امروز
(چهارشنبه) ۱۷ / بهمن / ۱۴۰۳
سالن زیبایی گل آراگل هفت حوض
سالن زیبایی گل آراگل هفت حوض | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت سالن زیبایی گل آراگل هفت حوض را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با سالن زیبایی گل آراگل هفت حوض را برای شما فراهم کنیم.۱۷ مهر ۱۴۰۳
سالن زیبایی گل آراگل هفت حوض : اما تا زمانی که امور ما حل و فصل نشود، باید طبق قوانین ژاپن به زندان بازگردیم و با دقت بیشتری نسبت به قبل از آن محافظت کنیم. بعد از پایان سخنرانی فرماندار از سالن خارج شد در حالی که ما بلافاصله مقید شدیم و به زندانی هدایت شد که مانند زندان های قبلی ما از قفس تشکیل شده بود. من را در یک کوچک قرار دادند.
رنگ مو : در حالی که همراهانم در یک اندازه بزرگ محبوس بودند. با این حال آنها آنقدر به هم نزدیک بودند که ما می توانستیم خیلی راحت صحبت کنیم. غذای ما اکنون با دست بسیار کم به ما داده می شد و ملوانان مدام از گرسنگی شکایت می کردند. بعد از شام که حدود ساعت چهار خوردیم، زندان ما بسته شد و چون دیوارها تخته بود.
سالن زیبایی گل آراگل هفت حوض
سالن زیبایی گل آراگل هفت حوض : به جای مشبک کاری، یک شعاع نوری بعد از آن ساعت به ما نرسید. به محض اینکه ساعت شش شد، نگهبانان آمدند تا ما را معاینه کنند که این کار را کاملاً انجام دادند و اگر خواب بودیم ما را بیدار کردند تا به نام ما پاسخ دهند. در چهارم مه، ما دوباره به سالن هدایت شدیم، در سپیده دم، که در آنجا، همانطور که نکات زیادی دریافت کردم.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
این بار چیز بسیار مهمی باید تعیین شود. وقتی روی نیمکت هایی که برایمان آماده شده بود، جایمان را گرفتیم، ۸۷دستهای ما را باز کردند، اما طنابی را که ما را هدایت میکردند، از کمرمان برنداشتند. استاندار اکنون سؤالاتی را که قبلاً از ما پرسیده بود، تکرار کرد و پاسخ هایی را که ما دادیم، به دقت توضیح داد.
اما اکنون مهمترین سوال مطرح شد که این بود که آیا من رفتار خود را درست یا نادرست میدانم و آیا فکر میکردم که نسبت به ژاپنیها درست عمل کردهام یا نه؟ من پاسخ دادم: «ژاپنی ها ما را مجبور کردند به راهی که در پیش گرفتیم، ابتدا ما را با مکر اسیر کردند، و سپس از اعتبار بخشیدن به ادعاهای ما خودداری کردند.
فرماندار از سخنان من بسیار متحیر به نظر رسید. او گفت که دستگیری ما اکنون یک امر گذشته است، و گفتن هیچ چیز در مورد آن بی فایده است. او فقط می خواست بداند که آیا من خود را بی گناه می دانم یا گناهکار، زیرا در مورد قبلی او نمی توانست پرونده ما را در مقابل امپراتور مطرح کند. تمام ایراداتی که انجام دادم فایده ای نداشت.
آنها فقط او را عصبانی کردند و او مدام همان سوال را تکرار می کرد. سرانجام وقتی شروع کردم به دیدن هدف او و اینکه او فقط منافع ما را مد نظر دارد، صریحاً اعتراف کردم که درست عمل نکردهایم و رفتار ما مستحق مجازات است. او از این اعتراف من بسیار راضی به نظر می رسید و به ما گفتند که امور ما رو به رونق است. اکنون ما را به خانه ای که قبل از پرواز در آن ساکن بودیم.
هدایت کردند و با آنها بسیار خوب رفتار شد. علاوه بر کرایه معمول، چای و تنباکوی بسیار خوب به ما دادند و شانه، دستمال و همچنین پرده برای ما در اختیار گذاشتند تا از ما در برابر پشهها که بسیار دردسرساز بود محافظت کنیم. علاوه بر این نشانه های حسن نیت، آنها چند کتاب روسی برای خواندن، و خودکار، جوهر و کاغذ به ما دادند.
سالن زیبایی گل آراگل هفت حوض : وقتی ابراز تمایل کردیم که نوشتن زبان ژاپنی را بیاموزیم، آنها به ما گفتند که قوانین آنها صراحتاً آنها را از آموزش زبان به مسیحیان منع کرده است. اما هرگز اجازه پیاده روی نگرفتیم، اما برای اینکه بتوانیم از هوای تازه لذت ببریم، فرماندار دستور داد درهای خانه ما را از صبح تا عصر باز بگذارند. به این ترتیب، با برآورده شدن تمام خواسته هایمان، اما با گذشت زمان، تا ششم شهریور زندگی کردیم.
در آن روز ما دوباره به قلعه هدایت شدیم و اطلاعات شادی آور دریافت کردیم که دایانا دوباره در کوماچیر بود و برای آزادی ما با دولت ژاپن درمان می کرد. اما شادی ما کوتاه بود، زیرا در نامه ای از فرمانده کشتی اطلاعاتی دریافت کردیم که برای جلب رضایت ژاپنی ها، او موظف است به روسیه بازگردد تا از دولت تعهد لازم را دریافت کند. اعمال خشونت آمیز در خاک ژاپن بدون اطلاع یا رضایت آنها انجام شده است.
بنابراین، ما مجبور بودیم یک سال دیگر بمانیم، اما در این مدت با ما بیشترین توجه را کردند. در شهریور ماه بعد، خبر رسید که یک کشتی روسی دوباره وارد آب های ژاپن شده است و چند روز بعد به ما اطلاع دادند که مذاکرات با موفقیت خاتمه یافته است و به زودی سفر خود را به سمت خاکوداده آغاز خواهیم کرد. از این زمان به بعد، ما مهمان نوازانه ترین پذیرایی شدیم.
چند تن از افسران با فرزندانشان به دیدار ما آمدند و از صمیم قلب برای ما آرزوی شادی در آزادی کردند. شهردار شهر نیز به دیدن ما آمد و به ما هدیه زیبایی داد ۸۹تابوت لاکی، پر از شیرینی، به عنوان یادبود. صبح روز بعد، در میان شادی ساکنان، ماتسمایی را ترک کردیم و پس از یک سفر سه روزه، به خاکوداده رسیدیم.
جایی که دیانا به زودی با انبوهی از قایق های ژاپنی با تزئینات با ذوق به آنجا رسید. صبح روز پنجم مهرماه، افسری با محترمانه ترین حالت کلاه و شمشیر خود را که در دوران زندان با دقت حفظ شده بود.
به من هدیه داد. با این حال، من موظف بودم که خودم را مطابق میل ژاپنی ها بپوشم، یعنی ژاکت و شلوارهای پهن از ابریشم گران قیمت، که صراحتاً برای این مناسبت ساخته شده بود.
کلاه و شمشیر باید این لباس را در نظر اروپایی ها به اندازه کافی عجیب و غریب جلوه می داد، اما برای ژاپنی ها یکسان بود و از آنجایی که آنها بازوهای ما را پس دادند، دیگر ما را زندانی نمی دانستند.
من با کمال میل خواسته های آنها را برآورده کردم و مصمم شدم که خود را در برابر هموطنانم در لباسی که در شناسایی من در آن مشکل داشته باشند، معرفی کنم.
سالن زیبایی گل آراگل هفت حوض : چون همه چیز برای حرکت ما آماده بود، با همراهی فرماندار و همه مأموران به ساحل رفتیم. در اینجا یک قایق با تزئین باشکوه در انتظارمان بود که پس از مرخصی از جمعیتی که برای ما سفری خوش را آرزو کردند.