امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
آمبره یخی روی موی مشکی
آمبره یخی روی موی مشکی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت آمبره یخی روی موی مشکی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با آمبره یخی روی موی مشکی را برای شما فراهم کنیم.۴ مهر ۱۴۰۳
آمبره یخی روی موی مشکی : ما را به پذیرش دعوت دعوت می کند، وقتی به ما گفته شد که سخنرانی توسط یک مدرس رنگین پوست از مریلند ارائه خواهد شد. کلیسایی بسیار بزرگ، چراغ گاز و نردههای گالریها با تاجهای گل و فستونهای گل آویزان شده بود.
رنگ مو : و مخاطبان زیادی از هر دو جنس، که هم در ظاهر و هم در رفتار، محترمانه و با ظرافت و ظرافتها را رعایت میکردند. مکان مراسم، طبق معمول، با دعا و سرود آغاز شد، دومی الهام گرفته از ریه های قدرتمند، و در آن گوش موسیقی یکباره استعداد سیاهپوستان را در ملودی جلب کرد.
آمبره یخی روی موی مشکی
آمبره یخی روی موی مشکی : سپس مدرس به عنوان خانم ف.ه.دبلیو هارپر، از مریلند. بدون لحظهای درنگ، جریان گفتمان خود را آغاز کرد که تقریباً دو ساعت به آرامی و بدون وقفه در جریان بود. کاملاً آشکار بود که این یک سخنرانی کوتاه و خشک نبود.
لینک مفید : ایرتاچ
یک سخنرانی. ما یک دعوت مودبانه از طرف متولیان کلیسای اسقفی صهیون در خیابان ایالتی آفریقا برای شرکت در یک سخنرانی در آن عمارت در عصر پنجشنبه دریافت کردیم. کنجکاوی و همچنین علاقه به اینکه ببینیم شهروندان رنگین پوست چگونه مؤسسات خود را مدیریت می کنند.
زیرا او در اشارات خود به اوضاع و احوالی که بلافاصله پیرامونش وجود داشت به همان اندازه مسلط بود و به همان اندازه که وقتی به سطح عالی ستایش «اتحادیه» یا «اتحادیه» برخاست.
اخراج نظام برده داری قدیمی صدای او فوقالعاده بود – به شیرینی صدای هر زنی که تا به حال شنیدهایم، و آنقدر واضح و متمایز بود که هر هجا را به دورترین گوش خانه منتقل میکرد. بدون هیچ تلاشی برای گوش دادن دقیق، گوینده را تا انتها دنبال میکردیم.
بدون اینکه حتی یک نادرستی دستوری در گفتار یا کوچکترین تخطی از حسن سلیقه در روش یا موضوع تشخیص داده شود. گاهی جریان افکار در بیانی شیوا و شاعرانه جاری می شد و اغلب طنز عجیب او عاج را در نیم هزار دهان آشکار می کرد. ما اعتراف می کنیم.
که شروع به تعجب کردیم و از مردی که قبل از خودمان خوش قیافه بود پرسیدیم: “رنگش چیست؟ تیره است یا روشن؟” او پاسخ داد: او ملاتو است؛ آنچه به آن ملات قرمز می گویند. “قرمز” برای ما تازگی داشت.
همسایه ما پرسید: “چطور او را دوست داری؟” ما پاسخ دادیم: “او بهترین نوع و عاقلانه ترین نصیحت را به مردم شما می دهد.” او دوباره گفت: “کاش تحصیلاتش را داشتم.” که به آن اضافه کردیم، “این همان چیزی است.
که او به شما می گوید وظیفه بزرگ و نیاز شماست، و اگر سن شما زیاد است که نمی توانید آن را به دست آورید، باید آن را به فرزندان خود بدهید.” گوینده این تصور را در ذهن ما به جا گذاشت که او نه تنها باهوش و تحصیلکرده است، بلکه – عاقبت بزرگ تحصیل – او روشن بین است.
آمبره یخی روی موی مشکی : او وضعیت مردم خود را کاملاً درک می کند، به نظر می رسد که او به شدت به منافع آنها پایبند است. مضمون اصلی گفتمان او، رشتهای که همهی دیگران با هماهنگی آن هماهنگ شده بودند، فرصت بزرگی بود که رهایی در اختیار نژاد سیاه قرار داده بود تا خود را به سطح وظایف و مسئولیتهایی برساند که توسط خود تعیین شده بود.
او گفت: “شما قدرت عضلانی و مغز دارید.” “شما باید از آنها استفاده کنید، یا راضی باشید که برای همیشه در نژاد فرودست باقی بمانید. هر کس که می تواند، و با سرعتی که می خورید زمین بگیرید. مردم بی زمین باید به زمین داران وابسته باشند.
چند هکتار برای غذا و سقفی، هر چند بر فراز سر شما، قلعه استقلال شماست، و وقتی آن را دارید، مستحکم می شوید که هر زمان که منافع شما در خطر باشد، مستقل عمل کنید و رای دهید.” آن بخش از سخنرانی او (و بسیاری از آن وجود داشت) که به وظایف اخلاقی و روابط داخلی رنگین پوستان می پرداخت، بر بالاترین کلید اخلاق سالم قرار داشت.
او بر تزکیه «زندگی خانگی»، تقدس وضعیت ازدواج (تضاد شادی با ذهن قوی، عشق آزادانه او، خواهران سفیدپوست شمال) و وظایف مادران در قبال دخترانشان تاکید کرد. او با صدایی بسیار تعجبآور گفت: «چرا، از زمانی که جنوب بودهام شنیدهام.
که گاهی اوقات شوهران رنگینپوست همسرانشان را کتک میزنند! نمیخواهم لحظهای القا کنم که چنین چیزهایی ممکن است در موبایل اتفاق بیفتد. ظاهر این جماعت آن را منع می کند، اما من از یک شوهر وحشتناک شنیدم. اما تاکنون هیچ فقری ندیده ام.
یا به ندرت ندیده ام. مطمئن نیستم که دیده باشم. آب و هوا به قدری خوب است، آنقدر سرد است که مردم فقیر می توانند کمتر از آنچه در شمال می توانند زندگی کنند. دیشب میز من با گل رز آراسته شده بود، اگرچه یک سنت هم برای سخنرانی ام دریافت نکردم.
بهشت سیاسی تا حدودی ابری شده است. برخی از این عنصر قدیمی شورشی، به نظر من، طرفدار گرفتن رای رنگین پوست هستند، و اگر او اکنون آن را از دست بدهد، ممکن است چندین نسل طول بکشد تا دوباره آن را به دست آورد. خب، بالاخره شاید انسان رنگین پوست به طور کلی واقعاً آنقدر رشد نکرده است.
که برای رای و برابری خود با نژادهای دیگر ارزش قائل شود، بنابراین به اندازه کافی بخورد و بیاشامد و راحت باشد، شاید از دست دادن رای او گلایه جدی برای او نباشد. زیاد؛ اما فرزندان او که با شرایط متفاوت تحصیل کرده و آموزش دیده اند، ممکن است.
احساس حقارت سیاسی کنند و نه یک فنجان تلخ. وقتی بلند شد من به یک نژاد برخاسته تعلق دارم.» او از مونتگومری، ۲۹ دسامبر ۱۸۷۰ چنین می نویسد: «آیا تا به حال شعر کوچکی خوانده اید که با این کلمات شروع شود: مادری گریه کرد، آه، به من شادی بده. چون من پسر عزیزی به دنیا آورده ام!
یک پسر عزیز! چرا دنیا پر از مردانی است که با فشار و کشش بازی می کنند. خوب، همانقدر که اتاق پر از تخت و مستاجر بود، صبح روز بیست و دوم، نالهای بر هوا بلند شد، و این کرهی دنیوی ساکن دیگری داشت و اتاق من یک ساکن دیگر.بعد از آن رفتم و وقتی برگشتم خانه پرتر از قبل بود و مهماندارم به من گفت که ترجیح می دهد.
آمبره یخی روی موی مشکی : جای دیگری باشم و دوباره رفتم. حالم چطور بود؟ خوب، من با یکی از معلمانمان توقف کرده بودم و برگشتم. اما اتاقی که در آن توقف کردم یکی از آن پوسته های جنوبی بود که نور و سرما همزمان وارد آن می شوند.