امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ مرواریدی با واریاسیون دودی
رنگ مرواریدی با واریاسیون دودی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ مرواریدی با واریاسیون دودی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ مرواریدی با واریاسیون دودی را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
رنگ مرواریدی با واریاسیون دودی : بعد از اینکه قایق به کمپ برگشت و گلیندا در چادرش نشست و راههای مختلفی را برای نجات اوزما و دوروتی پیدا کرد، جادوگر روی ساحل ایستاد و به طرحهای گنبد بزرگ که زیر آب شفاف نشان داده میشد، نگاه کرد. وقتی چشمانش را بلند کرد و دید که گروهی از افراد عجیب و غریب از اطراف دریاچه نزدیک می شوند. سه زن جوان با حضور باشکوه، با لباس بسیار زیبا، که با ظرافت قابل توجهی حرکت می کردند.
رنگ مو : اگر جادوگر بزرگ و جادوگر معروف و سه آدپت با استعداد در جادو هنوز نمی توانستند مشکل مهم جزیره غرق شده را حل کنند. شانس کمی برای موفقیت یک دختر وصله دار پر از پنبه وجود داشت.
رنگ مرواریدی با واریاسیون دودی
رنگ مرواریدی با واریاسیون دودی : اسکیزر جوان خوش قیافه ای با فاصله کمی دنبال آنها رفت. جادوگر در یک نگاه دید که این افراد ممکن است بسیار مهم باشند، بنابراین برای ملاقات با آنها پیش رفت. سه حوریه او را با مهربانی پذیرفتند و آن که موهای طلایی داشت گفت: “فکر می کنم تو جادوگر معروف شهر اوز هستی، که بارها از او شنیده ام. ما به دنبال گلیندا، جادوگر هستیم.
و شاید بتوانی ما را به سوی او هدایت کنی.” جادوگر پاسخ داد: “من می توانم، و با خوشحالی خواهم کرد.” “لطفا دنبالم بیا.” جادوگر کوچولو در مورد هویت سه بازدیدکننده دوست داشتنی متحیر بود، اما هیچ نشانه ای که ممکن است آنها را شرمنده کند، نشان نداد. او متوجه شد که آنها نمیخواهند مورد بازجویی قرار گیرند.
و بنابراین در حالی که به سمت چادر گلیندا میرفت هیچ اظهارنظری نکرد. جادوگر با تعظیم درباری، سه بازدیدکننده را به حضور مهربان گلیندا، خوب، سوق داد. فصل ۲۱ سه آدپت جادوگر با ورود سه دوشیزه از محل کار خود به بالا نگاه کرد و چیزی در ظاهر و رفتار آنها باعث شد که او بلند شود و با وقارترین حالت خود به آنها تعظیم کند.
هر سه یک لحظه در برابر جادوگر بزرگ زانو زدند و سپس راست ایستادند و منتظر ماندند تا او صحبت کند. گلیندا گفت: “هر کسی که باشی، من به شما پیشنهاد می کنم که خوش آمدید.” یکی گفت: “اسم من اودا است.” دیگری گفت: نام من اوره است. سومی گفت: «اسم من اوجه است. گلیندا قبلاً هرگز این نام ها را نشنیده بود.
اما با نگاهی دقیق به سه نفر پرسید: “شما جادوگر هستید یا کارگران جادو؟” دوشیزه مو قهوه ای با متواضعانه پاسخ داد: «برخی از هنرهای مخفی که ما از طبیعت به دست آورده ایم، اما ما مهارت خود را در کنار مهارت جادوگر بزرگ، گلیندا خوب، قرار نمی دهیم.» “فکر می کنم می دانید که انجام جادو در سرزمین اوز، بدون اجازه حاکم ما، شاهزاده اوزما، غیرقانونی است؟” پاسخ این بود: «نه، ما از این خبر نداشتیم». “ما در مورد اوزما شنیده ایم.
که فرمانروای منصوب این سرزمین پریان بزرگ است، اما قوانین او هنوز به ما نرسیده است.” گلیندا دوشیزگان عجیب و غریب را متفکرانه مطالعه کرد. سپس به آنها گفت: “شاهزاده اوزما حتی اکنون در دهکده اسکیزر زندانی است، برای کل جزیره با بزرگ آن. گنبد، توسط جادوی به ته دریاچه فرو رفت، که Su-dic سر صاف او را به یک قو احمق تبدیل کرد.
رنگ مرواریدی با واریاسیون دودی : من به دنبال راهی برای غلبه بر جادوی و بالا بردن جزیره دوباره به سطح هستم. آیا می توانید به من کمک کنید تا این کار را انجام دهم؟” دوشیزگان نگاهی رد و بدل کردند و مو سفید پاسخ داد ما نمی دانیم، اما سعی می کنیم به شما کمک کنیم. گلیندا با متفکر ادامه داد: «به نظر میرسد که کو-ای-اوه بیشتر جادوگری خود را از سه آدپت در جادو گرفته است.
که در یک زمان بر فلت هدها حکومت میکردند. در حالی که آدپتها توسط کو-ای-اوه در یک ضیافت پذیرایی میشدند. او در قصر خود بی رحمانه به آنها خیانت کرد و پس از تبدیل آنها به ماهی آنها را به دریاچه انداخت. “اگر من می توانستم این سه ماهی را پیدا کنم و آنها را به شکل طبیعی خود برگردانم – آنها ممکن است بدانند که با چه جادویی جزیره را غرق کرده است.
من می خواستم به ساحل بروم و این ماهی ها را با خودم صدا کنم که شما رسیدید. بنابراین، اگر به من بپیوندید، ما سعی خواهیم کرد آنها را پیدا کنیم.” اکنون دوشیزگان با هم لبخند زدند و آئودا مو طلایی به گلیندا گفت: “لازم نیست به دریاچه برویم. ما سه ماهی هستیم.” “در واقع!” گلیندا گریه کرد. “پس شما سه نفر از افراد متخصص در جادو هستید که به شکل مناسب خود بازگردانده شده اید؟” آجا اعتراف کرد: «ما سه آدپت هستیم.
گلیندا گفت: “پس، وظیفه من نیمه تمام است. اما چه کسی تحولی را که باعث شد شما ماهیگیری کنید، نابود کرد؟” اوره پاسخ داد: «ما قول داده ایم که نگوییم. اما این اسکیزر جوان تا حد زیادی مسئول آزادی ما بود؛ او شجاع و باهوش است و ما قدردانی خود را مدیون او هستیم. گلیندا به ارویک نگاه کرد که با کلاه در دست، با متواضعانه پشت آدپت ها ایستاده بود.
او گفت: “او به درستی پاداش خواهد گرفت، زیرا او با کمک به شما به همه ما کمک کرده است و شاید مردم خود را از زندانی شدن برای همیشه در جزیره غرق شده نجات داده است.” جادوگر اکنون از مهمانانش خواست که روی صندلی بنشینند و یک صحبت طولانی دنبال شد که جادوگر شهر اوز نیز در آن سهیم شد.
آئورا گفت: «ما کاملاً مطمئن هستیم که اگر بتوانیم به داخل گنبد برویم، میتوانیم اسرار کو-ای-اوه را کشف کنیم، زیرا در تمام کارهای او، پس از اینکه ما ماهی شدیم، او از فرمولها و افسونها و هنرهایی استفاده میکرد که او به آن اشاره میکرد. از ما دزدید. او ممکن است به این چیزها اضافه کرده باشد، اما آنها پایه و اساس همه کار او بودند.” “چه وسیله ای را برای ورود ما پیشنهاد می کنید؟ گنبد؟” گلیندا پرسید.
رنگ مرواریدی با واریاسیون دودی : سه آدپت در پاسخ دادن تردید داشتند، زیرا هنوز به این فکر نکرده بودند که برای رسیدن به داخل گنبد بزرگ چه کاری می توان انجام داد. در حالی که آنها در فکر عمیق بودند و گلیندا و جادوگر بی سر و صدا منتظر پیشنهادهای آنها بودند، تروت و بتسی به داخل چادر هجوم آوردند و دختر تکه تکه را بین خود کشیدند.
تروت فریاد زد: “اوه، گلیندا، اسکرپس راهی برای نجات اوزما و دوروتی و همه اسکیزرها اندیشیده است.” سه آدپت نتوانستند از خندیدن پرهیز کنند، زیرا نه تنها با شکل عجیب و غریب دختر تکه تکه سرگرم شدند، بلکه سخنرانی پرشور تروت آنها را واقعاً خنده دار کرد.