امروز
(دوشنبه) ۱۹ / آذر / ۱۴۰۳
ترکیب رنگ موی مشکی براق
ترکیب رنگ موی مشکی براق | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت ترکیب رنگ موی مشکی براق را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با ترکیب رنگ موی مشکی براق را برای شما فراهم کنیم.۲۹ فروردین ۱۴۰۳
ترکیب رنگ موی مشکی براق : علاوه بر این، با هر دویدن تازه، مسیر خود را تغییر میدادند تا پیگیری آنها را برای ما دشوار کنند، و هدف عمدی این بودند که در نهایت به مکان مورد علاقه و امن خود برسند. ممکن است یک دست پیر این را می دانسته باشد. اما یک مبتدی کورکورانه از راه می رود – دقیقاً همان جایی که آنها از او انتظار دارند. تعقیب و گریز طولانی و خسته کننده بود.
مو : از کنه ها تغذیه نمی کنند و کاری به بازی ندارند. شما آنها را در جایی پیدا می کنید که بازی وجود ندارد، و همیشه به نظرم می رسید که اصلاً دغدغه بازی نیست، بلکه صرفاً ترکیبی از کنجکاوی مبتذل، ناسازگاری و اخلاق بد است که باعث می شود آنها مانند خودشان دخالت کنند. دلیل اینکه چرا پرندگان Go’way به رپ بازی اهمیت نمی دهند و فقط می خواهند شما را نگران کنند.
ترکیب رنگ موی مشکی براق
ترکیب رنگ موی مشکی براق : بدون شک آنها نام دیگری دارند، اما در بوشولد به خاطر این فریاد و به خاطر این که قرار است در زمان آمدن دشمن به بازی هشدار دهند به پرندگان Go’way معروف بودند. اما آنها مانند پرنده کنه یا کرگدن نیستند که به دوستان خود نزدیک شوند و به محض دیدن یا شنیدن هر چیزی مشکوک بال بال زدن مستقیماً بلند شوند که هوا را با فریادهای هشدار دهنده پر می کند.
این است که اغلب یکی از آنها تصمیم می گیرد به شما بچسبد، و شما می توانید به همان تعداد راه بپیچید و دو برابر کنید. همانطور که دوست دارید، اما به محض اینکه دوباره شروع به راه رفتن کنید، چیز بدبخت بالای سر شما پرواز می کند و حدود بیست یاردی جلوی شما قرار می گیرد و با صدای بلند فریاد می زند “برو” راه را. در آنجا آماده پرواز خواهد بود که شما می آیید.
سر زشتش در یک طرف و منقار بزرگ قلاب شده مانند بینی پرخاشگر، بی رحمانه شما را تماشا می کند، مانند مرغی گرسنه هوشیار و مانند یک پرستار خسته در یک خانواده بزرگ. . به نظر میرسد آنها میدانند که شما نمیتوانید به آنها شلیک کنید، بدون اینکه بیشتر از آنها شلیک کنید و آسیب بیشتری به آنها وارد کنید. چند دقیقه ای بی حرکت ایستادم تا به این یکی فرصت پرواز بدهد.
و وقتی این کار را نکرد، اما همچنان جیغ می کشید و گردنش را به سمت من می کشید، سنگی به سمتش پرتاب کردم. وقتی سنگ به سرش میچرخید، به شدت فرو میرفت و صدای خفهکنندهای هیستریک از ترس و عصبانیت میداد. سپس با پرواز به سمت درخت دیگری در چند متری، با صدای بلندتر از همیشه فریاد زد. بدیهی است که بهترین کار این بود که بدون توجه به موجود و اعتماد به این که من را خسته میکند.
ترکیب رنگ موی مشکی براق : تنهام میگذارد، جلو برویم. بنابراین سریع راه افتادم وقتی بیرون آمدم صدای خش خش خفیفی در بوته های جلوتر از ما شنیده شد و سپس صدای پاها. من برای شانس شلیک دویدن دویدم، اما دیگر دیر شده بود، و تنها چیزی که دیدیم این بود که یک دوجین کودوی زیبا در میان ساقههای درخت ناپدید شد. به سمت آن پرنده Go’way چرخیدم. شاید او از قیافه من یا طرز گرفتن تفنگ خوشش نیامد.
زیرا او یک فریاد خراشیده دیگر سر داد، گویی که برای همیشه خود را از خشم و کینه خود خالی میکند، و از جا پرید. جوک مثل یک مجسمه ایستاده بود، کمی به جلو خم شده بود، اما سرش خیلی بلند بود، آروارههایش محکم بسته بود، و چشمهایی مثل الماسهای سیاه صاف به جلو نگاه میکرد. این یک ناامیدی بد بود. برای اولین بار بود که ما به طور منصفانه و واضح به کودو می رسیدیم.
با این حال، هنوز زود بود و بازی نترسیده بود، اما بی سر و صدا پیش رفته بود. بنابراین به امید فرصتی دیگر با یورتمه سواری در امتداد آبراهه تازه شروع کردیم. یک گاو نر بزرگ کودو به بلندی یک گاو نر می ایستد، و با وجود اینکه پاهای کوچک و خوش فرم یک بز کوهی دارند، اسپور به اندازه کافی سنگین است که به جز در زمین های سنگلاخی، یورتمه را دنبال کند. شاید آنها این را بدانند.
زیرا مطمئناً زمین سخت سخت را ترجیح می دهند که بتوانند آن را بدست آورند. ما با سرعت خوبی پیش رفتیم، اما با وقفه های کوتاه زیادی برای اطمینان از وجود اسپور در قسمت های سنگلاخ. و کار بسیار گرم بود، اگرچه لباس برای شکار سبک بود. یک پیراهن فلانل خشن، در گلو باز، و شلوار خالدار رنگ آمیزی شده با قهوه – زیرا در آن زمان خاکی برای ما ناشناخته بود – لباس معمولی بود.
ترکیب رنگ موی مشکی براق : و ما تا حد امکان کمتر حمل کردیم. به طور کلی یک بطری آب پر از چای سرد شیرین نشده و یک تسمه فشنگ تمام چیزی بود که ما به جز تفنگ گرفتیم. این بار کمتر از حد معمول داشتم. به این معنی که حداکثر چند ساعت بیرون باشم و نزدیک جاده بمانم، نیم دوجین کارتریج در جیب گذاشته بودم و هم باندولیر و هم بطری آب را پشت سر گذاشته بودم. طولی نکشید که دوباره به کودو رسیدیم.
اما آنها مراقب بودند. آنها در حاشیه یک بوته ضخیم ایستاده بودند، بهصورت پهن، اما تمام پشت سر را به ما نگاه میکردند، و به محض اینکه من برای هدفگیری توقف کردم، تمام قسمتها با همان حرکت آسان ناپدید شدند و فقط در بوتهها ذوب شدند. اگر فقط آن را می دانستم، تعقیب و گریز ناامیدکننده ای برای یک شکارچی بی تجربه بود: آنها به سادگی با من بازی می کردند.
همان چیزهایی که برای من بسیار دلگرم کننده به نظر می رسید به یک دست پیر هشدار می داد که دویدن در مسیر کاملاً بی فایده است. وقتی آنها بی سر و صدا حرکت کردند، به این دلیل نبود که احمق بودند یا متوجه خطر نبودند. وقتی آنها به ما اجازه دادند هر چند وقت یکبار به آنها برسیم، به این دلیل نبود که آنها از ما انتظار نداشتند. وقتی روی لبه بوته های انبوهی ایستادند که ما می توانستیم آنها را ببینیم.
ترکیب رنگ موی مشکی براق : این حماقت نبود. وقتی آنها می توانستند با یک محدودیت آسان ناپدید شوند، تصادفی نبود. همه اینها بخشی از بازی بود. آنها با ما در تماس بودند تا ما نتوانیم آنها را غافلگیر کنیم، و هر وقت توقف می کردند، همیشه جایی بود که می توانستند ما را برای مدت طولانی ببینند که از بین بوته های نازک تر عبور می کنیم و جایی که خودشان می توانستند طی چند دقیقه در بوته انبوه ناپدید شوند. گام برداشت.