امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
لایت مو عروس
لایت مو عروس | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت لایت مو عروس را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با لایت مو عروس را برای شما فراهم کنیم.۲۰ مهر ۱۴۰۳
لایت مو عروس : مرد جوان: ( هنوز متحیر ) آن صدای کوبیدن چه بود؟ جولی: یکی از ماهی هایی که آرواره های طلایی اش را می شکند. مرد جوان: ( با وضوح ناگهانی ) لوئیس، من تو را دوست دارم. من یک مرد پیش پا افتاده نیستم اما یک جاعل هستم.
رنگ مو : مرد جوان: در اینجا، شما آن را کمی قوی پیش می برید. خانواده شما ممکن است تا حدودی ناراضی باشند – اما به طور خالص همه چیز قابل توجه است. هیچ کس به جز چند پیرزن حتی فکرش را نمی کند.
لایت مو عروس
لایت مو عروس : بیا دیگه. جولی: نمیدونی چی میپرسی. مرد جوان: آیا تصور میکنید که جمعیتی ما را تعقیب کنند؟ جولی: جمعیت؟ یک قطار ویژه، تمام فولادی و بوفه ای، ساعتی از نیویورک حرکت می کند.
لینک مفید : لایت و هایلایت مو
مرد جوان: بگو، خانه نظافت می کنی؟ جولی: چرا؟ مرد جوان: من می بینم که تمام عکس ها از دیوار بیرون آمده اند. جولی: چرا، ما هرگز در این اتاق عکس نداریم. مرد جوان: عجیب است، من هرگز در مورد اتاقی بدون عکس، ملیله، تابلو یا چیزی چیزی نشنیده بودم. جولی: اینجا حتی مبلمانی هم نیست.
مرد جوان: چه خانه عجیبی! جولی: این بستگی به زاویه ای دارد که شما آن را می بینید. مرد جوان: ( از نظر احساسی ) خیلی خوب است که اینگونه با شما صحبت کنم – وقتی فقط یک صدا هستید. من خیلی خوشحالم که نمی توانم شما را ببینم. جولی ؛ ( با سپاس ) منم همینطور. مرد جوان: چه رنگی می پوشی؟ جولی: ( بعد از بررسی انتقادی شانههایش ) چرا، حدس میزنم یک جور سفید مایل به صورتی باشد.
مرد جوان: آیا به شما تبدیل می شود؟ جولی: خیلی. این قدیمی است. من خیلی وقته دارمش مرد جوان: فکر می کردم از لباس های کهنه متنفری. جولی: دوست دارم، اما این یک هدیه تولد بود و من باید آن را بپوشم. مرد جوان: صورتی-سفید. خب شرط می بندم که خدایی است. آیا به سبک است؟ جولی: کاملا. این بسیار ساده و مدل استاندارد است.
چه صدایی داری! چقدر طنین انداز می شود! گاهی چشمانم را می بندم و انگار تو را در جزیره ای دور افتاده می بینم که مرا صدا می زند. و من از طریق موج سواری به سمت شما شیرجه میزنم، وقتی که آنجا ایستادهاید صدای شما را میشنوم، آب در دو طرف شما کشیده میشود- ( صابون از کنار وان می لغزد و به داخل پاشیده می شود.
مرد جوان چشمک می زند ) مرد جوان: آن چه بود؟ خواب دیدم؟ جولی: بله. تو خیلی شاعری، نه؟ مرد جوان: ( رویایی ) نه. من نثر می کنم. من فقط وقتی که بهم میخورم، آیه میخوانم. جولی: ( با زمزمه ) با قاشق هم زده شد- مرد جوان: من همیشه شعر را دوست داشتم. اولین شعری را که از زبان یاد گرفتم تا امروز به یاد دارم. “اوانجلین” بود. جولی: این یک فیب است.
مرد جوان: گفتم «اونجلین»؟ منظورم “اسکلت در زره” بود. جولی: من کم ابرو هستم. اما می توانم اولین شعرم را به یاد بیاورم. یک بیت داشت: پارکر و دیویس نشستن روی حصار سعی کنید یک دلار به دست آورید از پنج سنت. مرد جوان: ( مشتاقانه ) آیا به ادبیات علاقه داری؟ جولی: اگر خیلی قدیمی یا پیچیده یا افسرده کننده نیست.
با مردم هم همینطور من معمولاً آنها را دوست دارم که خیلی قدیمی یا پیچیده یا افسرده نباشند. مرد جوان: البته من بسیار خوانده ام. دیشب به من گفتی که والتر اسکات را خیلی دوست داری. جولی: ( با توجه به ) اسکات؟ اجازه بدید ببینم. بله، “آیوانهو” و “آخرین موهیکان” را خوانده ام. مرد جوان: این اثر کوپر است.
لایت مو عروس : جولی: ( با عصبانیت ) “ایوانهو” است؟ تو دیوانه ای! حدس می زنم می دانم. من آنرا خواندم. مرد جوان: «آخرین موهیکان» ساخته کوپر است. جولی: من چه اهمیتی دارم! من O. هنری را دوست دارم. نمیدانم او چگونه این داستانها را نوشته است. بیشتر آنها را در زندان نوشت. «تصنیف زندان ریدینگ» را در زندان ساخت.
مرد جوان: ( لبش را گاز می گیرد ) ادبیات-ادبیات! چقدر برای من مهم بوده است! جولی: خب، همانطور که گابی دزلیس به آقای برگسون گفت، با نگاه من و مغز شما کاری وجود ندارد که نتوانیم انجام دهیم. مرد جوان: ( می خندد ) مطمئناً به سختی می توان با شما همراه شد. یک روز به طرز وحشتناکی دلپذیر هستید و روزی دیگر در حال و هوای شما.
اگر من خلق و خوی شما را به خوبی درک نمی کردم – جولی: ( بی حوصله ) اوه، شما یکی از این شخصیت خوان های آماتور هستید، درست است؟ اندازه افراد را در پنج دقیقه بزرگ کنید و سپس هر زمان که به آنها اشاره شد، عاقلانه به نظر برسید. من از این جور چیزها متنفرم مرد جوان: من به بزرگ کردن شما افتخار نمی کنم.
اعتراف می کنم تو مرموزترینی جولی: فقط دو نفر مرموز در تاریخ وجود دارند. مرد جوان: آنها چه کسانی هستند؟ جولی: مردی با ماسک آهنین و مردی که وقتی خط شلوغ است، میگوید «اووووو گلوگ اوه گلوگ اوه گلوگ». مرد جوان: تو مرموز هستی . دوستت دارم. شما زیبا، باهوش و با فضیلت هستید و این نادرترین ترکیب شناخته شده است.
جولی: تو یک مورخ هستی. به من بگویید آیا در تاریخ وان حمام وجود دارد. من فکر می کنم آنها به طرز وحشتناکی مورد غفلت قرار گرفته اند. مرد جوان: وان حمام! اجازه بدید ببینم. خوب، آگاممنون در وان حمام خود را با چاقو زدند. و شارلوت کوردی به مارات در وان حمام او چاقو زد. جولی: ( آه می کشد ) خیلی به آنجا برگرد!
لایت مو عروس : هیچ چیز جدیدی به جز خورشید وجود ندارد؟ چرا همین دیروز یک قطعه موزیکال-کمدی انتخاب کردم که باید حداقل بیست سال از عمرم گذشته باشد. و در آنجا روی جلد نوشته شده بود اما شیمی به روش قدیمی با “C” نوشته شده بود. مرد جوان: من از این رقص های مدرن بیزارم. آه، لوئیس، ای کاش می توانستم تو را ببینم.
بیا کنار پنجره ( صدای بلندی در لوله آب می آید و ناگهان جریان از شیرهای باز شروع می شود. جولی به سرعت آنها را خاموش می کند ) مرد جوان: ( متحیر ) این چه بود؟ جولی: ( به طور مبتکرانه ) من هم چیزی شنیدم. مرد جوان: صدایی شبیه آب جاری بود. جولی: اینطور نیست؟ شبیه آن عجیب است. در واقع داشتم کاسه ماهی طلایی را پر می کردم.