امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
مدل موی رنگ شده سوسکی
مدل موی رنگ شده سوسکی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت مدل موی رنگ شده سوسکی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با مدل موی رنگ شده سوسکی را برای شما فراهم کنیم.۳۰ فروردین ۱۴۰۳
مدل موی رنگ شده سوسکی : اغلب برای دیدن او به تخت خواب نسیل می آمد. پس از اینکه کلاوس برای زندگی به دره خندان رفت، شیگرا تنها شد و راحت بیمار شد.
رنگ مو : ویکوم پاسخ داد: “من شروع کردم به راه رفتن به سمت خانه عمه ام و راه را گم کردم.” ” ترسیدی؟” ویکوم گفت: “سرد بود و برف در چشمانم نشست، بنابراین نمی توانستم ببینم. سپس ادامه دادم تا زمانی که در برف افتادم، بدون اینکه بدانم کجا هستم، و باد تکه ها را روی من وزید و من را پوشاند.» کلاوس به آرامی سرش را نوازش کرد و پسر به او نگاه کرد و لبخند زد.
مدل موی رنگ شده سوسکی
مدل موی رنگ شده سوسکی : سپس، به عنوان یک کودک، او به اطراف اتاق نگاه کرد و همه چیز را دید. او در نهایت گفت: “گربه شما گربه خوبی است، کلاوس.” “بگذار نگهش دارم.” اما پوس مخالفت کرد و فرار کرد. پسر ادامه داد: “گربه دیگر نمی دود، کلاوس.” “بگذار آن یکی را نگه دارم.” کلاوس اسباب بازی را در آغوشش گذاشت و پسر با عشق آن را گرفت و نوک گوش چوبی آن را بوسید. “چطور تو طوفان گم شدی، ویکام؟” از کلاوس پرسید.
ویکام گفت: “حالم خوب است.” کلاوس با خوشحالی پاسخ داد: بله. حالا من تو را در رختخواب گرمم می گذارم و تو باید تا صبح بخوابی تا بعد تو را نزد مادرت ببرم. “ممکن است گربه با من بخوابد؟” از پسر پرسید. کلاوس پاسخ داد: “بله، اگر بخواهی.” “این یک گربه خوب است!” در حالی که کلاوس پتوها را دور خود جمع می کرد، ویکوم با لبخند گفت.
و در حال حاضر کوچولو با اسباب بازی چوبی در بغلش به خواب رفت. وقتی صبح آمد، خورشید ادعای دره خندان گرفت و آن را با پرتوهای خود پر کرد. بنابراین کلاوس آماده شد تا کودک گمشده را نزد مادرش برگرداند. “می توانم گربه را نگه دارم، کلاوس؟” از Weekum پرسید. “از گربه های واقعی زیباتر است. فرار نمی کند، خراش نمی گیرد یا گاز نمی گیرد.
مدل موی رنگ شده سوسکی : آیا می توانم آن را نگه دارم؟” کلاوس با خوشحالی از اینکه اسباببازی ساخته شده میتواند باعث لذت بردن کودک شود، پاسخ داد: “بله، واقعا”. پس پسر و گربه چوبی را در شنل گرمی پیچید و بسته را روی شانه های پهن خود قرار داد، و سپس از میان برف ها و دره های دره و آن سوی دشت به کلبه فقیرانه ای که مادر ویکوم در آن زندگی می کرد.
پای گذاشت. “ببین مامان!” پسر به محض ورود گریه کرد: “من یک گربه دارم!” زن خوب برای نجات عزیزش اشک شوق گریست و بارها از کلاوس به خاطر عمل مهربانش تشکر کرد. بنابراین او یک قلب گرم و شاد را به خانه خود در دره بازگشت. آن شب او به گربه گفت: “من معتقدم بچه ها گربه های چوبی را تقریباً به اندازه گربه های واقعی دوست خواهند داشت و نمی توانند با کشیدن دم و گوش هایشان به آنها آسیب برسانند.
من یکی دیگر می سازم.” بنابراین این آغاز کار بزرگ او بود. گربه بعدی بهتر از اولی ساخته شد. در حالی که کلاوس نشسته بود و آن را کم می کرد، رایل زرد وارد شد تا او را ملاقات کند، و از مهارت مرد آنقدر خوشحال شد که فرار کرد و چند نفر از دوستانش را آورد. رایل قرمز، ریل سیاه، ریل سبز، رایل آبی و رایل زرد به صورت دایره ای روی زمین نشسته بودند.
در حالی که کلاوس سوت می زد و گربه چوبی شکل می گرفت. رایل زرد متفکرانه گفت: “اگر بتوان آن را به همان رنگ گربه واقعی ساخت، هیچ کس تفاوت را نمی دانست.” کلاوس که از این ایده خشنود بود پاسخ داد: «کوچولوها، شاید تفاوت را ندانند. ریل سرخ فریاد زد: “من مقداری از قرمزی که گل رز و لالههایم را با آن رنگ میکنم برای شما میآورم.” و سپس می توانید لب و زبان گربه را قرمز کنید.
مدل موی رنگ شده سوسکی : رایل سبز گفت: “من مقداری از سبزی که علف ها و برگ هایم را با آن رنگ می کنم، می آورم.” “و سپس می توانید چشمان گربه را سبز رنگ کنید.” رایل زرد خاطرنشان کرد: “آنها به کمی رنگ زرد نیز نیاز دارند.” “من باید مقداری از زردی که برای رنگ آمیزی کره و میله های طلایی ام استفاده می کنم بیاورم.” رایل سیاه گفت: گربه واقعی سیاه است. “من مقداری از مشکی را که برای رنگ کردن چشمهای شلوارم استفاده میکنم.
میآورم و بعد میتوانی گربه چوبی خود را سیاه رنگ کنی.” بلو رایل افزود: “می بینم که شما یک روبان آبی دور گردن بلینکی دارید.” “من مقداری از رنگی را که برای رنگ آمیزی زنگ های آبی و فراموشکارها استفاده می کنم دریافت می کنم، و سپس می توانید یک روبان چوبی روی گردن گربه اسباب بازی حک کنید و آن را آبی رنگ کنید.” بنابراین رایل ها ناپدید شدند، و زمانی که کلاوس حکاکی شکل گربه را تمام کرد.
همه با رنگ ها و قلم موها برگشتند. آنها بلینکی را روی میز قرار دادند تا کلاوس گربه اسباب بازی را به رنگ مناسب رنگ کند، و وقتی کار تمام شد، رایلز اعلام کرد که این گربه دقیقاً به خوبی یک گربه زنده است. رایل قرمز اضافه کرد: “یعنی به همه ظاهر.” به نظر میرسید که بلینکی از توجهی که به اسباببازی شده بود، کمی آزرده خاطر شده بود، و به نظر میرسید.
که او گربهی بدلی را که به گوشهی اجاق گاز راه میرفت و با وقار روی زمین مینشیند، قبول نمیکرد. اما کلاوس خوشحال شد و به محض اینکه صبح آمد، بیرون رفت و از میان برف ها، دره و دشت را زیر پا گذاشت تا به روستایی رسید. در آنجا، در کلبه ای فقیرانه نزدیک دیوارهای قصر زیبای لرد، دختری روی تختی بدبخت دراز کشیده بود و از درد ناله می کرد.
مدل موی رنگ شده سوسکی : کلاوس به کودک نزدیک شد و او را بوسید و دلداری داد و سپس گربه اسباب بازی را از زیر کتش که آن را پنهان کرده بود بیرون کشید و در آغوش او گذاشت. آه، وقتی دید که چشمان کوچولو از خوشحالی می درخشد، چقدر خوب احساس کرد تاوان زحمات و پیاده روی طولانی اش را داده است! زن گربه را محکم به سینهاش بغل کرد، انگار که گوهری گرانبها بود.
و حتی یک لحظه آن را رها نمیکرد. تب آرام شد، درد کمتر شد و او به خوابی شیرین و با طراوت فرو رفت. کلاوس تا خانه خندید و سوت زد و آواز خواند. هرگز به اندازه آن روز خوشحال نبوده است. وقتی وارد خانه اش شد، شیگرا، شیر، را دید که در انتظار او بود. شیگرا از دوران کودکی اش، کلاوس را دوست داشت، و زمانی که در جنگل زندگی می کرد.