امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
جدیدترین مدل آمبره
جدیدترین مدل آمبره | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت جدیدترین مدل آمبره را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با جدیدترین مدل آمبره را برای شما فراهم کنیم.۲ مهر ۱۴۰۳
جدیدترین مدل آمبره : من متحیر بودم، چون قرمزها همه آنجا بودند، هیچ چیز تغییر نکرده بود، اما دیگر مهم نبودند و بلافاصله اتاق مملو از هارمونی های قرمز بود، اما وقتی یک شکل آبی چینی توجه من را جلب کرد، هارمونی ها در همان لحظه آبی شدند. من متحیر بودم، چون قرمزها همه آنجا بودند، هیچ چیز تغییر نکرده بود.
رنگ مو : اما لحظه ای پیش هیجان انگیز و لذت بخش شده بود؟ پس از آن، من را شگفت زده کرد که من مانند یک نقاش می دیدم، و در طول غروب، همه آنها از طریق هر نوع ادراک هنری تغییر می کردند. بعد از مدتی یک مارتینیست با کاغذی که روی آن دایره ای با نقطه کشیده بود.
جدیدترین مدل آمبره
جدیدترین مدل آمبره : به سمت من دوید و با انگشت به آن اشاره کرد و فریاد زد: “خدایا، خدایا!” راز بیاندازهای فاش شده بود و چشمانش میدرخشیدند. و گاهی مردی لاغر و کهنه، با چهره ای نسبتاً متمایز، طالع بینی خود را به من نشان داد و با وجد مالیخولیایی به جنبه های شیطانی آن اشاره کرد.
لینک مفید : آمبره
اما دیگر مهم نبودند و بلافاصله اتاق مملو از هارمونی های قرمز بود، اما وقتی یک شکل آبی چینی توجه من را جلب کرد، هارمونی ها در همان لحظه آبی شدند. من متحیر بودم، چون قرمزها همه آنجا بودند، هیچ چیز تغییر نکرده بود، اما دیگر مهم نبودند هماهنگ؛ و چرا بلوز اینقدر بی اهمیت بود.
شاعر پرهیاهو، که پیر خوار کنف هندی بود، به من گفته بود که سه ماه طول کشید تا به آن عادت کنم، سه ماه بیشتر از آن لذت بردم و سه ماه از آن درمان شد. این مردان در دوره دوم خود بودند. اما من هرگز خودم را فراموش نکردم، هرگز بیش از یک لحظه از خودم بالاتر نرفتم، و حتی توانستم پوچ بودن آن شادمانی را احساس کنم.
آقای نوردائو در میان مردان نابغه، اما کسی که از متانت خود شرمنده بود. آسمان بیرون شروع به خاکستری شدن کرده بود که صدای ضربه ای به کرکره های پنجره آمد. یک نفر پنجره را باز کرد و زنی با لباس شب،[صفحه ۲۷]او که از پیدا کردن این همه نفر کمی گیج نشده بود، به او کمک کردند تا وارد اتاق شود.
او در یک مهمانی دانشجویی که برای شوهرش ناشناخته بود، که بالای سرش خوابیده بود، شرکت کرده بود و فکر میکرد که بدون مشاهده به خانه رفته است، اما برای یک همگروه پشت پنجره. همه آن مردان سخنگو یا رقصنده به شیوه ای رویایی می خندیدند. و او که میدانست در خندههای مردانی که فکری جز تماشای دنیا ندارند.
هیچ قضاوتی وجود ندارد، سرخ شد، خندید و در اتاق و به همین ترتیب به طبقه بالا رفت. افسوس که طناب جلاد باید برادر خود آن شادی سرخپوستی باشد که تنها می ماند، اگر برای کاکتوس های ولگرد، مادر رویاهای فراوان، بی طرفی و سادگی جاودان نبود.
موضوع درام من چند روز پیش این جمله یا یکی از آن را در مراسم ترحیم ایبسن خواندم: «اجازه ندهید دوباره به متن تصنیف قدیمی شکسپیر، به قتلها و ارواح برگردد، زیرا آنچه که ما را در صحنه مورد علاقه قرار میدهد تجربه مدرن است. و بحث در مورد منافع ما. و در بخشی دیگر از مقاله، ایبسن را سرزنش کردند زیرا او در مورد خودکشی نوشته بود.
و به طرق دیگر از “ترس بیمارگونه مرگ” استفاده کرده بود. ادبیات نمایشی مدتهاست که به نقد روزنامهنگاران سپرده شده است و همه اینها، احمقهای قدیمی و باهوشهای جدید سعی کردهاند آن را تحت تأثیر قرار دهند.[صفحه ۲۸]جذب آنها در زندگی لحظه ای، لذت آنها از اصالت آشکار و در منطق آشکار، کوچک شدن آنها از امر کهن و نامحلول. نویسنده ای که من نقل کردم خیلی بیشتر از یک روزنامه نگار است.
جدیدترین مدل آمبره : اما زندگی شتابزده آنها را گذرانده است و به طور غریزی برای قضاوت به آنها مراجعه می کند. او به شاعران و نقاشان بزرگ نمی اندیشد، به ابر شاهدانی که آنجا هستند تا از طریق درک ذهن آنها، تماشاگران اعصار، بلکه از این عصر باشیم. درام وسیله ای برای بیان است، نه موضوعی خاص، و نمایشنامه نویس به همان اندازه در انتخاب آزاد است.
جایی که فکرش را می کند، مانند شاعر «اندیمیون» یا نقاش مریم مجدلیه در درگاه سیمون فریسی. . تا آنجا که بحث در مورد علایق ما و شرایط بلافصل زندگی ما بیشتر به تخیل تبدیل شده است، این چیزی است که قدیمی و دور است که ما را عمیقاً تحریک می کند.
جمله ای در “ازدواج بهشت و جهنم” وجود دارد که تا زمانی که سیستم مکاتبات بلیک را درک نکنیم بی معنی است. “بهترین شراب قدیمی ترین است، بهترین آب جدیدترین است.” آب تجربه است، احساس آنی، و شراب عاطفه است، و با عقل است که از تخیل متمایز می شود، مرزهای تجربه را بزرگ می کنیم.
آن را از همه جز خودش، از توهم، از خاطره جدا می کنیم و از جمله چیزهای دیگر می آفرینیم. علم و روزنامه نگاری خوب عاطفه، در[صفحه ۲۹]از سوی دیگر، پس از آنکه با خاطره عواطف قدیمی، با تمام طعم های بی شمار تجربه های قدیمی غنی شد. مست و لذت بخش می شود، و لزوماً یک تفکر کهن است.
احساساتی که با تجارب بسیاری از مردان نابغه عمیق تر شده است. ، که انسان پرورش یافته را متمایز می کند. موضوع مدیتیشن و اختراع او قدیمی است، و او از اصالت بیش از حد آگاهانه در هنر بیزار خواهد شد، مانند مسائل زندگی روزمره که در آن، آیا این بالزاک نیست.
که می گوید “ما همه محافظه کار هستیم؟” او بیش از هر چیز خوب پرورش یافته است، و چه بنویسد و چه نقاشی کند، تمایلی به تکنیکی ندارد که تبار طولانی و نجیب او را انکار کند یا مانع شود. کورنیل و راسین ارباب خود را انکار نکردند و وقتی دانته از استادش ویرژیل صحبت کرد صدای بانگ خروس شنیده نشد.
در زمان آنها تقلید آگاهانه بود یا کاملاً آگاهانه، و در حالی که اصالت جزئی از خود انسان بود، بسیار عمیق تر، زیرا ناخودآگاه، هیچ تحلیل سریعی نمی توانست معجزه آنها را دریابد. که ممکن است نسل ها طول بکشد تا آشکار ساختن؛ اما این تقلید ماست که ناخودآگاه است و منتظر قطعیت های زمان است.
جدیدترین مدل آمبره : هر چه موضوع یک هنر مذهبیتر باشد، به همان اندازه ثابت خواهد بود و احساساتی که برمیانگیزد و شرایطی که در برابر چشمان ما میخواند، قدیمیتر خواهد بود. هنگامی که در قرون وسطی زائر برزخ سنت پاتریک خود را در کنار دریاچه یافت، یک قایق پیدا کرد. که ممکن است نسلها طول بکشد تا آشکار شود.