امروز
(جمعه) ۱۶ / آذر / ۱۴۰۳
زیباترین رنگ موی شرابی
زیباترین رنگ موی شرابی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت زیباترین رنگ موی شرابی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با زیباترین رنگ موی شرابی را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
زیباترین رنگ موی شرابی : با غرور او را به مجازات سختی برای اعمال بدی که انجام داده بود تهدید کرد. اوگو تا حدودی از زندانی پری خود می ترسید، علیرغم این واقعیت که معتقد بود تمام قدرت هایش را از او گرفته است. پس سحری انجام داد که به سرعت او را از بین برد و او را از دید و شنوایی خود دور کرد. پس از آن به دلیل مشغول شدن به چیزهای دیگر، خیلی زود او را فراموش کرد.
رنگ مو : نمیتوانست او را نابود کند. همچنین با استفاده از تصویر جادویی خود میتوانست هر کسی را که با فکر تسخیر کاخ سلطنتی او نزدیک میشد، کشف کند. (۲) اینکه گلیندا خوب قدرتمندترین جادوگر در اوز بود، از جمله دیگر دارایی های جادویی او کتاب رکوردهای بزرگ بود که به او همه چیزهایی را که در هر نقطه از جهان اتفاق می افتاد، بازگو می کرد.
زیباترین رنگ موی شرابی
زیباترین رنگ موی شرابی : اما پدرش از هرکو دور شده بود و دیگر برنگشته بود. بنابراین، وقتی اوگو بزرگ شد، مجبور شد برای امرار معاش کفش بسازد، بدون اینکه چیزی از جادوی اجدادش بداند. اما یک روز، در جستجوی اتاق زیر شیروانی خانه اش، تمام کتاب های دستور العمل های جادویی و بسیاری از ابزار جادویی را که قبلاً در خانواده اش استفاده می شد، کشف کرد.
از همان روز کفش ساختن را کنار گذاشت و شروع به فراگیری جادو کرد. سرانجام او آرزو داشت که به بزرگترین جادوگر در اوز تبدیل شود و روزها و هفته ها و ماه ها به نقشه ای فکر کرد تا همه جادوگران و جادوگران دیگر و همچنین کسانی که قدرت های پری دارند. از مقابله با او درمانده شوند. او از کتابهای اجدادش حقایق زیر را آموخت: (۱) اینکه اوزمای اوز فرمانروای پریان شهر زمرد و سرزمین اوز بود و با هیچ جادویی که تا به حال ابداع نشده بود.
این کتاب رکوردها برای نقشه های اوگو بسیار خطرناک بود و گلیندا در خدمت اوزما بود و از هنرهای جادویی خود برای محافظت از دختر حاکم استفاده می کرد. (۳) اینکه جادوگر اوز که در کاخ اوزما زندگی می کرد، توسط گلیندا جادوی بسیار قدرتمندی آموخته بود و کیسه ای از ابزار جادویی در اختیار داشت که با آن می توانست کفاش را فتح کند.
ظرفی جواهری ساخته شده از طلا وجود داشت که ظرف دارای قدرت شگفت انگیزی از جادو بود. با یک کلمه جادویی که اوگو از کتاب یاد گرفت، ظرف ظرف به اندازهای بزرگ میشد که مردی بتواند درون آن بنشیند. سپس، وقتی هر دو دسته طلایی را گرفت، ظرف ظرف در یک لحظه او را به هر جایی که می خواست در مرزهای سرزمین اوز برود، می برد.
زیباترین رنگ موی شرابی : هیچ کس در حال حاضر به جز اوگو، از قدرت این دیشپان جادویی خبر نداشت. بنابراین، پس از مطالعه طولانی، کفاش به این نتیجه رسید که اگر بتواند ظرف ظرف را محکم کند، میتواند به وسیله آن، اوزما و گلیندا و جادوگر اوز را از تمام جادوهایشان ربوده و به این ترتیب خود به قدرتمندترین فرد در تمام سرزمین تبدیل شود.
اولین اقدام او دور شدن از شهر هرکو و ساختن قلعه حصیری در تپه ها بود. او کتاب ها و آلات جادویی خود را در اینجا حمل کرد و یک سال تمام در اینجا تمام هنرهای جادویی را که از اجدادش آموخته بود، با پشتکار به کار برد. در پایان آن زمان او میتوانست کارهای شگفتانگیز زیادی انجام دهد. سپس، هنگامی که همه مقدمات او فراهم شد.
به سمت کشور ییپ حرکت کرد و شب هنگام از کوه شیبدار بالا رفت و وارد خانه کیک کوکیپز شد و ظرف طلای الماسکاریشده او را در حالی که همه ییپها خواب بودند، دزدید. جایزه خود را بیرون برد، ظرف را روی زمین گذاشت و کلمه جادویی مورد نیاز را به زبان آورد. بلافاصله ظرف به اندازه یک وان ظرفشویی بزرگ شد و اوگو در آن نشست و دو دسته را گرفت.
سپس برای خود در اتاق نشیمن بزرگ گلیندا خوب آرزو کرد. او در یک لحظه آنجا بود. ابتدا کتاب رکوردهای بزرگ را گرفت و در ظرفی گذاشت. سپس به آزمایشگاه گلیندا رفت و تمام ترکیبات شیمیایی کمیاب و ابزار جادوگری او را گرفت و آنها را نیز در ظرفی گذاشت که باعث شد به اندازه کافی بزرگ شود که بتواند آنها را نگه دارد.
زیباترین رنگ موی شرابی : سپس خود را در میان گنجینه هایی که دزدیده بود نشست و آرزو کرد در اتاقی در قصر اوزما که جادوگر آن را اشغال کرده بود و کیسه ابزار جادویی خود را در آن نگهداری می کرد. این کیسه اوگو به غارت خود اضافه کرد و سپس خود را در آپارتمان های اوزما آرزو کرد. در اینجا او ابتدا تصویر جادویی را از دیوار برداشت و سپس تمام چیزهای جادویی دیگری را که اوزما در اختیار داشت، تصرف کرد.
با گذاشتن اینها در ظرف ظرف، می خواست در خودش بالا برود که به بالا نگاه کرد و اوزما را دید که کنارش ایستاده است. غریزه پری او به او هشدار داده بود که خطر او را تهدید می کند، بنابراین دختر زیبای حاکم از روی کاناپه بلند شد و اتاق خوابش را ترک کرد و بلافاصله با دزد روبرو شد. اوگو باید به سرعت فکر می کرد، زیرا متوجه شد که اگر به اوزما اجازه دهد تا زندانیان قصر خود را بیدار کند.
همه برنامه های او و موفقیت های فعلی او نقش بر آب خواهند شد. پس روسری را روی سر دختر انداخت که نتوانست فریاد بزند و او را در ظرف کوبید و سریع او را بست و نتوانست تکان بخورد. سپس در کنار او رفت و در قلعه حصیری خودش آرزو کرد. ظرف جادویی با تمام محتویاتش در یک لحظه آنجا بود و اوگو با خوشحالی پیروزمندانه دستانش را به هم مالید و فهمید که اکنون تمام جادوهای مهم سرزمین اوز را در اختیار دارد.
می تواند همه ساکنان آن سرزمین پریان را مجبور به انجام این کار کند. همانطور که او اراده کرد. سفر او به سرعت به پایان رسید که قبل از روشن شدن روز، شعبده باز سارق اوزما را در اتاقی حبس کرده بود و او را زندانی کرده بود و تمام وسایل دزدیده شده او را باز کرده و مرتب کرده بود.
زیباترین رنگ موی شرابی : روز بعد کتاب رکوردها را روی میزش گذاشت و عکس جادویی را به دیوار آویزان کرد و تمام اکسیرها و ترکیبات جادویی را که دزدیده بود در کمدها و کشوهایش گذاشت.
سازهای جادویی را صیقل داده و تنظیم می کرد و این کار جذابی بود و او را بسیار خوشحال می کرد. تنها چیزی که او را آزار می داد اوزما بود. حاکم زندانی به نوبت به نوبت کفاش را سرزنش کرد.