امروز
(جمعه) ۰۲ / آذر / ۱۴۰۳
روش پروتئین تراپی در منزل
روش پروتئین تراپی در منزل | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت روش پروتئین تراپی در منزل را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با روش پروتئین تراپی در منزل را برای شما فراهم کنیم.۱۱ مهر ۱۴۰۳
روش پروتئین تراپی در منزل : به خانه رفت. دوباره معشوقه اش از او پرسید که چرا آب نکشیده است؟ “زیرا من هستم خیلی زیباتر از تو، پس باید برای من آب بکشی.» او پاسخ داد. معشوقهاش پاسخ داد: «تو کاملاً دیوانهای»، آینهای را بیرون کشید و به او نشان داد؛ و هنگامی که دختر مور صورت خود را در آن دید.
رنگ مو : بلند شد یک پارچ دیگر و برای سومین بار به طرف فواره رفت.{۲۴}را صورت دختر دوباره در آب ظاهر شد، اما درست زمانی که می خواست دوباره پارچ را بشکن، دختر از درخت صداش زد: «بشکن نه کوزه های تو، این صورت من است.
روش پروتئین تراپی در منزل
روش پروتئین تراپی در منزل : که در آب می بینی و خواهی دید مال خودت را هم آنجا ببین.» دختر مور به بالا نگاه کرد و وقتی شکل شگفت انگیز زیبایی را دید از دختری که روی درخت بود، از کنارش بالا رفت و با اغماض صحبت کرد کلمات به او: “اوه، دختر کوچک طلایی من، تو گرفتگی را از دست خواهی گرفت خم شدن در آنجا برای مدت طولانی؛ بیا سرت را آرام کن.
لینک مفید : پروتئین تراپی مو
بدون هیچ حرف دیگری او را در دست گرفت پارچ، دوباره به سمت چشمه رفت و با دیدن صورت دختر در چشمه آینه، دوباره تصور کرد که مال اوست. او فریاد زد: «به هر حال من درست می گویم. “من همیشه خیلی زیباتر از معشوقه من.» بنابراین او دوباره پارچ را تکه تکه کرد.
و با آن او دراز کشید سر دختر روی سینه اش، که در آغوشش احساس می شد، سوزنی بیرون آورد، دختر را با آن در جمجمه خار کرد و در یک لحظه نارنجی دامسل به پرنده تبدیل شد و پر-ر-ر-ر-ر! اون رفته، مور را روی درخت تنها گذاشت. حالا وقتی پسر پادشاه با مربی خوب و زیبایش برگشت لباس، به درخت نگاه کرد و صورت سیاه را دید.
از او پرسید دختر چه اتفاقی برایش افتاده بود “یک سوال خوب!” دختر مور پاسخ داد. “چرا، تو مرا تمام روز اینجا گذاشتی و رفتی، البته خورشید مرا سیاه کرده است.» پسر شاه بیچاره چه می توانست بکند؟ او ساخت دختر سیاهپوست روی مربی نشست و مستقیماً او را به خانهاش برد.
خانه پدری در کاخ پادیشاه همه مشتاقانه منتظر بودند برای دیدن پری عروس، و{۲۵}وقتی دختر موری را دیدند به پسر پادشاه گفت: “اما تو تونستی دلت را به سیاهی باختی خدمتکار؟» پسر پادشاه گفت: “او یک خدمتکار سیاهپوست نیست.” من او را در اوج رها کردم از یک درخت، و او در آنجا توسط پرتوهای خورشید سیاه شده بود.
اگر فقط به او اجازه دهید کمی استراحت کند، او به زودی دوباره سفید خواهد شد. و با آن او او را به اتاقش برد و منتظر ماند تا دوباره سفید شود.
اکنون در قصر پسر پادشاه باغ زیبایی وجود داشت و یک روز پرنده پرتقالی در حال پرواز به سمت درختی در آنجا آمد و صدا زد به باغبان “از من چی میخوای؟” باغبان پرسید. “پسر پادشاه چه می کند؟” پرنده را جویا شد. باغبان پاسخ داد: “او هیچ آسیبی که من می دانم.
انجام نمی دهد.” “و در مورد عروس سیاه پوست او چطور؟” “اوه، او هم آنجاست، طبق معمول با او نشسته است.” سپس پرنده کوچولو این کلمات را خواند: او ممکن است.
روش پروتئین تراپی در منزل : در کنار او بنشیند، اما او نمی ماند. برای تمام نمایش منصفانه اش خارها در حال رشد هستند. وقتی روی این درخت می پرم، در زیر من پژمرده خواهد شد.» و با آن پرواز کرد.{۲۶} روز بعد دوباره آمد و یک بار دیگر در مورد پسر پادشاه جویا شد و همسر سیاه پوستش، و آنچه را که قبلا گفته بود تکرار کرد.
روز سوم به همین ترتیب عمل کرد و به همان اندازه درختی که بر آن پرید پژمرده شد بلافاصله در زیر آن یک روز پسر پادشاه از عروس سیاه خود خسته شد.
بنابراین بیرون رفت برای قدم زدن به باغ سپس چشمش به درختان خشکیده افتاد و باغبان را صدا زد و به او گفت: این چیست باغبان؟ چرا آیا بهتر از درختان خود مراقبت نمی کنید؟ آیا نمی بینی که آنها همه پژمرده می شوند؟» سپس باغبان پاسخ داد.
که از اما استفاده کمی از او برای مراقبت از درختان، برای چند روز پیش a پرنده کوچک آنجا بود و پرسید پسر شاه و سیاهش چیست؟ همسرش انجام می داد، و گفته بود که اگرچه ممکن است آنجا نشسته باشد، او نباید برای همیشه بنشیند، بلکه خارها و هر درختی رشد کند روشن شده باید پژمرده شود.
پسر بنگ به باغبان دستور داد که درختان را با آهک پرنده بمالد. و اگر پرنده بر آن روشن کرد، آن را نزد او بیاورد. پس باغبان درختان را با آهک پرنده آغشته کرد و روز بعد پرنده به آنجا آمد او آن را گرفت و نزد پسر پادشاه آورد و او آن را در قفس گذاشت. زن سیاهپوست به زودی به پرنده نگاه نکرد یک بار که آن دختر بود.
پس وانمود کرد که هست{۲۷}بسیار بیمار، فرستاده شده برای رئیس پزشک، و با هدایای غنی او را متقاعد کرد که بگوید به پسر پادشاه که همسرش هرگز خوب نمی شود مگر اینکه غذا بدهد او با فلان پرنده پسر پادشاه دید که همسرش بسیار مریض است.
به دنبال او فرستاد دکتر با او به ملاقات زن بیمار رفت و حالش را پرسید درمان شود دکتر گفت فقط در صورتی که به او بدهند قابل درمان است فلان پرندگان برای خوردن. “چرا، فقط همین امروز یکی را گرفتم پسر پادشاه گفت: از این گونه پرندگان. و پرنده را آوردند و کشتند آن را، و بانوی بیمار را با گوشت آن تغذیه کرد.
در یک لحظه دختر سیاه از تختش برخاست. اما یکی از پرهای خیره کننده پرنده به طور تصادفی روی زمین افتاد و بین تخته ها لیز خورد، به طوری که هیچ کس متوجه آن نشد زمان می گذشت و پسر پادشاه هنوز منتظر پسرش بود برای سفید شدن همسر. حالا پیرزنی در قصر بود که استفاده می کرد تا به ساکنان حرمسرا خواندن و نوشتن بیاموزد.
روش پروتئین تراپی در منزل : یک روز همانطور که او بود از پلهها پایین میرفت، او چیزی را دید که در میان تختههای تختههای آن میدرخشید کف زمین، و به سمت آن رفت، متوجه شد که این پر پرنده است.
مثل الماس می درخشید او آن را به خانه برد و آن را پشت یک خروار انداخت. روز بعد او به قصر رفت و در حالی که دور بود پرنده پر از تیرک به پایین پرید.