امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
لایت دخترانه روی موی مشکی
لایت دخترانه روی موی مشکی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت لایت دخترانه روی موی مشکی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با لایت دخترانه روی موی مشکی را برای شما فراهم کنیم.۲۰ مهر ۱۴۰۳
لایت دخترانه روی موی مشکی : او فرمان اولیه را که متعلق به ماست که کشتزارها را میکاریم، ربوده است. من به او اشاره خواهم کرد. این کسی است که نان خود را با دست خود تولید نمی کند، بلکه از ثمره زحمت دیگران می خورد.
رنگ مو : پدر، روحانیون را تشویق کنید که به کسانی که حریص منفعت هستند، چه ثروتمند و چه فقیر، بیشتر آن صدقه را نشان دهند که پند می دهد، تهدید می کند، سرزنش می کند. پدر مقدس!—” بندتو حرفش را متوقف کرد.
لایت دخترانه روی موی مشکی
لایت دخترانه روی موی مشکی : در نگاهی که به پاپ دوخته شده بود، ابراز جذابیتی پرشور وجود داشت. “خوب؟” پاپ زمزمه کرد. بندتو بازوهایش را باز کرد و ادامه داد: «روح مرا ترغیب میکند که بیشتر بگویم.
لینک مفید : لایت و هایلایت مو
این کار یک روز نیست، اما بیایید برای آن روز آماده شویم – این وظیفه را به دشمنان خدا و کلیسا واگذار نکنیم – برای روزی آماده شویم که در آن کاهنان مسیح فقر واقعی را الگوی خود قرار دهند. ; هنگامی که وظیفه آنهاست که در فقر زندگی کنند، همانطور که وظیفه آنهاست که در عفت زندگی کنند. و بگذارید کلمات مسیح به هفتاد و دو به عنوان یک راهنما در این امر خدمت کنند.
آنگاه خداوند کوچکترین آنها را با چنین افتخاراتی احاطه خواهد کرد، با چنان احترامی که امروزه در دل مردم نسبت به امیران کلیسا وجود ندارد. آنها اندک خواهند بود، اما نور جهان خواهند بود. پدر مقدس، آیا آنها امروز چنین هستند؟ برخی از آنها هستند، اما اکثریت نه روشنایی می اندازند و نه تاریکی.» در این هنگام پاپ برای اولین بار سر خود را با رضایت غمگین خم کرد. رم جدید نوشته رابرت بوکانان (صفحه ۳۶۷ را ببینید ) هزاران گرسنه میمانند، عده کمی سیر میشوند.
لشکر دزدان فقرا را به دام می اندازند، مرد ثروتمند نان بیوه را می دزدد، و لازاروس در درب دیوز می میرد. وکیل و کشیش هماهنگ می شوند ادعای تجمل و شهوت برای تصرف زمین و نگه داشتن خاک، برای ذخیره غلات هرگز درو نمی کنند. بردگان سفید زیر پاشنه هایشان زحمت می کشند، در حالی که کودکان ناله می کنند و زنان گریه می کنند!
خدایان مرده اند، اما به نام آنها انسانیت به شرم فروخته شده است، در حالی که (در آن زمان مانند اکنون!) کشیش tinsel’d با دزدان در جشن می نشیند، برکت می دهد تخته آغشته به خون، دور شمشیر قصاب حلقه گل می بافد، و آزادانه می ریزد (اکنون مانند آن زمان) خون مقدس مردان! کشیش و شیطان نوشته فئودور داستایوفسکی (رئالیست روسی، ۱۸۲۱-۱۸۸۱، این داستان کوچک را روی دیوار زندان سیبری خود نوشت) “سلام، ای پدر چاق کوچک!” شیطان به کشیش گفت. «چه چیزی باعث شد.
که به آن مردم فقیر و گمراه شده اینقدر دروغ بگویی؟ چه شکنجه های جهنم را به تصویر کشیدید؟ آیا نمی دانید که آنها قبلاً از شکنجه رنج می برند جهنم در زندگی زمینی آنها؟ آیا نمی دانید که شما و مقامات کشور نمایندگان من در روی زمین هستید؟ این تو هستی که آنها را به دردهای جهنمی مبتلا می کنی که با آن تهدیدشان می کنی.
آیا شما این را نمی دانید؟ خب پس با من بیا!» شیطان یقه کشیش را گرفت، او را در هوا بلند کرد و به کارخانه ای برد، به کارخانه ریخته گری آهن. کارگران آنجا را دید که میدویدند و با عجله به این طرف و آن طرف میرفتند و در گرمای سوزان زحمت میکشیدند. خیلی زود هوای غلیظ و سنگین و گرما برای کشیش خیلی زیاد است.
لایت دخترانه روی موی مشکی : با چشمان اشک آلود به شیطان التماس می کند: «بگذار بروم! بگذار این جهنم را ترک کنم!» “اوه، دوست عزیز من، من باید مکان های بیشتری را به شما نشان دهم.” شیطان دوباره او را می گیرد و او را به مزرعه می کشاند. در آنجا کارگرانی را می بیند که دانه ها را خرمن می زنند. گرد و غبار و گرما غیر قابل تحمل است. ناظر گره ای به دوش می کشد و هر کس را که در اثر زحمت یا گرسنگی بر زمین می افتد.
بی رحمانه می زند. سپس کشیش را به کلبههایی میبرند که همین کارگران با خانوادههایشان در آن زندگی میکنند – سوراخهای کثیف، سرد، دود آلود و بدبو. شیطان پوزخند می زند. او به فقر و سختی هایی که در این خانه وجود دارد اشاره می کند. “خب، آیا این کافی نیست؟” او می پرسد. و گویا حتی او شیطان هم به مردم رحم می کند. بنده خدا باتقوا به سختی می تواند تحمل کند.
با دستانی بلند التماس می کند: «بگذار از اینجا بروم. بله بله! اینجا جهنم روی زمین است!» “خب، پس، می بینید. و تو هنوز به آنها قول جهنم دیگری را می دهی. شما آنها را عذاب می دهید، شکنجه روحی آنها را تا حد مرگ شکنجه می دهید، در حالی که همه آنها از نظر جسمی مرده اند. بیا دیگه! من یک جهنم دیگر را به شما نشان خواهم داد.
یکی دیگر، بدترین.” او را به زندان برد و سیاهچال را به او نشان داد، با هوای کثیفش و شکلهای انسانی بسیار، که سلامت و انرژی را از دست دادهاند، روی زمین دراز کشیده، پوشیده از حیوانات موذی که بدن فقیر، برهنه و نحیف آنها را میبلعند. شیطان خطاب به کشیش گفت: «لباس ابریشمی خود را درآور، زنجیرهای سنگینی را که این بدبختان بیچاره می پوشند.
به قوزک پا بگذار. روی زمین سرد و کثیف دراز بکشید و سپس با آنها در مورد جهنمی صحبت کنید که هنوز در انتظار آنهاست!» “نه نه!” کشیش پاسخ داد: “من نمی توانم به چیز وحشتناک تر از این فکر کنم. از شما التماس می کنم، اجازه بدهید از اینجا بروم!» “بله، اینجا جهنم است. هیچ جهنمی بدتر از این وجود ندارد. آیا شما آن را نمی دانستید؟ آیا نمی دانستی که این مردان و زنانی که با عکس جهنم آخرت آنها را می ترسانی.
لایت دخترانه روی موی مشکی : نمی دانستی که آنها همین جا، قبل از مرگ در جهنم هستند؟ طبق کتاب مقدس کار کنید ( جزوه ای که توسط تی ام بوندارف، دهقان و رعیت سابق سیبری در شصت و هفت سالگی نوشته شده است) آنها اغلب دزدان را در جهان دستگیر می کنند. اما این مجرمان بیشتر سرکش هستند تا دزد. من دست روی دزد واقعی گذاشته ام که خدا و کلیسا را غارت کرده است.