امروز
(دوشنبه) ۱۰ / دی / ۱۴۰۳
رنگ موی کنفی مرواریدی بدون دکلره
رنگ موی کنفی مرواریدی بدون دکلره | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ موی کنفی مرواریدی بدون دکلره را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ موی کنفی مرواریدی بدون دکلره را برای شما فراهم کنیم.۲۶ شهریور ۱۴۰۳
رنگ موی کنفی مرواریدی بدون دکلره : ساختمانی بود که موهایش را تمیز می کردند و خشک می کردند، برای ساختن بالشتک مو و این چیزها. ساختمانی بود که پوستها را خشک میکردند و دباغی میکردند.
رنگ مو : سپس مهمانی به آن طرف خیابان رفت، جایی که آنها گوشت گاو را کشتند – جایی که هر ساعت چهار یا پانصد گاو را تبدیل به گوشت می کردند. بر خلاف مکانی که ترک کرده بودند، همه این کارها در یک طبقه انجام می شد. و به جای اینکه یک صف از لاشهها به سمت کارگران حرکت کند، پانزده یا بیست صف بود و مردان از یکی به دیگری از اینها نقل مکان کردند.
رنگ موی کنفی مرواریدی بدون دکلره
رنگ موی کنفی مرواریدی بدون دکلره : در اتاقهای دیگر گوشتها را در جعبهها و بشکهها میگذاشتند و ژامبونها و بیکن را در کاغذ روغنی میپیچیدند، مهر و برچسب میزدند و میدوختند. از درهای این اتاقها مردانی با کامیونهای بارگیری شده به سمت سکویی که واگنهای باری در انتظار پر شدن بودند، رفتند. و یکی بیرون رفت و با شروع متوجه شد که بالاخره به طبقه همکف این ساختمان عظیم آمده است.
این باعث شد صحنه ای از فعالیت شدید، تصویری از نیروی انسانی شگفت انگیز برای تماشا. همه در یک اتاق بزرگ، مانند یک آمفی تئاتر سیرک، با یک گالری برای بازدیدکنندگان در مرکز بود. در امتداد یک طرف اتاق، یک گالری باریک، چند فوتی از کف قرار داشت. در آن گالری، گاوها را مردانی با گوزنهایی که به آنها شوک الکتریکی میداد، میراندند.
پس از شلوغ شدن در اینجا، موجودات، هر کدام در قلمی جداگانه، توسط دروازههایی که بسته میشدند، زندانی میشدند. و در حالی که ایستاده بودند و در حال غوطه ور شدن بودند، بالای قلم یکی از “کوبنده ها”، مسلح به چکش سورتمه، تکیه داده بود و منتظر فرصتی برای ضربه زدن بود. اتاق با ضربات متوالی متوالی، و کوبیدن و لگد زدن فرمان ها طنین انداز شد.
به محض اینکه حیوان افتاد، «کوبنده» به دیگری منتقل شد. در حالی که مرد دوم اهرمی را بالا برد و کنار قلم بلند شد و حیوان همچنان در حال لگد زدن و تقلا بود و به سمت “تخت کشتار” لیز خورد. در اینجا مردی حدود یک پا را غل و زنجیر گذاشت و اهرم دیگری را فشار داد و بدن به هوا پرتاب شد. پانزده بیست تا از این قلم ها وجود داشت و فقط چند دقیقه طول می کشید.
که پانزده بیست گاو را بکوبیم و بیرون بیاوریم. سپس یک بار دیگر دروازه ها باز شد و یک قرعه دیگر با عجله وارد شد. و بنابراین از هر قلم، جریان ثابتی از لاشهها میغلتید، که مردان روی تختهای کشتار باید از سر راه بیرون میرفتند. شیوه ای که آنها این کار را کردند چیزی بود که دیده می شد و هرگز فراموش نمی شد. آنها با شدت خشمگینانه کار کردند.
به معنای واقعی کلمه پس از دویدن – با سرعتی که چیزی جز یک بازی فوتبال قابل مقایسه نیست. همه اینها کار بسیار تخصصی بود، هر فردی وظیفه خود را داشت. به طور کلی این فقط شامل دو یا سه برش خاص بود، و او از خط پانزده یا بیست لاشه عبور می کرد و این برش ها را روی هر کدام ایجاد می کرد. ابتدا “قصاب” آمد تا آنها را خون کند.
رنگ موی کنفی مرواریدی بدون دکلره : این به معنای یک ضربه سریع بود، به قدری سریع که نمی توانستید آن را ببینید – فقط درخشش چاقو. و قبل از اینکه بتوانید متوجه شوید، مرد به سمت خط بعدی حرکت کرده بود و جریانی از قرمز روشن روی زمین میریخت. این طبقه با وجود تمام تلاشهای مردانی که مدام آن را از سوراخها بیرون میکشیدند، نیم اینچ عمیق از خون بود.
باید زمین را لغزنده کرده باشد، اما هیچ کس نمی توانست این را با تماشای مردان در حال کار حدس بزند. لاشه برای چند دقیقه آویزان بود تا خونریزی کند. با این حال، هیچ زمانی از دست نرفته بود، زیرا در هر خط چندین آویز وجود داشت و یکی همیشه آماده بود. آن را روی زمین گذاشتند و «سردار» آمد که وظیفه اش بریدن سر بود.
با دو یا سه ضربه سریع. سپس «کفکار» آمد تا اولین برش را در پوست ایجاد کند. و سپس دیگری برای پایان دادن به پاره کردن پوست در مرکز. و سپس نیم دوجین دیگر پشت سر هم تا پایان پوست گیری. پس از اتمام آنها، لاشه دوباره به سمت بالا چرخانده شد. و در حالی که مردی با چوب پوست را بررسی می کرد تا مطمئن شود که بریده نشده است.
و دیگری آن را پیچید و از یکی از سوراخ های اجتناب ناپذیر کف فرو برد، گوشت گاو به سفر خود ادامه داد. مردانی بودند که آن را برش میدادند، و مردانی آن را شکافتند، و مردانی آن را بیرون میکشیدند و داخل آن را میتراشیدند. عدهای شیلنگ داشتند که فوارههای آب جوش را روی آن پرتاب میکردند و برخی دیگر پاها را برداشتند و آخرین ضربهها را اضافه کردند.
در پایان، مانند گرازها، گوشت گاو تمام شده را به اتاق خنک کننده میبردند تا زمان تعیین شده خود را قطع کنند. بازدیدکنندگان را به آنجا بردند و به آنها نشان دادند که همگی در ردیفهایی آویزان شده بودند و به وضوح با برچسبهای بازرسان دولتی برچسب زده شده بودند – و برخی از آنها که با فرآیند خاصی کشته شده بودند.
با علامت خاخام کوشر نشان داده شده بودند که تأیید میکردند. مناسب برای فروش به ارتدکس ها و سپس بازدیدکنندگان به قسمتهای دیگر ساختمان برده شدند تا ببینند تک تک ذرات مواد زائد که در کف ناپدید شدهاند چه میشود. و به اتاق های ترشی، و اتاق های نمک، اتاق های کنسرو، و اتاق های بسته بندی.
رنگ موی کنفی مرواریدی بدون دکلره : که در آن گوشت انتخابی برای حمل و نقل در ماشین های یخچال آماده می شد و قرار بود در هر چهار گوشه تمدن خورده شود. پس از آن به بیرون رفتند و در میان پیچ و خم های ساختمان هایی که در آن کارهای کمکی این صنعت بزرگ انجام می شد، سرگردان شدند. به ندرت چیزی در تجارت مورد نیاز بود که دورهام و شرکت برای خود نسازند.
یک نیروگاه بخار بزرگ و یک نیروگاه برق وجود داشت. یک کارخانه بشکه سازی و یک مغازه تعمیر دیگ بخار وجود داشت. ساختمانی وجود داشت که گریس را به آن لوله می کردند و صابون و خوک را به آن تبدیل می کردند. و سپس یک کارخانه برای ساخت قوطی خوک و دیگری برای ساخت جعبه صابون وجود داشت.