امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
هایلایت زیر مو
هایلایت زیر مو | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت هایلایت زیر مو را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با هایلایت زیر مو را برای شما فراهم کنیم.۱۴ مهر ۱۴۰۳
هایلایت زیر مو : خیلی میدونستم خوب، هرگز نمی توان آنها را بدون بازدید رها کرد آن شب. چیزی برای آن وجود نداشت، بنابراین، اما برای اینکه میهمانان را به همکارم بسپارم، ناخدا، و به اسب من دستور بده. راهنمای من – زیرا بدون راهنما هیچ کس نمی تواند احتمالاً در شب راه خود را از طریق بخش هایی از آن کشور – یک هموطن کسل کننده و کم حرف بود.
رنگ مو : او را غیرممکن دانستم که بتوانم مکالمه را حفظ کنم. سواری دوازده مایلی من تا دورترین فاصله به همین دلیل است که من اولین پست از آن بازدید کردم یک جایگزین بسیار نامطلوب برای شادی، شب اجتماعی که برنامه ریزی کرده بودم. زمانی که به جزیره خرس رسیدم.
هایلایت زیر مو
هایلایت زیر مو : من با شبنم تا پوست خیس و از سرما سفت بود. ساعت حدود ده بود که سوار شدیم گذرگاه از سرزمین اصلی به جزیره، و اولین چیزی که مشاهده کردم کامل بود تاریکی محل معمولا پیکت ها در این پست کمی آتش در پشت صفحه نمایش نگه داشته شده است.
لینک مفید : لایت و هایلایت مو
که در آن خود را گرم و خشک می کنند شب از عقب نزدیک می شوم، من همیشه وقتی از گذرگاه عبور کردم، این آتش را دیدم صفحه نمایش ایستاده بین آن و آب روی طرف دیگر. با این حال، امشب همه چیز بود تاریک بود، و با کمی مشکل بود ما راه خود را در سراسر جزیره به سمت اعتصاب پیدا کردیم.
من مجبور شدم آن را خاموش کنم و از آن دور شوم او پاسخ داد. آنها در حال بار کردن دو قایق تفنگدار هستند و سه وسیله حمل و نقل درست در آن سوی نهر آنجا، و آنها دو یا سه اتهام از یک یا دو ساعت پیش اینجا گلوله شد.
آنها یکی از مردان من را کشت، بیچاره. من بوده ام آنها را تماشا می کرد و در حال ارسال بود مردی با زنگ هشدار خوشحالم که اومدی تا مسئولیت را از روی دوشم بردارم.» در این زمان لیوانم را به دست آورده بودم روی اسکله در طرف دیگر ورودی، یا نهر، همانطور که معمولا نامیده می شود.
دیدم که گروهبان درست می گفت سه حمل و نقل بود دریافت سریع نیروها، سواره نظام، توپخانه و پیاده نظام، در حالی که دو نفر نسبتاً مهیب به نظر می رسند قایقهای تفنگدار عبوسکننده بالا و پایین بخار میکردند در مقابل عرض ورودی نزدیک به یک مایل بود، و به عنوان دشمن نورهای کم و کم نور نشان داد.
گروهبان بدون لیوان قادر به کشف نبود تعداد نیروهایی که در کشتی گرفته شده اند. من به زودی متوجه شد که حداقل پنج باتری میدان حمل شده بود، و حمل و نقل بود تقریباً پر از نیرو، در حالی که یک گردان پیاده،[۶۲] یک اسکادران سواره نظام و دو باتری باقی ماندند در ساحل، ظاهراً در انتظار آنهاست در کشتی به گونه ای متمایز شود.
که بتواند برای آن جا باشد آنها را من به سرعت تمام احتمالات را در خودم وزن کردم ذهن دو و تنها دو امکان وجود داشت اهداف در این سوار شدن از نیروها. بود یک اکسپدیشن مهیب علیه راه آهن، از طریق بلوفتون، وگرنه صرفاً حذف نیروها بود از یک نقطه در ساحل به نقطه دیگر. اگر اول اینکه شیء بودند.
کشتی ها بخار می شدند ورودی؛ اگر دیگری، آنها را به دریا. اما اگر صرفاً انتقال نیروها بود، چرا وسایل نقلیه به این شکل شلوغ بود و چرا قایق های تفنگدار کاروان آنجا بودند؟ هیچ دشمنی در ساحل وجود نداشت، به جز طوفان؛ و چون طوفان ها به طور آشکار نادیده گرفته شدند.
در بارگذاری بیش از حد دستگاه های بخار، به نظرم واضح بود که اکسپدیشن بود منتهی به بلوفتون “چند مرد دارید، گروهبان؟” من پرسید. او پاسخ داد: دو. “رفقای قابل اعتماد؟” “به همان خوبی که پا را روی زین انداخت.” گفتم: آنها را برای من بفرست.
وقتی آمدند پرسیدم: «آیا اسب های شما هستند؟ خوب ها؟» “خیلی خوب.” [۶۳]به یکی گفتم: «پس، سوار شو، و سوار شو تا آنجا که می توانید سریع به باکینگهام فری بروید. صبر کن تا زمانی که ناوگان به داخل میرسد، همراه با پیکتها وجود دارد منظره. سپس یک نفر را به بفرست تا اعلام کند.
خودتان تا ناوگان بمانید گذشت، با مشاهده کدام نهر. به محض اینکه خود را در این مورد راضی کردید، به بلوفتون بروید و گزارش دهید.» سپس رو به دیگری کردم و گفتم: «تو برو به جزیره هانتینگ بروید و همین کار را انجام دهید. بگو گروهبانان آنجا به دستورات خود عمل کنند.
در تمام موارد دیگر زود باش، حالا هر دو از تو. من از شما در بلوفتون در سمت راست انتظار دارم زمان.” در حالی که مردان دور میرفتند، من به سمت آن رفتم جایی که گروهبان هنوز ایستاده بود، و گفت: “گروهبان، من و تو اینجا می مانیم تا ناوگان حرکت کند.
هایلایت زیر مو : سپس مستقیم سوار می شویم با دویدن کامل به بلوفتون بروید و زنگ خطر را بدهید زمان.” او پاسخ داد: «این در حال رفتن است. “و نگاه کن مستقیم از نهر بخار می کند.» نگاه کردم دیدم همونطوره که گفت. این دو قایق تفنگدار در کنار هم ستون را هدایت می کردند.
سه حمل و نقل زیر. گفتم: «پس وقت آن است که سوار شویم،» با عجله وارد زین من شد “اما ما می تواند آنها را دو ساعت شکست دهد، همانطور که نهر است کج و کج و آنها باید تمام راه را برای صدا نیاز به شناور». [۶۴]ما در سراسر جزیره تاختیم.
اما زمانی که ما به نهر کوچک آمدیم، اتفاقی غیرمنتظره پیدا کردیم مانعی بر سر راه ما جزر و مد تقریباً بالا رفته بود به سیل، و به شدت بالا بود نتیجه وزش باد شدیدی بود دمیدن در ساحل تمام روز نوار مرداب که جزیره را از سرزمین اصلی جدا می کرد به طور کامل با آب پوشیده شده بود.
و حتی گذرگاه منتهی به آن زیر آب بود. این دو مرد برای هشدار فرستاده شده بودند که اعتصاب ها رسیده بودند مکان فقط کمی زودتر از ما. ما آنها را در حال شکار برای برخی نقاط دیدنی یا دیگر که توسط آن برای پیدا کردن محل سرگذر قرار دادن. گروهبان فکر کرد که محل آن را می داند.
هایلایت زیر مو : جهت او با جسارت وارد شد بقیه دنبال کردیم فقط آنچه انجام دادیم، یا کجا رفتیم، یا چگونه همه چیز اتفاق افتاد، هیچ یک از ما هرگز نمی دانستیم.