امروز
(جمعه) ۱۶ / آذر / ۱۴۰۳
آرایشگاه زنانه گیوا
آرایشگاه زنانه گیوا | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت آرایشگاه زنانه گیوا را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با آرایشگاه زنانه گیوا را برای شما فراهم کنیم.۱۹ مهر ۱۴۰۳
آرایشگاه زنانه گیوا : و چگونه برای مدتی قابل توجه در حال حاضر مهمترین – خوب، آشکارترین ویژگی آن یک نمایش جوراب بافی … بی نظیر در صحنه همجنس گرایان کمدی موزیکال است. خیلی، به اصطلاح، بسیار هیجانانگیز بود که زمانی بود – منظره درخشان، حرکت در اطراف، آن خطوط متقارن باریک صورتی و رز، نارنجی، مروارید، مایل به قهوهای، قهوهای مایل به زرد، سبز و بنفش پشمی و براق سیاه و براق مار خالدار و همه چیز. اما، می ترسم.
رنگ مو : چشمی که برای مدت طولانی به فیلم هیجان انگیز فیلم متروپولیتن در خیابان های مد روز عادت کرده بود، تا حدودی مات شده بود. پاریسین از ویژگی عجیب و غریب چشم میدانست، و این که با هرگونه واکنش احساسی به هیچ وجه آنچه را که در محدوده دیدش برای مدت طولانی باقی میماند، نمیبیند. بنابراین او (جادوگر سرکش!) با هوشیاری تصویر را تغییر داد.
آرایشگاه زنانه گیوا
آرایشگاه زنانه گیوا : من به طور اتفاقی، در طول دو ساعت دویدن در قطار، نسخهای از یکی از جذابترین مجلات مد را برداشتم. این شماره “پیش بینی مدهای بهاری” بود. من آن را به طور تصادفی با عنوان: “دامن کوتاه روز خود را در پاریس داشت” باز کردم. در زیر یک عکس شاد (از یک خانم خیره کننده در آخرین مسابقات در Auteuil) بود که “طول دامن جدید” را نشان می دهد.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
زیر سجاف قابل مشاهده است – پایی مرتب و کمی مچ پا مرتب. چه کسی بود (با چشمانی با استعداد برای دخترها) که با چنان لذتی از پاهای کوچک صحبت می کرد که “مثل موش های کوچک به داخل و خارج می شوند”؟ و آن شاعر دیگر (اسمش چه بود؟ اعلام می کنم! ادبیاتم به شدت زنگ زده است) بود که با چنان ذوقی از جذابیت زنانه می خواند.
آرایشگاه زنانه گیوا : “پنهان و در عین حال آشکار.” به هر حال، شما می دانید که من در چه چیزی هستم. مجله را بستم و موضوع را فراموش کردم – تا اینکه مدت کوتاهی پس از اینکه از ایستگاه خیابان براد بیرون آمدم. صحنه شیکی که من دیدم، برای چشمی که مدتی به طور پیوسته به اختصارات ناخوشایند خیابان پنجم عادت کرده بود، منظره ای طراوت بخش و جذاب بود.
به نظر می رسید که ناگهان “صندلی ارکستر” را ترک کرده ام. و دوباره به دیدگاه، به عبارتی، زنان در زندگی خصوصی بازگشته است. گرچه، در واقع، گاهی اوقات در دوردست نگاهی چشمک زن به طول دامن منسوخ، طبق فرمان پاریس، می انداختم. بیایید به این فکر کنید، آیا این نیز اینطور نیست: در فیلادلفیا دختران گونه های گل رز با اندام دلچسب و تاب خوردن پاشنه های ورزشی بیشتر از آنچه در شهرهای دیگر می بینید وجود دارد؟ به هر حال، چیزهای بسیار غیرمعمولی در مورد “فیلا” وجود دارد.
همانطور که من معتقدم دوستان صمیمی شهر با محبت به آن مکان می گویند. چیزهایی که ممکن است اخیراً متوجه آنها نشده باشید – شاید به این دلیل که اخیراً آنجا نبودهاید، یا شاید به این دلیل که در آنجا زندگی میکنید و بنابراین هر روز آنها را میبینید.
یکی از چیزهای غیرعادی در مورد فیلادلفیا این است که بسیاری از خانمها و «مردان جواهر» که در جزیره منهتن و اطراف آن خانهداری میکنند (به عبارت دیگر «نیویورکیها») ظاهراً دسترسی به شیکاگو یا پالم بیچ را آسانتر میکنند. یا لندن، یا سانتا باربارا از سفر به فیلادلفیا. فکر میکنم دلیل این حالت ذهنی همان دلیلی است که گاهی اوقات احساس میکنم.
که سفر از گرند سنترال به بوفالو برای من به همان اندازه ساده است که از میدان تایمز به خیابان فولتون بروم. قرار ناهار جایی که فقط نیم ساعت یا دو ساعت با آن فاصله دارد، فکر میکنید جایی است که میتوانید در هر زمانی از آن فرار کنید. و – خوب، در حال حاضر با همه چیز بسیار فشار و همه چیز. درگیر شدن در مورد سفر “واقعی” موضوع دیگری است.
و وقتی خودم به آنجا میرسم، همیشه احساس میکنم که این یک چیز غیرعادی است که از زمانی که قبلاً آمدهام اجازه دادهام مدت زمان زیادی بگذرد. چون سواری آنقدر غیرمعمول لذت بخش و آرامش بخش است که باعث می شود فکر کنم هر شبی که به خانه می روم در ساعت شلوغی به خیابان دایکمن در مترو چه چیز عجیبی را تحمل می کنم.
این یک چیز غیرعادی است (یا حداقل به نظر من اینطور است) که در فیلادلفیا کارتهای موجود در اتاقهای تبلیغاتی ویندوز باید (همانطور که هستند) برچسب “جای خالی” داشته باشند. این یک چیز غیرعادی است که در اینجا بسیاری از دفاترخانهها باید در خانههایی که به نظر میرسد خصوصی هستند انجام شود. این یک چیز غیرعادی است.
که باید راههای زیادی برای پرداخت کرایهتان در ماشینهای خیابان وجود داشته باشد—در برخی از آنها هنگام سوار شدن پرداخت میکنید و در برخی دیگر هنگام پیاده شدن. این یک چیز غیرعادی است که در فیلادلفیا بیشتر از (من گمان میکنم) چراغهای خیابانی وجود دارد که در هر شهر دیگری در جهان وجود دارد. لامپ های قوسی قدرتمندی وجود دارد.
آرایشگاه زنانه گیوا : که بر روی تیرهای بلند قرار دارند و در نور آنها سفید سرد هستند. پایین تر، به ویژه در چشمک تعداد آنها در میدان واشنگتن، دلپذیر است، لامپ های گازی که رنگ زرد ملایمی در مانتوهایشان می درخشند. انواع دیگر لامپ ها نیز. اما کسانی که من بیشتر دوستشان دارم، هموطنان اسکات در سرتاسر میدان استقلال هستند.
جعبه های شیشه ای هشت ضلعی آهنی، کوچک در پایه، پهن در بالا، با نوعی کلاه دربی کلیسایی آهنی به عنوان درپوش. آنها به نوعی لامپ هایی را که قبل از تئاتر گلوب ویل شکسپیر دوست دارم به من پیشنهاد می کنند. در اینجا دایانای طلایی با کمانش در برج باریک اسپانیایی اش قرار نمی گیرد. اما برادر پن از دور بالاتر از «ساختمانهای عمومی» به بانکها، ضرابخانههای ایالات متحده، شرکتهای اعتماد، شرکتهایی که با اوراق بهادار سر و کار دارند، مکانهایی که سرمایهگذاریها را انجام میدهند.
و نگرانیهای تجاری مانندی از این قبیل که (کسی احساس میکند) را میتوان با تحقیر نگاه کرد. هر شهر دیگری در جهان مسیحیت باید حدس بزنم که در فیلادلفیا به همان اندازه سبکها و دورههای مختلف معماری وجود دارد که در هر شهرداری دیگر بین دو دریای بزرگ: گرجستان، استعمار، پنجره خلیج، ردیف آجری لندن، قاب درهم و برهم، عمارت مدرن، آسمانخراش، و غیره و غیره و غیره و مطمئناً نمی دانم.
کجا می توان رفت تا انواع مختلف ایوان ها را بشمارم. و نه جایی که میتوان چنین چیزهای عجیب و غریب خوشایند امروزی را پیدا کرد، مانند سنگچسبها، پاشوارههای در، و آن دوستان قدیمی دوران کودکیمان، لکلکهای سنگی حیاط جلو. و کجا، آه، کجا! (نه در لندن) آیا می توان این همه کوچه به اینچ مربع پیدا کرد.
آرایشگاه زنانه گیوا : بسیاری از آنها، خطوطی به طول چند بلوک، بسیار محترمانه، حتی اشرافی، محله های شهر. مانند خیابان کاماک که بین خیابان های سیزدهم و دوازدهم قرار دارد، یک بلوک آن در دو طرف Locust، و خانه یا محل اقامت کسانی که متقاعد کننده هنری هستند.