امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
سالن زیبایی همارو
سالن زیبایی همارو | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت سالن زیبایی همارو را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با سالن زیبایی همارو را برای شما فراهم کنیم.۱۷ مهر ۱۴۰۳
سالن زیبایی همارو : صبح روزی که قرار بود شروع کنند، به خانه جوزف سی میلر رفتم، اما آنها در خانه لوئیس ملراث، برادر شوهر میلر، ملاقات کرده بودند. من آنجا تلاش میکردم تا مادر پیر و همسر و فرزندان پریشان جوزف سی. میلر را دلداری بدهم، وقتی خبر رسید که او در بوتهها در نزدیکی ایستگاه آویزان به عضوی از بدنش پیدا شده است.
رنگ مو : و امیدوارم هرگز چنین صحنهای پر از ناراحتی نباشد. باز هم سهم من باش. به شدت دلخراش بود. مهمانی به بالتیمور رفت و چنان هیجانی بود که بیرون رفتن با بدن در روز برای مهمانی ناامن تلقی می شد. لوی کی براون که در آن زمان در بالتیمور زندگی می کرد، با آنها در نور مهتاب رفت و آنها جسد را که حدود دو فوت زیر زمین پیدا کردند.
سالن زیبایی همارو
سالن زیبایی همارو : در جعبه ای ناهموار، با درب باریکی که آزادانه خاک را در اطراف بدنش قرار می داد، جدا کردند. درون جعبه. هیچ متصدی در بالتیمور پیدا نشد که اجازه دهد جسد در محل کارش در حالی که یک تابوت آماده میشد رها شود و در طاق “دوستان” سپرده شود. بالاخره یک تابوت تهیه شد و ویلیام موریس و آبنر ریچاردسون با آن برای خانه اش شروع کردند.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
وقتی به پریویل رسیدند، هیچکس به آنها کمکی نمیکرد، و مجبور شدند جسد را در یک کارخانه ارهسازی قدیمی رها کنند و در شب، در حالی که هوا فوقالعاده سرد بود، تا بندر دیپویت، در فاصله پنج مایلی پیاده روی کنند. و برف عمیقی روی زمین در آنجا اسب و سورتمه تهیه کردند و با جسد شروع کردند.
اما زمانی که در فاصله کوتاهی از خط پنسیلوانیا با درخواست فرماندار مریلند برای بازگرداندن جسد به شهرستان بالتیمور، آنها را زیر گرفت تا تفتیش عقاید انجام شود. و معاینه پس از مرگ ممکن است به شکل قانونی برگزار شود. با دلهای غمگین به عقب برگشتند. (یکی از این مردان جوان به من گفت که در هیچ نقطه ای در جنوب بندر پورت دیپویت نمی توانند کسی را برای حمل جسد به آنها کمک کند).
در این زمان این ماجرا هیجان زیادی را هم در شهرستان چستر و هم در شهر بالتیمور ایجاد کرده بود. کشیش جان ام دیکی، محترم. هنری اس. ایوانز، در آن زمان عضو سنا بود. برینتون دارلینگتون، سپس کلانتر شهرستان چستر، و بسیاری از افراد برجسته به این موضوع علاقه عمیقی نشان دادند. همه ما سهم خود را انجام دادیم.
انجمن دوستان در بالتیمور این موضوع را در دست گرفت و بسیاری از شهروندان شایسته دیگر متعلق به کلیسای پرسبیتری و دیگران کمک و نفوذ خود را قرض دادند. محترم هنری اس. ایوانز، که در آن زمان در سنای پنسیلوانیا بود، موضوع را به مجلس قانونگذاری رساند و نتیجه این شد که فرماندار، قاضی کمپبل و بل، دومی از شهرستان ما، را برای دفاع از این دو دختر رنگارنگ بیچاره منصوب کرد که بدجوری ربوده شدند.
جسد میلر تحت معاینه پس از مرگ در شهرستان بالتیمور قرار گرفت، که در آن تعداد زیادی از دعواگران شرکت کردند که وقت خود را با نوشیدن ویسکی و فحش دادن به لغو کنندگان پنسیلوانیا مشغول کردند. سرانجام جسد برای تشییع به خانه مضطر خود رسید. دکتر از هاچینسون و دیکی خواسته شد تا معاینه ای انجام دهند که من در آن حضور داشتم و همه به وضوح معتقد بودند که او به طرز فجیعی به قتل رسیده است.
سالن زیبایی همارو : مچ دست و مچ پاهای او نشانه های غیرقابل انکار ماناکول را داشتند. در سراسر شکم یک نقطه سیاه وجود داشت که گویی توسط طناب یا طناب ایجاد شده بود. انتهای بینی او نشانه هایی داشت که گویی توسط ابزاری برای شکنجه نگه داشته شده بود.
تشییع جنازه او برگزار شد و جسد او توسط جمعی عظیم از دوستان و همسایگان همدرد به قبر رفت. با این حال، چنان هیجانی بود که مردم خواستار بررسی بیشتر شدند. او مجدداً متلاشی شد و همان دو پزشک برجسته معاینه کامل پس از مرگ انجام دادند و یکی از آنها به نویسنده گفت که در معده و روده او دو اونس محتویات وجود ندارد و شواهد فراوانی وجود دارد.
آرسنیک بقایای او دوباره دفن شد و متحمل رنج شد تا مزاحم باقی بماند. تئوری دوستانش این بود که ناگهان او را از روی سکوی ماشین در انبار بالتیمور ربودند، دهانش را بستند.
برهنه کردند و مچها و مچهایش را با یک طناب روی شکمش زدند، که بینیاش را گرفته بود. یک ساز، و اینکه او در این وضعیت آغشته به آرسنیک بود، و او را کوبیده و تا حد مرگ پاکسازی کرد.
شنیده بود که ویلی در ایستگاه ران استمن تکرار می کرد که او در قطار نیست، متوجه شد ایده بردن جسد او به آنجا و آویزان کردن آن به درخت برای انتقال این ایده که او در آن مکان خودکشی کرده است، و چنین بیانیه ای بود که توسط برخی از روزنامه های مریلند منتشر شد.
همراهانش گفتند که او شام بسیار مقوی آن شب را در فرانسیس کوکران خورده است، که با این واقعیت که لباس هایش کثیف نبوده و معده و روده هایش خالی بوده است، به شدت این نظریه را ثابت می کند که او را برهنه کرده اند. قتل، همانطور که در بالا اشاره شد. هرگز ادعای نادرست تر از این وجود نداشت که “کویکرهای لبه پهن در پنسیلوانیا همدست مک کری بودند”، زیرا به خوبی شناخته شده است.
که مخالفت با برده داری یک اصل اساسی انجمن دوستان برای یک قرن بوده است. و اینکه جوزف سی. میلر به دلیل دست داشتن در این آدم ربایی خودکشی کرد، ساختگی است.
من جوزف سی. میلر را از دوران کودکی از نزدیک می شناختم، و در اینجا خوشحال می شوم که بگویم او مردی صادق، بی ادعا، دارای اخلاق خوب و یکپارچگی سختگیرانه بود و از هرگونه عارضه بردگی، مستقیم یا غیرمستقیم، خودداری می کرد. یا آدم ربایی به نظر می رسد قتل ناپاک او برای جلب رضایت دوستان برده داری و آدم ربایی کافی نبوده است.
سالن زیبایی همارو : اما اکنون پس از گذشت نزدیک به بیست سال از خوابیدن قربانی در قبر، تلاش می شود تا نام نیک او را با القای این که او یک مهمانی است، به باد انتقاد می گیرد. دخیل در معاملات رذیله ای که در اینجا نقل شده است. راشل در زندان ماند.