امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
جدیدترین رنگ موهای سال
جدیدترین رنگ موهای سال | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت جدیدترین رنگ موهای سال را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با جدیدترین رنگ موهای سال را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
جدیدترین رنگ موهای سال : پذیرفته شده و پرداخت می شود و تاریخی تعیین می شود که به شما خواننده داده شود. اما یک کولهفروش پیر نادان و کودکانه وارد میشود و با تکان دادن دستش آن را از جلوی چشمان شما دور میکند.
رنگ مو : مرا در این لحظه تصور کنید، نویسندهای جوان بیست و پنج ساله که از مردم آمریکا میخواهد تا سنتهای عالی آن را به خاطر بسپارند، و دیده است که درخواست او بیتوجه است، زیرا روزنامهها و مجلات او را نادیده گرفتهاند. همچنین – یک جزئیات دردناک، اما مهم – کسی که با سی دلار در ماه مخارج زن و بچهاش را میگیرد و برای دو سال کار روی یک رمان فقط پانصد دلار دستمزد دریافت کرده است.
جدیدترین رنگ موهای سال
جدیدترین رنگ موهای سال : او پاسخ داد که این بهترین انتقادی است که از کارش دیده است و سعی کرد مک کلور را متقاعد کند که آن را منتشر کند، اما بیهوده. فراموش می کنم که آیا او بودم یا من که آن را برای “هفته نامه کولیرز” فرستادم. اما به هر حال، مقاله خوانده شد و پذیرفته شد و رابرت جی کولیر، ناشر، نوشت و از من خواست که برای دیدن او بیایم.
دوستی که دنیای ادبی را می شناسد به من می گوید این شانس زندگی من است. به نظر می رسد که بر اساس شخصی” اجرا می شود. نوعی رابطه خانوادگی دوست من می گوید: “اگر رابی شما را دوست داشته باشد، ثروت شما ساخته شده است.” “این “کنجد باز” شما برای اذهان عمومی است.” ۲۴خوب، من به دیدن رابی می روم، و به نظر می رسد که رابی از من خوشش می آید.
من جوان و زاهدی هستم. تنشی که تحت آن کار کرده ام به من سوء هاضمه داده است، بنابراین گونه هایم توخالی و پوستم سفید است و چشمانم درخشندگی گیج کننده ای دارند. رابی، بدون شک، با این پدیده ها برانگیخته می شود. او خود تصویری است از سلامتی، شاداب و سرحال، یک بازیکن چوگان، چیزی که به آن «همکار خوب» می گویند. او از من می پرسد.
آیا برای شام به خانه اش می آیم و با چند نفر از دوستانش و تحریریه اش ملاقات خواهم کرد؟ جواب می دهم که البته خواهم کرد. دوست دنیوی من اصرار دارد که پس انداز خود را در یک کت و شلوار سرمایه گذاری کنم، اما من این توصیه را قبول نمی کنم. من با لباسهای قدیمیام به خانه قصر رابی میروم و پیشخدمت پا مخملی رابی مرا تا اتاق رختکن رابی همراهی میکند.
جایی که پیشخدمت رابی وسایلش را روی تخت میگذارد. و در حالی که رابی در حال لباس پوشیدن است، دوباره به من می گوید که چقدر مقاله من را تحسین می کند. این روشنکنندهترین بحثی است که او در مورد مشکلات امروزی خوانده است. او و دوستانش به طور طبیعی با بسیاری از سوسیالیست ها ملاقات نمی کنند.
بنابراین من باید در مورد سوسیالیسم به آنها بگویم. من باید همه چیز را به آنها بگویم، و نباید بترسی. من خیلی ساده پاسخ می دهم که اصلاً نمی ترسم. شب به این دلیل خراب شد که پدر رابی وارد شد. اما از آنجایی که همه خوانندگان من در این محافل صمیمی نبودند، توضیح میدهم که او زندگی را به عنوان یک کولهفروش آغاز کرده بود، «هفتهنامه کولیرز» را به عنوان یک برگه تبلیغاتی راهاندازی کرده بود.
جدیدترین رنگ موهای سال : و توسط عواملی که کتابهایی را به عنوان ممتاز عرضه میکردند، تیراژ فوقالعادهای ایجاد کرده بود. . حالا او ثروتمند و مهم بود. مبتذل، نادان در کودکی، اما خوش قلب، شادی آفرین- یکی از آن پیرمردهای خوب و پدرانه ای که برای شما آغوش می گیرند، مهم نیست که هستید. و اینجا با پسرش برای شام آمده بود و پسرش را در حال پذیرایی از یک سوسیالیست دید. ” چی؟ این چیه؟” او گریه. مثل صحنه ای در کمدی بود.
یک جمله از حرف های من را می شنید و بعد به هوا می رفت. «چرا-چرا- این کاملاً ظالمانه است! کی همچین چیزی شنیده؟” او برای سرگرمی گسترده بقیه مهمانان، پنج یا ده دقیقه پاپ می زد. در حال حاضر او در مورد “نامه سرگشاده به لینکلن استفنز” شنید. “این چیه؟ آیا می خواهید چنین مقاله ای را در مجله من چاپ کنید؟ نه آقا! من آن را نخواهم داشت! این مسخره است!» و رابی نشسته بود.
که قرار بود ۲۵ناشر باشد؛ نورمن هاپگود، که قرار بود ویراستار باشد، نشسته بود و به پیتر پیر گوش داد که قانون را وضع می کرد. نورمن هاپگود از آن زمان اعلام کرد که این قسمت را به خاطر نمی آورد و هرگز پیتر کالیر را نمی شناخت تا در سیاست مجله دخالت کند. خوب، خواننده ممکن است باور کند که آن حادثه اتفاقی نبود که من با عجله فراموش کنم. اگر به اندازه متوشالح زندگی کنم.
احساساتم را فراموش نمی کنم، وقتی که بعد از شام، پیرمرد مرا در گوشه ای پیاده کرد و دستش را دور شانه هایم انداخت. «تو پسر خوبی هستی، و میتوانم ببینم که مغزت داری، میدانی در مورد چه چیزی صحبت میکنی. اما کاری که باید انجام دهید این است که این ایده های خود را در یک کتاب قرار دهید. چرا سعی میکنید آنها را وارد مجله من کنید.
نیم میلیون مشترک من را بترسانید؟» من آن شب به خانه رفتم که بیشتر از آنچه که دوست دارم به یاد بیاورم، احساس بیماری داشتم. و مطمئناً بدترین ترس های من موجه بود. هفته به هفته گذشت و نامه سرگشاده من به لینکلن استفنز در ستون های “هفته نامه کولیرز” ظاهر نشد. نوشتم و اعتراض کردم و با طفره رفتن مواجه شدم.
جدیدترین رنگ موهای سال : مدتها بعد، فراموش میکنم که چه مدت، «کولیر» با مهربانی به من اجازه داد که مقاله را پس بدهد، بدون اینکه از دویست دلاری که به من پرداخته بودند، بخواهد. این مقاله توسط بسیاری از مجلات سرمایه داری دیگر رد شد و در نهایت در برخی از روزنامه های سوسیالیستی منتشر شد، فراموش کردم کدام. چنین تصویری از مجله ای است.
که «به صورت شخصی اداره می شود». و ببینید چه معنایی برای شما، خواننده ای که برای افکاری که فکر می کنید به چنین مجله ای وابسته هستید. اینجا لینکلن استفنس است که به عنوان مرجع اصلی آمریکا در موضوع اختلاس سیاسی جای خود را می گیرد. و اینجا هستم، آنچه استفنز اعلام می کند بهترین انتقاد از کار اوست.