امروز
(سه شنبه) ۲۴ / مهر / ۱۴۰۳
بلوند پلاتینه طبیعی
بلوند پلاتینه طبیعی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت بلوند پلاتینه طبیعی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با بلوند پلاتینه طبیعی را برای شما فراهم کنیم.۳۱ فروردین ۱۴۰۳
بلوند پلاتینه طبیعی : یک دقیقه دو برابر می شود و دقیقه دیگر خاموش می شود، و با خوشه های گزارش های نارنجک، صدای عمیق تر. صدایی از صدای کرک لبل یا ماوزر و تقریباً شبیه صدای تفنگ های کلاسیک قدیمی. باد دوباره افزایش یافته است.
رنگ مو : تپه روبهرو تماشا میکنیم و پس از چند ثانیه توسط ابر صورتی مایل به ماهی قزل آلا پوشیده میشود که باد در نیمی از افق پخش میکند. “این یک ۲۲۰ میلی متر است.” ولپات میگوید: «وقتی از تفنگ بیرون میآیند، میتوان آنها را دید. دیگری می گوید: “آنجا! ببین، ببین! آن یکی را دیدی؟ به اندازه کافی سریع نگاه نکردی، از دستش دادی.
بلوند پلاتینه طبیعی
بلوند پلاتینه طبیعی : صدای تفنگش همه را مانند غرفه ای از طنین می پوشاند. صدای سفرش کند است و پرتابهای با روده بزرگتر و بزرگتر از دیگران را خدا میکند. ما میتوانیم عبور و فرود آن را از جلو با لرزش سنگین و فزاینده قطاری بشنویم که زیر ترمز وارد ایستگاه میشود. سپس صدای ناله سنگین آن ضعیف تر به نظر می رسد.
حرکت کن! ببین، یکی دیگر! دیدی؟” “من آن را ندیدم.” – “الاغ! باید بستری شوم که تو آن را ببینی! سریع نگاه کن، آن یکی، آنجاست! دیدی، بدشانس، بیهوده؟” – “من آن را دیدم ؛ این همه است؟” برخی یک شی کوچک سیاه رنگ، باریک و نوک تیز مانند مرغ سیاه با بالهای تا شده، پیدا کردهاند که منحنی گستردهای را از اوج به پایین میکشد.
ولپات با افتخار می گوید: «این حشره ۲۴۰ پوند وزن دارد، آن یکی، حشره قدیمی من، و وقتی روی یک سوراخ فانک می افتد، همه افراد داخل آن را می کشد. یا قبل از اینکه بگویند “اوف” مسموم شده اند. پوسته ۲۷۰ میلیمتری نیز به خوبی دیده میشود – در مورد کمی آهن صحبت کنید – وقتی هویتزر آن را بالا میفرستد.
آلز، برو! “و ۱۵۵ ریمایلهو نیز، اما شما نمی توانید آن یکی را ببینید زیرا خیلی مستقیم و خیلی دور می رود؛ هر چه بیشتر به دنبال آن بگردید بیشتر از جلوی چشمان شما ناپدید می شود.” در بوی تعفن گوگرد در میان پودر سیاه، مواد سوخته و زمین تجزیه شده که در ورقهای اطراف کشور پرسه میزند، تمام باغها رها شده و به جنگ میپردازند.
فریاد، غرش، غرغر، عجیب و غریب و وحشیانه. گربه سانان که به شدت گوش های شما را می شکند و شکم شما را جست و جو می کنند، یا صدای نافذ بلند کشیده مانند آژیر کشتی در مضیقه. حتی گاهی اوقات چیزی شبیه فریادها در جریان هوا از یکدیگر عبور می کند، با تنوع لحن عجیبی که صدا را انسان می سازد. کشور در جاهایی بدن بلند می شود و دوباره به عقب می افتد.
بلوند پلاتینه طبیعی : از یک سر افق تا آن سوی افق به نظرمان می رسد که خود زمین با طوفان و طوفان می درخشد. و بزرگترین تفنگها، در دوردستها و هنوز دورتر، غرغرهای بسیار آرام و خفهکنندهای را منتشر میکنند، اما شما قدرت آنها را با جابجایی هوایی که میآید و به گوش شما میکوبد، میدانید. اکنون، توده سنگینی از سبز پشمالو را ببینید که منبسط می شود و بر منطقه بمباران شده شناور می شود و به هر جهت کشیده می شود.
این رنگ عجیب و نامتجانس در تصویر توجه را به خود جلب می کند و همه ما زندانیانی که در محصور بودیم صورت خود را به سمت رخنمون شنیع می چرخانیم. “گاز، احتمالا. بیایید ماسک هایمان را آماده کنیم.” – “گرازها!” فارفادت می گوید: «آنها ترفندهای ناعادلانه هستند. “اونا چی هستن؟” بارک با تمسخر می پرسد. “چرا، بله، آنها جاخالی های کثیف هستند.
آن گازها…” بارک پاسخ می دهد: “تو با روش های منصفانه و روش های ناعادلانه خود من را خسته می کنی. وقتی مردانی را می بینی که له شده، به دو نیم شده اند، یا از بالا به پایین تقسیم شده اند، با پوسته ای معمولی به دوش کشیده می شوند، شکم ها به داخل چرخیده شده اند. بیرون و به هر حال پراکنده، جمجمه هایی که به زور وارد سینه می شوند.
گویی با یک ضربه با چماق، و در جای سر کمی از گردن، مربای توت از مغز در تمام سینه و پشت می ریزد – شما این را دیده اید و هنوز می توانید بگویید “راه های تمیزی وجود دارد!” “این واقعیت را تغییر نمی دهد که پوسته مجاز است، شناخته شده است-” آه، لا، لا! و پشت می کند. “هی، مراقب باشید، پسران!” چشمانمان را فشار می دهیم و یکی از ما خودش را روی زمین انداخته است.
دیگران غریزی و با اخم به سمت پناهگاهی که فرصت رسیدن به آن را نداریم نگاه می کنند و در این دو ثانیه هر کدام سر خود را خم می کنند. این صدای رنده مانند قیچی بزرگ است که به ما نزدیک و نزدیکتر می شود و سرانجام با صدای زنگ آهن خالی به پایان می رسد. آن سنگ معدن نه چندان دور از ما افتاد.
شاید دویست یارد دورتر. در ته سنگر خم میشویم و دوبرابر بالا میمانیم در حالی که جایی که در آن قرار داریم با بارانی از تکههای کوچک شلاق خورده است. پارادیس می گوید: «این را در شکم من نخواه، حتی از آن فاصله. مثل کمی کک است که با وجوه لبه دار و نوک تیز پر می شود و آن را در دست می رقصد تا خودش را نسوزد.
صدای خش خش می آید. پارادیس به تندی سرش را خم می کند و ما هم دنبالش می رویم. “فیوز! – از بین رفته است.” فیوز ترکش بالا می رود و سپس به صورت عمودی پایین می آید. اما پوسته کوبه ای پس از انفجار خود را از توده شکسته جدا می کند و معمولاً در نقطه تماس مدفون می ماند، اما در مواقع دیگر به طور تصادفی مانند یک سنگریزه بزرگ قرمز و داغ پرواز می کند.
بلوند پلاتینه طبیعی : آدم باید مراقبش باشه ممکن است مدت طولانی پس از انفجار و از طریق مسیرهای باورنکردنی، از روی خاکریز عبور کند و در حفره ها فرو رود. “هیچ چیز به اندازه فیوز نیست. این یک بار برای من اتفاق افتاد -” “چیزهای بدتری هم وجود دارد” در شکسته شد، “پوسته های اتریشی، دهه ۱۳۰ و ۷۴. من از آنها می ترسم. آنها می گویند نیکل اند، اما آنچه من می دانم.
با دیدن من” من آنجا بودهام، آیا آنها آنقدر سریع میآیند که نمیتوانی کاری برای طفره رفتن آنها انجام دهی. ۱۰۵ آلمانی، شما هم زمان زیادی ندارید که خودتان را صاف کنید. “من به شما می گویم. در یک نقطه از افق و سپس در نقطه ای دیگر در اطراف، یک تفنگ به صدا در می آید، و غوغای سنگین آن با رگبارهای شلیک تفنگ در می آمیزد.