بیشتر
لایت جلو مو مشکی : اما امیدوارم فاتحان قصد نداشته باشند به من صدمه بزنند، فقط به این دلیل که من پادشاه لایت و هایلایت مو هستم.» تیپ با کمی تردید گفت: «شنیدم که آنها میگویند که قصد تمام دکلره مو دارند از بیرون شما یک فرش پارچهای بسازند و کوسنهای مبلشان را با داخل شما پر کنند.» اعلیحضرت با مثبت گفت: “پس من واقعاً در خطر لایت و هایلایت مو هستم” و عاقلانه رنگ مو است که وسیله ای برای فرار در نظر بگیرم. تصویر116 “کجا می توانید بروید؟” جک کدو تنبل پرسید.
رنگ مو : طولی نکشید که به دیوارهای گرانیتی سبز شهر رسیدند و جلوی دروازه توقف آمبره و ایرتاچ مو بیبی لایت مو کردند. نگهبان دروازه بلافاصله بیرون آمد و با کنجکاوی به آنها نگاه بیبی لایت مو کرد، گویی سیرکی به شهر آمده رنگ مو است. او دستهای از کلیدها را با یک زنجیر طلایی دور گردنش چرخانده پروتئین تراپی مو بود. دستانش بی احتیاطی در جیب هایش فرو رفته پروتئین تراپی مو بود و به نظر می رسید اصلاً نمی دانست که شهر توسط شورشیان تهدید کراتینه مو شده رنگ مو است.
لایت جلو مو مشکی
لایت جلو مو مشکی : او با خوشرویی با دخترها گفت: «صبح بخیر عزیزان من! چه کاری می توانم برای شما انجام دهم؟» “فورا تسلیم شوید!” ژنرال جینجور پاسخ بالیاژ مو داد که در مقابل او ایستاده پروتئین تراپی مو بود و آنقدر اخم بیبی لایت مو کرد که چهره زیبایش به او اجازه می بالیاژ مو داد. “تسلیم!” مرد حیرت زده تکرار بیبی لایت مو کرد. “چرا، غیرممکن رنگ مو است. خلاف قانون رنگ مو است! در عمرم چنین چیزی نشنیده پروتئین تراپی مو بودم.» “با این حال، شما باید تسلیم شوید!” ژنرال با عصبانیت فریاد زد. “ما شورش می کنیم!” گاردین که با تحسین از یکی به دیگری خیره کراتینه مو شد.
لینک مفید : لایت و هایلایت مو
گفت: «تو به آن نگاه نمی کنی. “اما ما بوتاکس مو لایت و هایلایت مو هستیم!” جینجور گریه بیبی لایت مو کرد و با بی حوصلگی پایش را کوبید. “و ما می خواهیم شهر زمرد را فتح کنیم!” “خوب بخشنده!” نگهبان غافلگیر کراتینه مو شده دروازه ها را برگرداند. “چه ایده مزخرفی! برو خونه پیش مادرت دخترای خوبم و شیر گاوها رو بدوش و نان بپز. آیا نمیدانی فتح یک شهر کار خطرناکی رنگ مو است؟» تصویر109 “ما نمی ترسیم!” ژنرال پاسخ بالیاژ مو داد.
و او چنان مصمم به نظر می رسید که باعث ناراحتی گاردین کراتینه مو شد. بنابراین او زنگ سرباز با سبیل های سبز را به صدا درآورد و دقیقه بعد از این کار متاسف کراتینه مو شد. زیرا فوراً توسط انبوهی از دختران احاطه کراتینه مو شد که سوزنهای بافتنی را از موهایشان بیرون آوردند و با نوکهای تیز و خطرناک نزدیک گونههای چاق و چشمهای پلکزنش شروع به زدن آنها به نگهبان آمبره و ایرتاچ مو بیبی لایت مو کردند.
لایت جلو مو مشکی : مرد فقیر با صدای بلند برای رحمت زوزه کشید و وقتی جینجور دسته کلید را از دور گردنش کشید، هیچ مقاومتی نبیبی لایت مو کرد. ژنرال به دنبال ارتش خود به سرعت به سمت دروازه رفت، جایی که با ارتش سلطنتی اوز روبرو کراتینه مو شد – که نام دیگر سرباز با سبیل های سبز پروتئین تراپی مو بود. “مکث!” او گریه بیبی لایت مو کرد و تفنگ بلند خود را به سمت صورت رهبر نشانه رفت. برخی از دختران فریاد زدند و به عقب دویدند.
اما ژنرال جینجور شجاعانه ایستاد و با سرزنش گفت: “چرا، حالا چطور؟ آیا به یک دختر فقیر و بی دفاع شلیک می کنی؟» سرباز پاسخ بالیاژ مو داد: نه. “زیرا تفنگ من پر نیست.” “لود نکراتینه مو شده رنگ مو است؟” «نه؛ از ترس تصادف و من فراموش بیبی لایت مو کرده ام که پودر را کجا پنهان بیبی لایت مو کردم و شلیک بیبی لایت مو کردم تا آن را بارگیری کنم. اما اگر مدت کوتاهی صبر کنید.
سعی میکنم آنها را شکار کنم.» جینجور با خوشحالی گفت: “خودت را اذیت نکن.” سپس رو به لشکر خود بیبی لایت مو کرد و فریاد زد: “دختران، اسلحه پر نیست!” شورشیان با خوشحالی از این خبر خوب فریاد زدند: «هورای» و با سبیلهای سبز چنان ازدحام به سوی سرباز هجوم بردند که جای تعجب پروتئین تراپی مو بود که سوزنهای بافتنی را به یکدیگر نچسبانند.
اما ارتش سلطنتی اوز بیش از حد از زنان می ترسید که با این حمله مقابله کنند. او به سادگی برگشت و با تمام قدرت از دروازه و به سمت کاخ سلطنتی دوید، در حالی که ژنرال جینجور و گروهش به شهر محافظت نکراتینه مو شده هجوم آوردند. به این ترتیب شهر زمرد بدون ریختن یک قطره خون تسخیر کراتینه مو شد. ارتش شورش به ارتش فاتحان تبدیل کراتینه مو شده پروتئین تراپی مو بود!
مترسک برای فرار برنامه ریزی می الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند تیپ از دخترها دور کراتینه مو شد و به سرعت سرباز با سبیل های سبز را دنبال بیبی لایت مو کرد. ارتش مهاجم آلایت و هایلایت مو هستهتر وارد شهر کراتینه مو شد، زیرا آنها ایستادند تا با نوک سوزنهای بافندگیشان زمرد از دیوارها و سنگفرشها بیرون بیاورند. پس سرباز و پسر قبل از اینکه خبر فتح شهر منتشر نانو کراتین مو شود به قصر رسیدند.
مترسک و جک کدو تنبل هنوز در حیاط مشغول بازی پروتئین تراپی مو بودند که با ورود ناگهانی ارتش سلطنتی اوز که بدون کلاه یا اسلحه به داخل پرواز میبیبی لایت مو کرد، لباسهایش به هم ریخته و ریش بلندش شناور پروتئین تراپی مو بود، بازی متوقف کراتینه مو شد. حیاط پشت سرش در حالی که می دوید.
لایت جلو مو مشکی : مترسک با خونسردی گفت: «برای من یک حساب کن، مرد من چه مشکلی رنگ مو دارد؟» وی خطاب به سرباز افزود. “اوه! اعلیحضرت – اعلیحضرت! شهر فتح کراتینه مو شده رنگ مو است!» ارتش سلطنتی که همه نفسش بند آمده پروتئین تراپی مو بود نفسش را بیرون بالیاژ مو داد. مترسک گفت: «این کاملاً ناگهانی رنگ مو است. اما لطفاً بروید و تمام درها و پنجرههای کاخ را ببندید، در حالی که من به این کله کدو نشان میدهم که چگونه یک قیچی پرتاب الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند.
سرباز برای انجام این کار عجله بیبی لایت مو کرد، در حالی که تیپ که به پاشنه پا رسیده پروتئین تراپی مو بود، در حیاط ماند تا با چشمان متعجب به مترسک نگاه الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند. اعلیحضرت همچنان با خونسردی به پرتاب کویت ها ادامه بالیاژ مو داد، گویی هیچ خطری تخت او را تهدید نمی الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند، اما سر کدو تنبل که چشم تیپ را دید، با همان سرعتی که پاهای چوبی او حرکت می بیبی لایت مو کرد.
به سمت پسر رفت. “ظهر بخیر، پدر و مادر بزرگوار!” او با خوشحالی گریه بیبی لایت مو کرد. “از اینکه شما اینجا لایت و هایلایت مو هستید خوشحالم. آن اسب اره وحشتناک با من فرار بیبی لایت مو کرد.» تیپ گفت: «به آن مشکوک پروتئین تراپی مو بودم. “آیا آسیب دیدی؟ اصلاً کرک کراتینه مو شدی؟» جک پاسخ بالیاژ مو داد: «نه، من سالم به آنجا رسیدم، و اعلیحضرت واقعاً به من لطف داشتند.» در این لحظه سرباز با سبیل های سبز برگشت و مترسک پرسید: “به هر حال، چه کسی مرا فتح بیبی لایت مو کرده رنگ مو است؟” سرباز که هنوز از ترس رنگ پریده پروتئین تراپی مو بود پاسخ بالیاژ مو داد: “یک هنگ دختر از چهار گوشه سرزمین اوز جمع کراتینه مو شده اند.” اما ارتش دائمی من در آن زمان کجا پروتئین تراپی مو بود؟ از اعلیحضرت پرسید. با نگاهی جدی به سرباز.
لایت جلو مو مشکی : هموطن صادقانه پاسخ بالیاژ مو داد: “ارتش دائمی شما در حال اجرا پروتئین تراپی مو بود.” “زیرا هیچ کس نمی تواند با سلاح های وحشتناک مهاجمان روبرو نانو کراتین مو شود.” مترسک پس از لحظهای فکر گفت: «خب، من از از دست بالیاژ مو دادن تاج و تختم اهمیتی نمیدهم، زیرا این کار طاقتفرسا رنگ مو است که بر شهر زمردی فرمانروایی کنم. و این تاج آنقدر سنگین رنگ مو است که سرم را به درد می آورد.
آراگل گفت:
۱۰۲***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۲۲:۴۸
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۰۲
نیلوفر گفت:
۴۱۵***۰۹۱۴-۵
در ساعت ۱۹:۵۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۲۷
یعقوبی گفت:
۲۷۸***۰۹۳۶-۸
در ساعت ۱۲:۰۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۰۵
شبنم گفت:
۷۵۷***۰۹۱۲-۶
در ساعت ۲۳:۱۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۹/۲۱
آیناز گفت:
۶۷۰***۰۹۰۳-۱
در ساعت ۹:۴۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
رویا گفت:
۹۱۱***۰۹۱۷-۲
در ساعت ۱۸:۱۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۸/۱۴
رضایی گفت:
۵۹۲***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۶:۰۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۷/۲۰
باران گفت:
۱۰۱***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۱۷:۲۷
در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۱۰
توفیقی گفت:
۷۲۲***۰۹۱۱-۲
در ساعت ۱۰:۴۱
در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۲۷
بهار گفت:
۰۹۸***۰۹۱۲-۸
در ساعت ۲۳:۳۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۱۴
پرنیا گفت:
۳۰۳***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۲:۱۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۰
رها گفت:
۶۰۸***۰۹۳۶-۷
در ساعت ۱۵:۲۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۴
پانیذ گفت:
۳۷۲***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۱۹:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۰۹
نیکی گفت:
۱۹۴***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۶:۱۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۲۶
پریا گفت:
۵۹۵***۰۹۱۲-۴
در ساعت ۲۱:۰۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۸
پرستو گفت:
۸۹۱***۰۹۳۵-۶
در ساعت ۱۹:۴۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۶
تامیلا گفت:
۲۹۵***۰۹۱۲-۷
در ساعت ۱۲:۲۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۰
دریا گفت:
۱۱۱***۰۹۰۲-۲
در ساعت ۱۸:۱۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۲۸
درسا گفت:
۱۴۶***۰۹۳۸-۶
در ساعت ۱۳:۵۸
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۲۳
نیلوفر گفت:
۸۰۴***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۵:۳۳
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۱۸
ساحل گفت:
۰۷۸***۰۹۳۵-۷
در ساعت ۲۳:۴۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۱۲
مری گفت:
۷۴۷***۰۹۱۴-۴
در ساعت ۸:۳۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۷
دل آرا گفت:
۶۳۹***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۲۰:۴۱
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۳
مینا گفت:
۸۴۳***۰۹۱۲-۰
در ساعت ۵:۲۵
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۶
رزا گفت:
۰۰۶***۰۹۳۷-۷
در ساعت ۸:۴۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۰
سارا گفت:
۶۹۶***۰۹۹۲-۳
در ساعت ۱۲:۵۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
رها گفت:
۲۹۴***۰۹۱۸-۶
در ساعت ۱۶:۳۱
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۹
جواهریان گفت:
۶۱۱***۰۹۱۱-۱
در ساعت ۲:۳۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲
ساناز گفت:
۲۲۰***۰۹۹۰-۲
در ساعت ۱۷:۵۵
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۱/۲۲
شمیم گفت:
۴۱۴***۰۹۳۶-۸
در ساعت ۲:۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۱/۱۳
شایلی گفت:
۰۳۰***۰۹۳۳-۹
در ساعت ۱۴:۱۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۱۵
عسل گفت:
۱۳۶***۰۹۹۱-۶
در ساعت ۴:۳۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۹
نیلی گفت:
۷۲۲***۰۹۱۱-۴
در ساعت ۱۳:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۳۰
غزل گفت:
۲۳۱***۰۹۱۴-۸
در ساعت ۱:۴۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۵
هانیه گفت:
۲۷۸***۰۹۳۰-۴
در ساعت ۱۵:۴۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۸/۱۴
فرگل گفت:
۱۸۰***۰۹۱۵-۹
در ساعت ۱۱:۱۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۸/۳
نیکزاد گفت:
۸۲۱***۰۹۳۹-۸
در ساعت ۱:۱۷
در تاریخ ۱۴۰۱/۷/۱۰
رژین گفت:
۹۴۵***۰۹۳۹-۰
در ساعت ۲۰:۳۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۶/۱۸
کاترین گفت:
۷۱۰***۰۹۱۷-۲
در ساعت ۱۲:۳۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۵
کیانلو گفت:
۲۹۴***۰۹۱۳-۲
در ساعت ۱۴:۳۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۱۷
کیمیا گفت:
۹۹۲***۰۹۳۷-۴
در ساعت ۶:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۱
گندم گفت:
۶۲۲***۰۹۰۵-۳
در ساعت ۱۲:۲۹
در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۹
مهگل گفت:
۴۵۹***۰۹۳۵-۸
در ساعت ۱۵:۵۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۸
نگین گفت:
۶۷۱***۰۹۱۲-۵
در ساعت ۲۳:۴۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۲/۱۶
ویدا گفت:
۴۰۸***۰۹۱۱-۵
در ساعت ۱۱:۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۲/۳
خاطره گفت:
۳۰۵***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۳:۱۹
در تاریخ ۱۴۰۱/۱/۸