زمانی که کل کشور بوی غبار ریز غیر قابل لمس را می دهد. ترک بوشولد مایه آرامش بود و حتی شکار هم تقریباً بدون پشیمانی متوقف شد.
مو : و قبل از اینکه جلوی آنها گرفته شود، از چوب و سنگ برای کوبیدن حیوان به سر و شاخ، در امتداد ستون فقرات، روی خرچنگ و ساق پا، و هر جا که قرار بود احساس کند، استفاده می کردند. سپس او را با شاخ به زنجیر راهپیمایی بستند تا دهانه او را بدنی بکشاند. اما یک بار هم کوچکترین تلاشی برای بلند شدن انجام نداد. جاده صرفاً یک ناودان بود که توسط سیلابها پاک شده بود.
رنگ موی مشکی و آبی
رنگ موی مشکی و آبی : اولی این بود که تا زمانی که گاو در آنجا دراز میکشید، جابهجایی واگن غیرممکن بود و دیگر راهی برای عبور از آن وجود نداشت. دوم اینکه گاو آزاد، قوی و کاملاً خوب بود و تنها کاری که باید می کرد این بود که برخیزد و راه برود. رانندگان دیگر گاری ها آمدند تا دستی دراز کنند و راه را باز کنند تا سوار شوند. گاهی سه نفر با تازیانه های دوتایی در آن حضور داشتند.
نمیتوان حیوان را از شیبهای شیبدار بالا کشید یا او را رها کرد و ادامه داد – واگن باید از روی او میگذشت. و در تمام این مدت او بیش از اندازه بود و آزاد بود که برود. اما به هم نمی خورد سپس آنها ترفند کافری را انجام دادند – دم را دو برابر کردند و گاز گرفتند: تعداد کمی از گاوهای نر می توانند این کار را تحمل کنند، اما بانتوم هرگز به خود پیچید. سپس چاقوهای قلاب خود را برداشتند و از آنها به عنوان خار استفاده کردند.
نه برای آسیب واقعی، بلکه به اندازه کافی برای کشیدن خون در قسمتهای گوشتی، جایی که بیشتر احساس میشد، استفاده کردند. سپس آتشی را پشت سر او بستند، و چون هیزم شعله ور شد، گرما غیر قابل تحمل به نظر می رسید. بوی موی آویزان شده قوی بود و شعله های آتش، در فاصله یک قدمی، گوشت را کباب می کرد، و یکی از راننده ها مارکی برداشت و زغال قرمز درخشان را به داخل ژامبون فشار داد.
اما، فراتر از یک لگد شرورانه به آتش، هیچ نتیجه ای حاصل نشد. سپس سعی کردند او را خفه کنند و دهان و سوراخ های بینی را گرفتند تا او نتواند نفس بکشد. اما وقتی به مرز استقامت می رسید و حتی تماشاگران با احساس خفگی تن به تن می کردند، یک تکان وحشیانه سر همیشه آن را آزاد می کرد – بی رحم برای آنها خیلی قوی بود. سپس سر را با ریم بلند کردند و در حالی که بینی را بالا نگه داشتند.
رنگ موی مشکی و آبی : آب را به سمت سوراخ های بینی ریختند و در عین حال دهان را محکم بسته نگه داشتند. اما او آب را در سراسر آنها دمید و دوباره خودش را تکان داد. برای بخش اعظم یک ساعت مبارزه ادامه داشت، اما کمترین نشانه ای از تسلیم شدن از طرف بانتوم دیده نمی شد، و رشته واگن های منتظر طولانی تر شد، و بسیاری دیگر، سفیدپوستان و سیاه پوست، دور هم جمع شده بودند.
به تماشای آن کمک می کردند یا پیشنهاد می کردند. . بالاخره یکی یک سطل آب آورد و تا جایی که می خواست به این پوزه بانتوم فرو می رفت و ریم هایی که از گوش سطل می گذشت دور شاخ هایش می لغزیدند تا او نتواند به میل خود آزادانه تکان بخورد. ما عقب ایستادیم و پهلوهای حیوان را برای علائم تنفس تماشا کردیم. او برای مدتی باورنکردنی مقاومت کرد.
اما در نهایت با یک غوطه ور شدن ناگهانی بلند شد. یک دم خفه حباب از سطل بیرون آمد. پسرها ریم ها را رها کردند. و حیوان وحشت زده که پس از کشمکشی دیوانه وار خود را از شر سطل خلاص می کرد، با پاهای باز ایستاده بود و کره چشم ها از حدقه شروع می شد و مانند نی می لرزید. اما هیچ اتفاقی که نیفتاده بود، لجبازی ریشهدار بد ذات حیوان را به وضوح بهعنوان آخرین اقدام در مبارزه آشکار نکرد.
او منفعل میایستاد و ظاهراً مورد ضرب و شتم قرار میگرفت، در حالی که پسرها دوباره آن را میکشیدند. اما در اولین تماس با تیم برای شروع، و بدون لمس دوباره عصبانیت آن، یک بار دیگر سقوط کرد. هیچ یک از همه کسانی که به آن نگاه می کنند باور نمی کردند که ممکن است. اما آنجا بود! در عمدی ترین شیوه، چالش دوباره پرتاب شد، و کل مبارزه از نو آغاز شد. ما واقعاً احساس ناامیدی میکردیم.
رنگ موی مشکی و آبی : نمیتوانستیم به هیچ چیز فکر کنیم جز تکرار این ترفند. زیرا این تنها کسی بود که اصلاً موفق شده بود. وقتی گاو خودش را آزاد کرد، سطل را روی سنگ ها پرت کردند و یکی از پسرها آن را برداشت تا آب بیشتری بیاورد. اما دیگر نیازی نبود: جغجغه سطل با یک پرش وحشتناک بانتوم را به پاهایش آورد و تمام وزن خود را در یوغ پرت کرد و به واگن جهشی داد که کل دهانه را شروع کرد و آنها در حال دویدن بیرون رفتند.
رانندگان حتی تازیانه های خود را بر نگرفته بودند: تنها مشوق اعمال شده سطل بود که پسر – که بلافاصله موقعیت را در دست گرفت – به شدت پشت بانتوم تکان داد و در میان فریادهای تشویق و خنده تماشاگران، اشتیاق دیوانه وار او را برای فرار دوچندان کرد. گروه آزمایش ها و درس های کار به اشکال مختلف و در هر نوبت آمد. و آزمایش های زیادی وجود داشت که در آن درس خواندن آسان نبود.
رنگ موی مشکی و آبی : در هر زمان، حتی در ابتدا، باید یک مرد خوب را اداره کند. اما، با رشد کامل، و در شیوه های شیطانی خود تایید شده بود، فقط قصاب می توانست از او چیزی بسازد. و فقط قصاب این کار را کرد! فصل پانزدهم. کمپ بهشت. نقطه ای در لبه برگ وجود دارد که ما محله های تابستانی خود را ساختیم. هنگامی که سپتامبر آمد و خورشید با رنگ آبی فولادی بالاتر رفت و بی رحمانه تر از همیشه فرود آمد.