امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
سالن آرایش سعادت آباد
سالن آرایش سعادت آباد | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت سالن آرایش سعادت آباد را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با سالن آرایش سعادت آباد را برای شما فراهم کنیم.۱۵ مهر ۱۴۰۳
سالن آرایش سعادت آباد : و آنجا در سواحل دریای سرخ وحشتناک، نزدیک مکه، و به دور از همه تأثیرات تمدنی و خوب، دوستان کوچک عزیزم مجبور به زندگی هستند.[۲۰] پدر آنها مرده است، اما خانواده او هنوز در جده هستند. تعجب خواهید کرد اگر بدانید من چقدر به آنها فکر می کنم و چقدر غمگینم می کند. آینده آنها پر از خطر است.
رنگ مو : نمی دانم آیا آنها هرگز به من فکر می کنند! [۲۱] II. یک شام ژاپنی. شام در کویوکان ، یک باشگاه-خانه در شهر توکیو، که از انبوه درختان افرا که توسط آن احاطه شده است، داده شد. kōyō به معنای برگ های افرا قرمز پاییز و kan به معنای خانه است. کفشهایمان را دم در درآوردیم و آنهایی که به اندازه کافی مهیا نکرده بودند که یک جفت دمپایی پشمی با خود بیاورند، با پاهای جورابدار وارد شدند.
سالن آرایش سعادت آباد
سالن آرایش سعادت آباد : بلافاصله میزبان و مهماندارمان از ما استقبال کردند. خانم های ژاپنی اغلب در یک مهمانی شام نقش میزبان را بازی نمی کنند، اما معمولا در پس زمینه باقی می مانند. اما دوست ما که به طور قابل توجهی در آمریکا و اروپا سفر کرده بود، در ایده های خود پیشرفت کرد و به همسرش همسر داد. چند دختر زیبای ژاپنی منتظر بودند[۲۲] که بلافاصله ما را به یک اتاق غذاخوری بزرگ در طبقه دوم هدایت کرد.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
با رفتن به میدان طولانی مجاور، خلیج را با آب های آبی آرام و قایق های بال سفیدش از دور دیدیم. و در سمت راست کوه فوجی، سر بی همتای او در ابرهای محیطی خود را گم می کند. در حالی که در زیر پای ما پیچ و خم گیج کننده ای از خانه های مسکونی، مغازه ها و معابد قرار داشت. کف ایوان صاف مانند سنگ مرمر صیقل خورده بود و نقوش مشبک ترکیبی زیبا از برگ های افرا بود.
وقتی دوباره وارد اتاق ناهارخوری شدیم، اولین تصورمان این بود که یک آپارتمان خالی بزرگ بود. تنها نشانههای قابل رویت آمادگی برای آمدن ما، بالشتکهایی بود که قرار بود روی آن بنشینیم، و کاسههای هیباچی یا آتشسوزی که روی آنها باید انگشتانمان را برشته میکردیم. ما روی تشک ها نشستیم و به سختی تلاش کردیم تا دست و پاهایمان را به اندازه ژاپنی ها زیر خود جمع کنیم ، اما تلاش ما در بیشتر موارد بسیار ناخوشایند بود.
سپس چند مقدمه آمد. میزبان ما از دو دوست آقا و خانم سویتا دعوت کرده بود که با ما ملاقات کنند. آقای سویتا که ژاپنی مکتب قدیم و بسیار تشریفاتی بود، خم شد، خیلی پایین[۲۳] که بینی شریفش کاملاً زمین را بوسید. و به یاد داشته باشیم که وقتی در ترکیه هستیم باید مانند بوقلمون ها عمل کنیم، سعی کردیم به همان شیوه رسمی به او سلام کنیم.
پس از بازیابی تعادل، موقعیت قبلی خود را روی تشک از سر گرفتیم، سعی کردیم راحت به نظر برسیم و شروع به مطالعه جزئیات محیط اطراف خود کردیم. بالشتکهایی که روی آنها نشستهایم با کرپ آبی تیره زیبا پوشیده شده بود که اینجا و آنجا با شاخههایی از برگهای افرا تسکین یافته بود، رنگهای غنی اکتبر تضادی چشمگیر اما بدیع را با پسزمینه تیرهتر ایجاد میکرد.
تشک ها به طرز شگفت انگیزی خوب و آنقدر تمیز بودند که می توان تصور کرد اولین حزب ما در آنجا جمع شده بود. در یک انتهای اتاق درست بالای توکو نوما ، یا سکوی مرتفعی که تمام زیورآلات اتاق روی آن قرار گرفته است، یک کاکمونو یا طومار تصویری، کار نقاش مشهوری به نام آیساننوبو، و بسیار قدیمی قرار داشت.
روی این سکو یک گلدان بزرگ از حصیری قهوهای قرار داشت که به طرز شگفتانگیزی زیبا بود که در فاصله کمی مانند یک برنز ظریف به نظر میرسید. در این گلدان شاخه هایی از[۲۴] آلو و گیلاس گلدار که فقط ژاپنی ها نحوه چیدمان گل ها را می دانند. سقف ها پانل هایی از کریپتومریا بودند و بدون رنگ و لاک، به اندازه کافی برای یک قصر شاهزاده زیبا بودند.
این اتاق بزرگ با درهای کشویی به سه آپارتمان تقسیم شده بود. درها با کاغذ پوشانده شده بود. در اینجا نیز الگوی غالب بود، زیرا روی پسزمینه قهوهای غنی کاغذ، طرحهای برگ افرا به رنگ طلا و نقره، و بالای درها نقاشیهایی از شاخههای افرا با شاخ و برگهای قرمز مایل به قرمز، قهوهای مایل به قرمز و هر سایه سبز دیده میشد. در طرف مقابل اتاق سکوی بلند دیگری بود.
در اینجا نیز دو گلدان بزرگ و در آنها شاخه هایی از درختچه های گلدار وجود داشت که برخی از آنها با گلسنگ پوشیده شده بود. زیورآلات برنزی با ساخت کمیاب در میان آن قرار داشت که بسیاری از جویندگان کنجکاوی صدها دلار برای آن می دادند. به زودی خدمتکارهای زیبا وارد شدند و سینی هایی را جلوی ما گذاشتند که روی آن چای و شیرینی بود. در ژاپن دسر حرف اول را می زند.
سینی ها با کنده کاری های افرا تزئین شده بودند فنجانهای چای به همان طرح نقاشی شده بودند، و کیکها به شکل برگهای افرا بودند، با رنگهایی درخشان، و سایههایی تقریباً به ظریفی که گویی در یخبندانهای اولیه پاییز نقاشی شده بودند. مقداری از کیک ها را خوردیم و مقداری را در جیبمان گذاشتیم تا به خانه ببریم. در ژاپن این یک آداب است که کمی از شیرینی جات را بردارید.
سالن آرایش سعادت آباد : و اغلب توسط مهماندار کاغذی برای بسته بندی آن تهیه می شود. مهمانان بومی بستههای خود را در آستینهای خود میگذاشتند، اما آستینهای ما به اندازهای نبود که بتوان از آن استفاده کرد. به من گفته شده است که در یک شام خارجی که در ژاپن به ژنرال گرانت داده شد، برخی از باوقارترین مقامات به تبعیت از این رسم، نان و کیک و حتی کره و ژله را در آستین خود می گذارند تا به خانه ببرند.
پس از اولین دوره ما، یک فاصله طولانی آمد که در طی آن بازیهایی انجام دادیم و خود را به روشهای مختلف سرگرم کردیم. در پایان این زمان شام اعلام شد. یک بار دیگر جای خود را روی کوسن ها گرفتیم و بی صدا منتظر ماندیم و متعجب بودیم که بعداً چه اتفاقی می افتد.