امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
سالن زیبایی فرمانیه
سالن زیبایی فرمانیه | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت سالن زیبایی فرمانیه را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با سالن زیبایی فرمانیه را برای شما فراهم کنیم.۱۷ مهر ۱۴۰۳
سالن زیبایی فرمانیه : برف به وفور بارید و تا سه روز نتوانستیم کلبه را ترک کنیم. در غروب روز چهارم، تا حدودی تعدیل شد، و یکی از ملوانان جرأت کرد از دیوار، نزدیک در، سوراخی ایجاد کند و از آن بخزد تا ببیند اوضاع بیرون چگونه است. او خیلی زود برگشت و به ما گفت که برف بالاتر از کلبه انباشته شده است و مثل همیشه سرد است.
رنگ مو :گفت اگر برنگشته بود گوش هایش یخ می زد. در ۲۹ دسامبر، عدهای از مردان دوباره در را حفر کردند و در میان برفها نوعی تونل درست کردند که از زیرزمین بیرون آمدیم. اما تمام مشکلات ما بیهوده بود، زیرا روز بعد بارش برف دیگر در را مسدود کرد و ما را دوباره زندانی کرد. روزهای طوفانی غیرقابل تحمل تر بودند.
سالن زیبایی فرمانیه
سالن زیبایی فرمانیه : زیرا آتش نمی سوزاند، اما کلبه را پر از دود می کرد. در چنین مواقعی معمولاً در رختخوابهای خود دراز میکشیدیم که مانند دیوارهای کلبه با پوشش ضخیمی از یخ پوشانده میشد، هر زمان که آتش روشن نمیسوخت. در این وضعیت ناخوشایند، یکی از ما به طور اتفاقی به یاد آورد که در کشتی انبار خوبی از زغال سنگ وجود داشت و سرسخت ترین افراد بلافاصله تلاش کردند تا آنها را به کلبه بیاورند و پس از تلاش فراوان موفق شدند.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
تلاش آنها بلافاصله آتش خوبی افروختیم و برای اولین بار گرمای دلپذیری در اتاق پخش شد. برای اینکه بهتر آن را حفظ کنیم، سوراخی که ایجاد کرده بودیم را متوقف کردیم تا دود از آن خارج شود و شادتر از حد معمول، به رختخواب رفتیم و با هم شروع به گپ زدن کردیم. اما به زودی سرگیجه و سپس گیجی به ما حمله کرد و هیچ یک از طرفین ذهن خود را برای خزیدن به سمت آن نداشتند.
به زودی توسط گاز سمی که از زغال سنگ می آمد خفه می شدیم. به این ترتیب سال ۱۵۹۶ به پایان رسید. سال بعد با همان هوای نامطبوع شروع شد، به طوری که ما مجبور شدیم سال نو را در خانه بگذرانیم. ما اکنون تمام چوب های خرد شده خود را مصرف کرده بودیم و به دلیل سرما نتوانستیم برای تهیه بیشتر بیرون برویم.
در ۵ ژانویه، هوا بالاخره معتدل شد و ما در را باز کردیم، خانه را تمیز کردیم و چند چوب دیگر شکافتیم، زیرا می ترسیدیم دوباره زیر برف مدفون شویم. بعد از اینکه تمام روز سخت کار کردیم، از غروب شروع کردیم به صحبت در مورد خانه، و به ذهنمان رسید که هموطنان ما در همان لحظه یکی از شادترین جشن های خود، یعنی جشن سه پادشاه را جشن می گرفتند.
بنابر این تصمیم گرفتیم که اندوه غمگین خود را برای مدتی فراموش کنیم و ضیافتی کوچک آماده کنیم. هر یک از مردان مقداری از بیسکویت خود را گذاشت و ناخدا مقداری شراب داد. حالا یک سوپ شراب خوب درست کردیم و همچنین مقداری پنکیک تهیه کردیم که از چند پوند نشاسته که برای چسباندن کارتریج روی کشتی گرفته بودیم و مقداری روغن درست کردیم.
بیسکویت هایی که در شراب خیس کردیم. ما اکنون شب را با سبکی زیبا جشن گرفتیم و برای آن زمان، غم انگیز خود را فراموش کردیم و خود را بار دیگر در محاصره دوستان و دوستانمان تصور کردیم. به این ترتیب ما از غذای فروتنانه خود چنان لذت بردیم که گویی یک جشن مجلل بوده است. ما آنقدر شوخ طبع شدیم که همانطور که در چنین مواقعی مرسوم است.
سالن زیبایی فرمانیه : پادشاهی را انتخاب کردیم و با عنوان “ارباب نوا زمبلا” به او سلام دادیم، پادشاهی که اگرچه اندازه قابل توجهی دارد، اما چندان مناسب نیست. با ساکنان یا درآمد. ۱۳۹ «روز بعد که کلبه را ترک کردیم، هوا را کمی کمتر دیدیم و احساس کردیم که از آنجایی که برف دیگر باریده است، سرما تا حدودی کاهش یافته است. اکنون میتوانستیم امیدوار باشیم.
که خورشید را خیلی زود ببینیم، و در ۸ ژانویه واقعاً درخشش ضعیفی در آسمان دیدیم که از آن کمی خوشحال شدیم. هشت روز بعد، ما رنگ قرمز مایل به قرمزی را دریافتیم، که ما از آن به عنوان منادی نزدیک شدن به خورشید استقبال کردیم. ما همچنین گرمای مختصری را در باد درک کردیم که به گرمای آتش ما پیوست و تا حدی یخ روی دیوارهای کلبه را که تا به حال کاملاً جامد باقی مانده بود، ذوب کرد.
از آنجایی که نور درخشان هر روز قویتر میشد، ما در نهایت، با سلاح خوب، به سمت کشتی رفتیم، کشتی که همچنان در همان موقعیت قبلی باقی مانده بود، اما خرسها اغلب از آن بازدید میکردند، همانطور که ردپای آنها در برف به وضوح نشان میداد.
چراغی گرفتیم و به داخل انبار فرود آمدیم، جایی که آب را در عمق یک فوتی یافتیم و کاملاً سفت یخ زده بودیم. «از آنجایی که هوا خوب بود، ما روزانه به هوای آزاد می رفتیم. استراحتگاه معمولی ما تپهای با فاصله حدود نیم مایلی بود که از آن سنگها را به کلبهمان میآوردیم و آنها را گرم میکردیم تا تختهایمان را گرم کنیم. اکنون هر روز روشنتر میشد.
و ما به زودی توانستیم خود را با تیراندازی با کمان متقابل سرگرم کنیم و از بالای چوب پرچم برفی خود استفاده کنیم که تا به حال قادر به دیدن آن نبودیم. در واقع، ما به هر شکل ممکن ورزش کردیم و با پرتاب کردن، دویدن و سایر ورزش های ژیمناستیک تلاش کردیم تا قدرت و لطافت را به اندام های نیمه یخ زده خود بازگردانیم. روباهها که قبلاً درگیر آنها بودیم.
اکنون ناگهان ناپدید شدند، که نشانهای مطمئن از ظهور دوباره خرسها است. اینها خطرناکه ۱۴۰جانوران به زودی دوباره ما را ملاقات کردند و جنگ علیه آنها تجدید شد. آنها ظاهراً از آب و هوای جنوبی تر آمده بودند، جایی که زمستان طولانی را سپری می کردند، زیرا بسیار چاق بودند.
سالن زیبایی فرمانیه : آنها اغلب سعی می کردند در کلبه را بشکنند و یکی از آنها حتی از پشت بام بالا رفت و سعی کرد از سوراخی که ما ایجاد کرده بودیم تا دود خارج شود. برای شکست دادن نیات او به نیروی متحد همه ما نیاز بود. زیرا در آن یکی از اعضای حزب ما درگذشت. او در ساختمان کلبه مریض شده بود و ما مجبور شده بودیم او را با سورتمه به آنجا برسانیم.
او را با دعا در برف دفن کردیم و به احترامش مجلس ترحیم برپا کردیم. اما ما به زودی جریان روحی خود را به دست آوردیم، زیرا اکنون با اطمینان منتظر رهایی سریع از وضعیت اسفناکی بودیم که در آن قرار گرفته بودیم. «سرما سه ماه دیگر بدون وقفه ادامه یافت، هرچند که به شدت سابق نبود.