امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
مدل پلاتینه
مدل پلاتینه | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت مدل پلاتینه را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با مدل پلاتینه را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
مدل پلاتینه : در حالی که آنها منتظر او بودند و هر دوی آنها که این را احساس می کردند در سکوت فرو رفته بودند و برتی اقرار کرده بود که آنها بسیار شایسته هستند. افراد شاغل، اما او نمیتوانست بفهمد چرا برادرش در ایجاد رابطه صمیمی اصرار داشت. بانی با عصبانیت هجوم برد: «خدای من، ما چی هستیم؟» و این البته برای او منزجر کننده بود.
رنگ مو : آموزه های تا حدی مخالف را موعظه می کنند! باید از طرف الی گفت که او عمداً با اعتصاب مخالفت نکرد و احتمالاً هرگز به وضوح درک نکرد که دکترین او چگونه به فدراسیون کارفرمایان کمک می کند. خواهرانش برای اعتصابکنندگان نان میپختند و با دستهای بدنیشان سخت کار میکردند و خمیر فیزیکی را ورز میدادند – و در تمام این مدت الی اعلام میکرد.
مدل پلاتینه
مدل پلاتینه : دیگران تمسخر کردند و به زمین بازی در خانه مدرسه رفتند، جایی که اتحادیه برای کسانی که معتقد بودند دستمزد لازم است جلسه ای برگزار می کرد. بانی به آنجا رفت و اولین سخنرانی پل را شنید. برای بانی، و در واقع، برای کل شهر، حس بسیار خوبی بود. باید اعتراف کنید که یک موقعیت بسیار زیباست – دو پسر واتکینز، اعجوبه های رقیب محله، همزمان سخنرانی می کنند.
که میتواند نان معجزهآسا، سبدهای کامل آن را به وسیله دعا درست کند. شکاکان به تمسخر گفتند چرا او این کار را نکرد. و الی پاسخ داد که به خاطر بی ایمانی آنهاست. اما آنها گفتند که شروع کار به عهده اوست. و تولید یک قرص نان به روش کتاب مقدس، ایمان را یک میلیون برابر خواهد کرد و کل جنبش کارگری سازمان یافته را وارد کلیسای مکاشفه سوم می کند!
پل صدایی عمیق و پخته داشت و روشی آهسته و تاثیرگذار برای صحبت کردن داشت. او سخنور خوبی بود، دقیقاً به این دلیل که هیچ یک از ترفندها را نمی دانست، اما کاملاً درگیر آنچه می بود می گفت. بر سر موضوع بازگشایی چاهها کشمکشی در پیش بود و پل با وکلا مشورت میکرد و به اعتصابکنندگان گفت که دقیقاً چه حقی دارند و از چه کاری باید خودداری کنند.
آنها حقوق قانونی خود را حفظ می کنند، اما با انجام کمترین نقض قانون، و دادن فرصتی به دشمنان خود برای قرار دادن آنها در اشتباه، پرونده خود را تضعیف نمی کنند. تمام آینده آنها و آینده همسران و فرزندانشان در خطر بود. اگر آنها می توانستند روز سه شیفتی را برنده شوند، اوقات فراغت برای مطالعه و فکر کردن.
ارتقای جایگاه خود و نگه داشتن فرزندانشان در مدرسه بیشتر می شد. این موضوع واقعی در این اعتصاب بود و اگر دموکراسی به این معنا نبود، معنایی نداشت و صحبت از میهن پرستی یک جنجال بود. انبوه جمعیت پل را تشویق کردند و بانی به سختی توانست از تشویق کردن خودداری کند و با احساس ارزانی و کاملاً ناهماهنگی با زندگی رفت.
مدل پلاتینه : او وقت داشت در مسیر طولانی بازگشت به شهر ساحلی به تنهایی به آن فکر کند. او تا نیمهشب سوار نشد و در تمام طول مسیر صدای پل را بالای زمزمه موتور میشنید و هر چیزی را که بانی فکر میکرد او باور میکرد به چالش میکشید! ما در دوران مدرسه، بانی مجبور بود اخبار خود را در مورد اعتصاب از روزنامه ها دریافت کند.
و اینها به او آرامش زیادی نمی داد. روزنامهها اعتصاب را جنایتی علیه کشور در این بحران میدانستند و اعتصابکنندگان را نه تنها با محکوم کردن آنها در سرمقالههای طولانی، بلکه با چاپ گزارشهای مبهم از رفتار بد اعتصابکنندگان مجازات کردند. صبح روز سهشنبه میخوانید که چگونه چندین کامیون کارگران نفت – که اعزامها آنها را اعتصابشکن نمینامیدند.
به داخل تراکت شرکت نفت اکسلسیور آوردهاند و چگونه در ورودیها با زوزهکشیهایی روبرو میشوند که نفرین میکنند. و آنها را با نامهای زشت خطاب می کرد و حتی به سمت آنها آجر پرتاب می کرد. فدراسیون کارفرمایان با صدور بیانیه ای این حاکمیت جامعه صلح آمیز با شورش را محکوم کرد و این بیانیه به طور کامل منتشر شد.
روز بعد نوبت به شرکت ویکتور اویل رسید که کنسرت یک بار قطاری از مردان را به روزویل و از آنجا با اتومبیل ها به بهشت با نگهبانان مسلح برای دفاع از آنها آورده بود. صحنه های اوباش بیشتری وجود داشته است. و همچنین در جاهای مختلف بین نمایندگان و اعتصاب کنندگان دعوا می شود. طولی نکشید.
مدل پلاتینه : که چند اعتصاب کننده مجروح شدند و چند نفر از نمایندگان به شدت کتک خوردند. فدراسیون از فرماندار درخواست کرد تا شبه نظامیانی را بفرستد تا از حقوق آنها محافظت کند، حقوقی که توسط جنایتکاران غیرقانونی، سازماندهی شده برای سرپیچی از ایالت کالیفرنیا و فلج کردن کشور در آستانه جنگ، به خطر افتاده بود.
از هر ده نفر نه نفر این مطالب را در روزنامه ها می خواندند و آنها را باور می کردند. تقریباً هر کسی که بانی میشناخت، آنها را باور میکرد، و فکر میکرد که او یک جور عجیب و غریب است زیرا تردید داشت و تردید داشت. مثلاً عمه اما؛ او فقط میدانست که مهاجمان جنایتکار به دنیا آمدهاند، و علاوه بر این، ماموران آلمانی، یا در هر حال در همبستگی با عوامل آلمانی هستند.
و چه تفاوتی داشت؟ خانمهای حاضر در کلوپها دقیقاً از دفتر مرکزی اطلاعات داخلی داشتند، زیرا بسیاری از آنها همسران مردان با نفوذی بودند که از اتفاقات خبر میدادند و به همسرانشان میگفتند، و زنها به عمه اما که از حضور در آن هیجان زده بود، میگفتند. در داخل، همانطور که وضعیت مالی برادر شوهرش به او حق می داد. و برتی که باز هم بدتر بود.
همان شاهزاده خانم همه اسنوب های کوچکی که تا به حال می شناختی! برتی با گروه جوانتر رفت و آمد کرد، و اینها هم همه چیز را میدانستند، اما بدون اینکه منتظر بمانند تا کسی به آنها بگوید. برتی هرازگاهی به دیدن یکی از چاههای نفت پدرش رغبت کرده بود، و در آنجا متوجه نژادی از موجودات پایینتر در وظایف تعیین شدهشان شده بود.
مدل پلاتینه : موجوداتی که با رنگ سیاه پوشیده شده بودند که کلاههایشان را به او سر میکردند یا فراموش میکردند، اما در هر دو مورد. با ترسی گنگ خیره شد و زیر ابروهای پایین ترشان نشانه هایی از هوش تقریباً انسانی دیده می شد و برتی را پر از ناراحتی می کرد. او یک بار از بهشت بازدید کرده بود و یک شب را در کابین گذرانده بود و از پل و روت حمایت می کرد.