امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ موی تنباکویی روی موی مشکی
رنگ موی تنباکویی روی موی مشکی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ موی تنباکویی روی موی مشکی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ موی تنباکویی روی موی مشکی را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
رنگ موی تنباکویی روی موی مشکی : و تهدید و فحاشی، و چانه زنی و دسیسه، صاحبان بیست و چهار لات در خانه گروتی گرد هم آمده بودند و نام خود را، زن و شوهر، امضا کرده بودند. توافق جامعه، به این معنا که هیچ یک از آنها جدا از دیگران اجاره نخواهند داد.
رنگ مو : که دیگر تغییری ایجاد نکنیم؟” “این یک موضوع بسیار کوچک است، قربان…” اما آقای راس پانزده دقیقه دیگر اینجا خواهد بود و آماده ثبت نام است! “این یک جزئیات است که می توان آن را در پنج دقیقه تغییر داد.” سکوت شومی حاکم شد. “خب، تغییر شما چیست؟” آقای مریودر گفت: «فقط همین است. صراحتاً باید بیان شود.
رنگ موی تنباکویی روی موی مشکی
رنگ موی تنباکویی روی موی مشکی : ساعت تعیین شده برای جلسه. و همه به اطراف نگاه کردند، منتظر بودند تا شخص دیگری شروع کند. در نهایت یک غریبه بلند شد، یک شش پا بزرگ با کشش آهسته، خود را به عنوان آقای وکیل آقا و خانم بلک، صاحبان گوشه جنوب غربی معرفی کرد. به توصیه او، این طرفین خواستند تغییر جزئی در متن اجاره نامه بخواهند. ” تغییرات در اجاره نامه؟ این آقای هنک با صورت هچت بود که از جا پرید. “من فکر کردم توافق شده است.
که در تعیین محدوده برای تخصیص حق الامتیاز، باید به ماده قانونی توجه شود که حقوق نفت تا مرکز خیابان و مرکز کوچه در عقب است. ” ” آن چیست؟ چشمها و دهانها باز شد و زمزمهای از تعجب و مخالفت به گوش میرسید. “اینو از کجا میاری؟” آقای هنک گریه کرد. “من آن را از اساسنامه ایالت کالیفرنیا دریافت می کنم.” “خب، نه از این اجاره نامه می گیرید و نه از من!” یک گروه کر از حمایت وجود داشت: “من نباید فکر کنم! کی همچین چیزی شنیده؟ مسخره – مضحک!” آقای بروملی پیر گفت: «فکر میکنم اینجا از طرف اکثریت صحبت میکنم.
ما چنین درکی نداشتیم. ما فرض کردیم که مساحت زمینهایی که قرار است گرفته شود همانی است که در نقشههای شرکت آمده است.» «مطمئناً، قطعاً!» گریه خانم گروتی. آقای دیبل، وکیل، پاسخ داد: «من فکر می کنم، خانم گروتی، به دلیل ناآشنایی شما با قوانین نفتی ایالت، یک حادثه ناگوار رخ داده است.
مفاد اساسنامه روشن است.» “اوه، بله، البته!” خانم گروتی را گرفت. “نیازی نیست که به ما گفته شود که شما چه می گویید، زیرا شما نماینده یک بخش گوشه ای هستید، و لات های گوشه دو برابر پول بیشتری دریافت می کنند!” «به این بدی نیست، خانم گروتی. فراموش نکنید که سهم شما تا مرکز بلوار لاس روبلز که هشتاد فوت عرض دارد خواهد رفت.» “بله، اما سهم شما به مرکز خیابان فرعی نیز خواهد رسید-” “بله، خانم گروتی، اما خیابان ال سنترو تنها شصت فوت عرض دارد.” “معنی فقط این است.
شما لات های خود را نود و پنج فوت لات کنید، به جای شصت و پنج فوت لات، همانطور که همه فکر می کردیم وقتی تسلیم شدیم و رضایت دادیم که لات های بزرگ سهم بیشتری داشته باشند.” “و شما قرار بود به ما اجازه دهید آن را امضا کنیم!” فریاد زد آقای هنک. “تو نشسته بودی و با این کلاهبرداری روی ما کار می کردی!” «آقایان! آقایان!» صدای آقای گولایتی، آشتی دهنده، بلند شد.
رنگ موی تنباکویی روی موی مشکی : آبه لولکر، خیاط، گفت: «اجازه دهید این را درست بگویم. «جاده الدورادو به اندازه بلوار لوس روبلز عریض نیست، بنابراین ما که در نیمه شرقی میرویم به اندازه بقیه پول نمیگیریم.» آقای مریودر گفت: «این عملاً چیزی نیست. “شما می توانید بفهمید -” “مطمئناً می توانم تجسم کنم! اما پس از آن، اگر چیزی به حساب نمیآید، برای چه به اینجا میآیید و اجارهمان را در مورد آن میگیرید؟» “من می توانم.
همین الان به شما بگویم!” آقای هنک گریه کرد. شما هرگز نمی توانید مرا مجبور به امضای چنین توافقی کنید. خانم اسنایپ، پرستار آموزش دیده، یک خانم جوان مصمم با عینک، گفت: «نه من. من فکر می کنم ما خیلی ها سهم خود را از تحمیل تحمل کرده ایم.» آقای هنک افزود: «آنچه من می گویم، بیایید به توافق اولیه بازگردیم، تنها توافق معقول، به اشتراک بگذاریم و به اشتراک بگذاریم.
همه موارد برابر، همان طور که رای می دهیم.» آقای دیبل با کمال وقار گفت: «اجازه دهید به چیزی اشاره کنم، آقای هنک. “آیا این تصور درست است که شما صاحب یکی از زمین های کوچک مجاور کوچه هستید؟” “بله، دارم.” «خب، پس، آیا فکر کردهاید که قانون به شما این حق را میدهد که در سراسر آن کوچه پانزده فوت اضافی داشته باشید.
این شما را تا حدودی جلوتر از متوسط قرار می دهد.» فک فانوس آقای هنک افتاد پایین. “اوه!” او گفت. و خانم گروتی از خنده منفجر شد. “اوه! اوه که البته تغییرش میده! این ما لات های متوسط هستیم که اکنون درگیر هستیم – ما که نیمی از اجاره نامه را تشکیل می دهیم!» “و ما تعداد کمی که در کوچه نیستیم!” خانم کیث، همسر یک بازیکن بیسبال گریه کرد. “من و شوهرم چطور؟” آقای سهم، گچ کار، گفت: «به نظر من ما کاملاً از کار افتاده ایم.
ما نمی دانیم که دیگر به چه کسی تعلق داریم.» مانند بسیاری از مردان اتاق، او یک مداد و کاغذ بیرون آورده بود و سعی می کرد این ترتیب جدید را رقم بزند. و هر چه بیشتر می فهمید، عوارض بیشتری را کشف می کرد. IV این والتر براونز بود که ایده “توافقنامه جامعه” را برای این بلوک آغاز کرده بود. دو یا سه قطعه برای یک چاه کافی بود، اما برای چنین اجارهای فقط میتوانستید نگرانی کوچکی داشته باشید.
رنگ موی تنباکویی روی موی مشکی : و انگار نه انگار که به دست یک دلال میافتید، و ممکن است توسط یک «سندیکا» مورد سوء استفاده قرار گیرد. در “واحد” فروخته می شود، یا در یک قرارداد شکسته بسته شده است، و باید بنشینید و تماشا کنید تا دیگران نفت را از زیر زمین شما تخلیه کنند. نه، کاری که باید انجام داد این بود که یک بلوک کامل را با هم جمع کنیم.
پس از آن برای نیم دوجین چاه کافی بود و می توانستی با یکی از شرکت های بزرگ معامله کنی، و سریع حفاری می کردی، و مهمتر از آن، وقتی به دست آوردی از حق امتیاز خود مطمئن می شدی. بنابراین، پس از زحمت زیاد، و کشیدن و کشیدن.