امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
آمبره موی کوتاه دودی
آمبره موی کوتاه دودی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت آمبره موی کوتاه دودی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با آمبره موی کوتاه دودی را برای شما فراهم کنیم.۴ مهر ۱۴۰۳
آمبره موی کوتاه دودی : به اتفاق آرا تصویب شد.تمام جمع با دستان خود به دعوت رئیس پاسخ دادند و آقای گارنیسون که خود را در مقابل سکو حاضر کرد، با صدای مشتاقانه تشویق شد و تقریباً همه حاضران کلاه و دستمال تکان دادند.
رنگ مو : سخنرانی آقای پادگان. آقای گاریسون گفت: – آقای. رئیس، خانمها و آقایان، – بهخاطر این ابراز احترام شخصی شما، و قدردانی از زحمات من در راه آزادی بشر، و احترام و دوستی شما برای سرزمین زادگاهم، یک و همه به شما تقدیم میکنم.
آمبره موی کوتاه دودی
آمبره موی کوتاه دودی : قدردانی اما من به شدت تحت تأثیر مجموعه عظیم رتبه، نبوغ، عقل، دانش، و ارزش های اخلاقی و مذهبی که در برابر خود می بینم، عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفته ام، که می ترسم نتوانم با شما سخن بگویم، مگر با نبض لرزان و لکنت زبان. زبان. برای من این در واقع یک موقعیت غیرعادی است.
لینک مفید : ایرتاچ
به کشوری که در آن تحسین کنندگان صادق و دوستان صمیمی خواهید یافت.” ارل راسل و جان استوارت میل، M.P. در پایان سخنرانی و پس از آن با شیواترین سخنان، از مهمان ارجمند به خاطر زحمات طولانی و موفقیت آمیز او در راه آزادی قدردانی شد.
مطمئناً این درمانی است که من با آن آشنایی نداشته ام. برای بیش از سی سال، من مجبور بودم به خصومت شدید و بی امان هموطنانم نگاه کنم، در حالی که تعداد کمی از آنها مرا تشویق می کردند. در تمام جنوب من یک قانون شکن بودم و نمی توانستم به آنجا بروم، اگرچه یک شهروند آمریکایی گناهی نداشتم.
و با اینکه آن پرچم (در اینجا بلندگو به پرچم ایالات متحده اشاره کرد) بالای سرم بود، مگر اینکه به خطر بیفتد. زندگی من؛ نه، با یقین یافتن قبر خونین. ( بشنو، بشنو.) در تمام شمال با نفرت و تحقیر به من نگاه می کردند.
تمام ملت، تحت انقیاد قدرت هولناک بردهداری، در هیاهوی موبوکراتیک علیه هر تلاشی برای رهایی میلیونها نفری که در خاک خود در اسارت به سر میبردند، برخاستند. و با این حال، من چیزی را که کاملاً منصفانه و معقول نباشد، دقیقاً مطابق با اعلامیه استقلال آمریکا و قانون طلایی نخواستم. من دشمن هیچ مرد زنده ای نبودم.
من هیچ دشمنی شخصی را گرامی نمیدارم. من در دلم چیزی از آنها نمی دانم. حتی در زمانی که بردهداران جنوبی به دنبال نابودی من بودند، من هرگز برای لحظهای نسبت به آنها احساس دیگری جز یک آرزوی جدی نداشتم، تحت نظر خدا، تا آنها را از لعنتی مرگبار و گناهی هولناک نجات دهم. (بشنود، بشنو.) اصلاً موضوعی جزئی و شخصی نبود.
اشاره انحصاری به قانون ابدی عدالت بین انسان و انسان، و حقوق خود طبیعت انسانی داشت. آقا، من همیشه در آمریکا متوجه میشدم که دوش خفاشهای آجری اثر مقوی فوقالعادهای دارد و از نظر مادی استخوان پشت را تقویت میکند.
(خنده) اما قربان، رگبار تعارف و تشویق، که به این مناسبت به من خوشامد گفت، مطمئناً باعث می شود که من از من خسته شود، اگر این استقبال سخاوتمندانه فقط به صورت اتفاقی برای خودم نبود. (بشنو، بشنو.) شما، خانم ها و آقایان، اینجا هستید.
آمبره موی کوتاه دودی : که عمدتاً برای جشن گرفتن پیروزی بشریت بر وحشیانه ترین دشمنانش. خوشحالم که سرانجام رهایی جهانی در سراسر ایالات متحده اعلام شد: و همانطور که قبلاً از زبان سخنرانان فصیح پیش از من انجام داده اید، احساسات صلح آمیز و حسن نیت را نسبت به جمهوری آمریکا ابراز کنید.
مطمئنم که هموطنانم این احساسات را از صمیم قلب پاسخ خواهند داد. (به سلامتی.) من باید در اینجا، با تمام صمیمیت روح، از هرگونه ستایش ویژه برای هر کاری که انجام داده ام خودداری کنم. من صرفاً سعی کرده ام یکپارچگی روحم را در پیشگاه خداوند حفظ کنم و به وظیفه خود عمل کنم. (به سلامتی.) من از رفتن با جمعیت برای انجام بدی امتناع کردم.
من تلاش کرده ام کشورم را از تباهی نجات دهم. من به دنبال آزادی کسانی بوده ام که در خانه اسارت اسیر بودند. اما همه اینها را باید انجام می دادم. و اکنون، با خوشحالی در اینجا با شما از تغییر شگفت انگیزی که در آن سوی اقیانوس اطلس رخ داده است، نمی توانم رضایتی را که از این باور دارم که از این به بعد، احساس می کنم، ابراز کنم.
وقتی به این سالن که پر از چنین مجلسی است نگاه می کنم. وقتی از همدردی که در این لحظه از قلب به قلب برای خوشامدگویی به میهمان امروزمان جاری است، شریک می شوم، نمی توانم موقعیت کنونی او را با چیزی که نه چندان دور، اما بسیاری از ما به یاد داریم، او را در مقابل خود قرار دهم. در کشور خودش چهل سال پیش نیست.
فکر میکنم حدود سال ۱۸۲۹ است، زمانی که مهمانی که امروز صبح به او افتخار میکنیم، روزهای انفرادی خود را در زندانی در شهر بردهدار بالتیمور میگذراند. من نمی گویم که او در زندان به سر می برد، زیرا به آن اعتقاد ندارم. او با امیدی تسلیم شد که در برابر آزار و اذیت کسانی که به این ترتیب با او بدرفتاری کردند، تسلیم نشد.
و برای اینکه نشان دهد که اثر آن زندان برای سرکوب یا خاموش کردن شور و شوق او فایده ای نداشت، در عرض دو سال پس از آن جسارت و جسارت را به دست آورد – به جرأت می توانم بگویم که بسیاری از هموطنانش حتی از این جمله قوی تر استفاده کردند.
شجاعت شروع انتشار روزنامه ای در شهر بوستون که عمدتاً به موضوع لغو برده داری اختصاص داشت. شماره اول آن مقاله، که در اول ژانویه ۱۸۳۱ منتشر شد، حاوی یک خطاب به عموم بود، که من اغلب قسمتی از آن را با بیشترین علاقه خواندهام، و کلیدی برای زندگی آینده آقای گارنیسون است.
از او به دلیل استفاده از زبان سخت شکایت شده بود، که در واقع یک شکایت بسیار رایج است، و در شماره اول خود گفت: «من می دانم که خیلی ها به شدت زبان من اعتراض دارند، اما آیا دلیلی برای این شدت وجود ندارد؟ من مثل حقیقت خشن خواهم بود و به اندازه عدالت سازش ناپذیر خواهم بود، جدی هستم.
آمبره موی کوتاه دودی : ابهام نمیکنم، عذر نمیآورم، یک اینچ هم پس نمیگیرم و شنیده میشوم». (به سلامتی). اما در آن زمان خلق و خوی مردمی که او در میان آنها زندگی می کرد، مردمی که اکنون، همانطور که ممکن است از لغو برده داری در سراسر کشور خود افتخار کنند، چگونه بود؟ در آن زمان در شمال خیلی بهتر از جنوب بود.
فکر می کنم در سال ۱۸۳۵ بود که شورش هایی با جدی ترین شخصیت در برخی از شهرهای شمالی رخ داد. در آن زمان زندگی آقای گاریسون در نزدیکترین خطر قرار داشت.