امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
کراتین مو خوبه
کراتین مو خوبه | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت کراتین مو خوبه را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با کراتین مو خوبه را برای شما فراهم کنیم.۱۲ مهر ۱۴۰۳
کراتین مو خوبه : شب، و به نظر می رسید که آب کمی کاهش یافته است. همانطور که نهر از شیب بسیار تند در شیب های کوه ماشیکه، جریان با نیرویی فوق العاده سراسیمه است. ساعت حدود پنج صبح بود که چمدانم را به آنجا بردم ساحل رودخانه در دو دسته درست شده بود.
رنگ مو : که من آنها را بستم با یک بند چرمی محکم به هم متصل شوند. برخی از بومیان که دور من جمع شده بود از من خواست که از این کار دست بردارم فکر احمقانهای، چون میگفتند اگر من بیخطر زندگیام را از دست بدهم سعی کرد از رودخانه متورم عبور کند.
کراتین مو خوبه
کراتین مو خوبه : من فوراً دیدم که اسب من هرگز نمی تواند عبور کند، پس او را ترک کردم و بار را روی سرم گرفتم و گذشتم دستانم را از بند رد کردم، رفتم داخل آب. را جریان در واقع آنقدر قوی بود که می توانستم، همان طور که ضعیف بودم به سختی در مقابل آن ایستادگی می کنند.
لینک مفید : کراتینه مو
تقریبا به وسط رسیده بودم با آب تا دهانم، وقتی خیال کردم صدایش را شنیدم جمعیت مضطرب برای من فریاد می زنند، نگاه کنید بیرون مراقب باش! مراقب باشید!” مبهوت و نگران در این فریاد نافذ را سرم چرخاندم و در چند متری دیدم از من تنه بزرگ درختی که به سرعت با آن پایین می آید.
یک دست انداز بود و من دیگر چیزی ندیدم. نیم الف دقیقه بعد با خشونت به ساحل مقابل پرتاب شدم و در تلاش برای ایستادن روی پاهایم در آب کم عمق سمت راستم متأسفانه پا بین دو سنگ گیر کرد بستر رودخانه؛ دوباره زمین خوردم و استخوان پاشنه.
پا شکستم درست زیر مچ پا چند نفر بومی به کمک من آمدند و من را از آب بیرون آوردند، نیمه حیرت زده، نیمه غرق، اما همچنان محکم به بارم چسبیده ام. من تقریبا یخ زده بودم و مثل برگ از سرما می لرزد وقتی سعی کردم روی خودم بایستم.
پای راستش افتاد و من مجبور شدم روی زمین دراز بکشم. چه با ضربه ای که از شناور خورده بودم چوب، چه با آب گل آلودی که بی اختیار بلعیده بودم، چند دقیقه طول کشید تا بتوانم کاملا بفهمم وضعیت من، یا آنچه بر من افتاده بود. وقتی انجام دادم درد.
وحشتناکی را در پای راستم احساس کردم. من نگاه کردم، و آنجا، در شن و ماسه، زیر پا و پایم که تا حد یک ورم کرده بود اندازه عظیم، حوضچه ای از خون بود. استخوان شکسته داشت به پوست نفوذ کرد و در معرض هوا قرار گرفت. وقتی من به اندازه کافی حواسم را به دست آوردم.
مردی را گرفتم که خیس را پاره کند آستر کت خیس من، و با آن و چند بداهه آتلها را شروع کردم تا استخوان شکستهام را تنظیم کنم. سخت بود اما با کمک برخی از افراد بومی آن را بانداژ کردم تا جایی که می توانستم و با کمک اضافی یک کتان درشت طناب من یک کار جراحی نسبتاً خوب از کل کار انجام دادم.
توقف در آنجا تا زمانی که بهتر شدم احمقانه بود، زیرا زمستان در راه بود. همه چیز به زودی منجمد می شود و برف بارید و دور از همه دوستانم و همچنین از هر چیزی مثل زندگی متمدن یا آسایش ابتدایی که من بودم، من احتمالا باید می مرد تا زمانی که جرقه ای از زندگی برایم باقی مانده بود.
در من تصمیم گرفتم که مبارزه کنم و ادامه دهم ممکن. دو مرد متعهد شدند که مرا بر روی ماشیکه ببرند کوهی که تا ارتفاع فوتی بالاتر از آن قرار دارد سطح دریا. کوه انبوه پر درخت است و مسیر آن نیز پر درخت است شیب دار، سنگین، و در بسیاری از نقاط خطرناک، و زمانی که ما به ارتفاع کافی رسید.
مسیر فقط در بستر بود رودخانه ای که عمدتاً از سنگ های بزرگ تشکیل شده است. مسافرت در وضعیتی که در آن بودم، چیزی شبیه رفتن به خود بود مراسم خاکسپاری. لرزش و سرما طاقتفرسا بود. را تلو تلو خوردن مداوم و راه رفتن ناپایدار مردانم بر سر شیب های خشن و لغزنده وضعیت من را بهبود نمی بخشد.
کراتین مو خوبه : ولی بالاخره به قله رسیدیم چه منظره دوست داشتنی! یکی می توان در امتداد ساحل از یک طرف و پایین دید از طرف دیگر به سمت ایشیکاری و به سمت شرق قیام کردند زنجیره ای زیبا از کوه های پر درخت. برخاستن از دریا در کیپ ایروپ زیبا در نزدیکی موی قرار داشت.
سپس بسیار فراتر، طرح برجسته شاکوتان به طور مبهم در مه دیده می شد. ما از آن طرف پایین رفتیم و مردان من، افراد بیچاره، این کار را کردند بهترین آنها برای تشویق من یکی از آنها تشویقم کرد داستان یک خرس گریزلی – که اتفاقاً او گفت بی شمار در این کوه – که دو نفر را کشته و خورده بود.
بچه ها و همچنین پدرشان زمانی که دومی نزد آنها رفت نجات. دیگری از مردهای زیادی که کشته شده بودند به من گفت در عبور از کوه؛ برخی از آنها توسط طوفان برف غلبه کرده بودند، دیگران راه خود را گم کرده بودند و بر فراز پرتگاه ها سقوط کرده بودند.
در حالی که دیگران دوباره در زمستان در اثر سقوط بهمن کشته شده بودند. گوش دادن به این گفتگوی پر جنب و جوش، متزلزل و رنجور، من در اواخر شب به موی رسیدم، در حالی که یک بار حمل شده بودم.
مسافت بیست و پنج مایل، که برای انجام آن در مورد هجده ساعت هیچ راهی برای عبور از آن وجود نداشت کوه های بین اینجا و آتزتا، به عنوان گرانیت بلند صخرههای عمود بر هم مقیاسناپذیر هستند و من مجبور بودم به آن اعتماد کنم.
زندگی من به یک قایق رانی کوچک آینو. دو مسافر دیگر، الف یک زن ژاپنی و یک مرد پرسیدند که آیا به آنها اجازه می دهم با من در قایق سفر کن و سپس ما سه نفر، پارویی از یک مرد آینو، به دریا بسپار. دریا در خارج مواج بود.
کراتین مو خوبه : اما به عنوان خلیج بزرگ به خوبی توسط دماغه محافظت می شد، همه رفتند درست در ابتدا؛ اما در گرد کردن نقطه ما بیش از حد به آن نزدیک شدیم سنگ، در یک شکن گرفتار شد و آب زیادی فرستاد که قایق رانی به آرامی در زیر آن اضافی فرو رفت وزن. آینو بسیار باهوش بود .