امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
لایت زیر مو
لایت زیر مو | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت لایت زیر مو را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با لایت زیر مو را برای شما فراهم کنیم.۲۰ مهر ۱۴۰۳
لایت زیر مو : خشونت سیاسی (از جزوه آنارشیستی منتشر شده در لندن؛ نویسنده نامعلوم) در شرایط فلاکت بار زندگی، هرگونه تصوری از امکان چیزهای بهتر، بدبختی کنونی را غیرقابل تحمل تر می کند و کسانی را که برای بهبود وضعیت خود به پرانرژی ترین مبارزات رنج می برند، تحریک می کند.
رنگ مو : اما برای صلح و حسن نیت برای مردان، برای رؤیای شگفت انگیز کودک مسیح، خیلی دور نبود. اما نه، زنگهایشان برای او به صدا درنمیآمد – کریسمس آنها برای او در نظر گرفته نشده بود، آنها به سادگی او را نمیشمردند. او هیچ عواقبی نداشت، مثل یک ذره زباله، لاشه یک حیوان. وحشتناک بود، ناگوار! همسرش ممکن است در حال مرگ باشد.
لایت زیر مو
لایت زیر مو : کودکش ممکن است از گرسنگی بمیرد، تمام خانواده اش ممکن است در سرما از بین بروند – و در تمام مدتی که آنها زنگ کریسمس خود را به صدا در می آوردند! و تمسخر تلخ آن – همه اینها برای او مجازات بود! او را در جایی گذاشتند که برف نمی توانست در آن بکوبد، جایی که سرما نمی توانست استخوان هایش را بخورد. برای او غذا و نوشیدنی آوردند.
لینک مفید : لایت و هایلایت مو
چرا به نام بهشت، اگر باید او را مجازات کنند، خانواده اش را در زندان نگذاشتند و او را بیرون رها نکردند – چرا راهی بهتر از ترک سه زن ضعیف برای مجازات او پیدا نکردند. و شش کودک بی پناه از گرسنگی و یخ زدن؟ قانونشان همین بود، عدالتشان همین بود! جورگیس راست ایستاده بود، از شوق می لرزید، دستانش را گره کرده بود و بازوهایش را برافراشته بود.
تمام روحش از نفرت و سرکشی می سوخت. ده هزار نفرین بر آنها و شریعتشان! عدالت آنها دروغ، ساختگی و تمسخر نفرت انگیز بود. نه عدالت بود، نه حق، در هیچ کجای آن نبود، فقط زور بود، ظلم بود، اراده و قدرت، بی پروا و بی بند و بار! این ساعت های نیمه شب برای Jurgis سرنوشت ساز بود. در آنها آغاز طغیان او، قانون گریزی و بی ایمانی او بود.
او هوشیاری نداشت که جنایات اجتماعی را تا سرچشمههای دور آن ردیابی کند – نمیتوانست بگوید این چیزی بود که مردم «نظام» نامیدهاند که او را به زمین میکوبید. که این کولهبران، اربابان او بودند که قانون کشور را خریده بودند و اراده وحشیانهشان را از جایگاه عدالت به او عرضه کرده بودند. او فقط می دانست که به او ستم شده و دنیا به او ستم کرده است.
که قانون، آن جامعه، با تمام اختیاراتش، خود را دشمن او اعلام کرده است. و هر ساعت روحش سیاه تر می شد، هر ساعت رویاهای جدیدی از انتقام، سرپیچی، نفرت خشمگین و دیوانه وار می دید. دزدان و دولت ها نوشته لئو تولستوی (صفحات ۸۸ ، ۱۱۰ ، ۱۴۸ را ببینید ) دزد به طور کلی ثروتمندان را غارت می کرد.
دولت ها به طور کلی فقرا را غارت می کنند و از ثروتمندانی که در جنایات آنها کمک می کنند محافظت می کنند. دزدی که کارش را انجام میداد جانش را به خطر انداخت، در حالی که دولتها هیچ خطری ندارند، بلکه تمام فعالیت خود را بر اساس دروغ و فریب قرار میدهند. دزد کسی را مجبور نکرد که به گروه خود بپیوندد.
دولت ها عموماً سربازان خود را به زور ثبت نام می کنند… دزد عمداً مردم را آزار نمی دهد، اما دولت ها برای رسیدن به اهداف خود، نسل های کامل را از کودکی تا مردانگی با ادیان دروغین آلوده می کنند. و آموزش میهن پرستانه “مردان مسلح” در اسرائیل ( برگرفته از “مطالعه جامعه شناختی کتاب مقدس” ) توسط لوئیس والیس دیدیم.
که شورش بزرگ در زمان داوود با کمک سربازان مزدور یا اجیر «مردان قوی» سرکوب شد و سلیمان بر خلاف میل دهقانان به کمک آنها به سلطنت رسید. در متن عبری، به این مردان قدرت گیبوریم گفته می شود . آنها از ابزارهای اصلی پادشاهان در حفظ حکومت بودند. این گیبوریم ها بودند که سنگرهای سلطنتی را که کشور را در هیبت خود نگه می داشتند، نگه داشتند.
لایت زیر مو : در مواردی که دهقانان حاضر به تسلیم نشدند، گروههای گیبوریم توسط پادشاهان و اشراف بزرگ فرستاده میشد. دهقانان از طریق آنها بودند “متمدن”؛ و از طریق آنها ظاهراً قانون آموری در مخالفت با عدالت قدیم اجرا می شد. از این رو پیامبران در برابر این ابزارهای طبقه حاکم بسیار تلخ بودند. هوشع می نویسد: «تو به راه خود اعتماد کردی، به انبوه جبوریم.
پس بر قوم تو غوغایی خواهد شد. و تمام دژهای تو ویران خواهد شد.» عاموس، شبان، میگوید که وقتی یَهُوَه زمین را مجازات میکند، جبوریم سقوط خواهد کرد: «گریز از سریع نابود خواهد شد… و جبور خود را نجات نخواهد داد. او که کمان می دهد نمی ایستد. و کسی که تندرو است خود را رهایی نخواهد داد. یَهُوَه میگوید : و هر که در میان جبوریم شجاع باشد.
در آن روز برهنه خواهد گریخت.» “مردان مسلح” در ویرجینیای غربی (” وقتی برگها بیرون می آیند “) توسط یک ماینر Paint Creek (نوشته شده در جریان اعتصاب وحشتناک ۱۲-۱۹۱۱) تپه ها بسیار لخت و سرد و خلوت هستند. من نمی دانم ماه های آینده چه خواهد شد. اعتصاب ادامه دارد – اگر فقط قدرت ما پیروز خواهد شد – ای رفیق چقدر در حسرت بهار هستم!
آنها ما را از پا درآورده اند – خطوط رزمی آنها ما را در بر می گیرد. ما را بیرون انداخته اند تا نیش زمستان را احساس کنیم، و با این حال، به خدا قسم، آن نفرین ها هرگز نمی توانند ما را نگه دارند، سگ های جهنم هم نمی توانستند چنین کاری کنند! فقط دیدن تپه های کنارم نیست با هر چیزی که در حال رشد است، تازه و سبز شوید. فقط می خواهم برگها بیایند و مرا پنهان کنند.
لایت زیر مو : تا سرگردانی انتقام جویانه ام را بپوشانم. من ابرهای شناور را تماشا نخواهم کرد بالای پرندگانی که روی بال می چرخند. من می خواهم از این اسلحه از زیر پوشش استفاده کنم- ای رفیق چقدر در حسرت بهار هستم! آنها را آنجا می بینی، پایین تر، گله داران لعنتی! آن عروسک های خیمه شب بازی در طناب مالکان حریص. ما آنها را مجبور خواهیم کرد.
تاوان تمام قتل های کثیف خود را بپردازند- ما به آنها نشان خواهیم داد که چگونه نفرت یک گرسنه می تواند نیش بزند! آنها ما را با رگبار و رگبار رگبار کردند. صدای گلوله های تند آنها را شنیدیم اما به زودی ما آنها را به خاطر حماقت خود رنج خواهیم داد- ای رفیق چقدر در حسرت بهار هستم! از جامعه بی گمان ظلم و ستم عاقل را دیوانه می کند.