بیشتر
رنگ مو مش زیتونی روشن : زیرا میتوانست ببیند که مردم کوچک بیشتر از سی و هفت مرد آبجو دم میکنند. بنابراین! چرا، غول دوست رنگ مو دارد خودش آن را ببیند.
رنگ مو : خیلی زود دومین خوک کوچک آمد. “آها!” غول بزرگ و بدجنس می گوید: «من در این روزها برای شام خودم فقط یک خوک کوچک مثل تو می خورنگ مو استم. پس ممکن رنگ مو است همین الان با من بیای.» خوک با جثه متوسط با صدای متوسطش گفت: «اوه، رنگ مو استاد اوگر، مرا برای شام خود نبر. یک خوک بزرگتر از من در حال حاضر وجود رنگ مو دارد. فقط منتظرش باش.» خوب، غول راضی پروتئین تراپی مو بود که این کار را انجام دهد.
رنگ مو مش زیتونی روشن
رنگ مو مش زیتونی روشن : پس ممکن رنگ مو است همین الان با من بیای.» کوچکترین خوکهای کوچک با کوچکترین صدا جیغ جیغ بیبی لایت مو کرد: «اوه، رنگ مو استاد اوگر، من را نخور! یک خوک بزرگتر از من وجود رنگ مو دارد، و او در حال حاضر همراه خواهد پروتئین تراپی مو بود.” بنابراین غولخوار کوچکترین خوکهای کوچک را رها بیبی لایت مو کرد، زیرا اگر میتوانست آن را به دست بیاورد ترجیح میدهد خوک بزرگتری داشته باکراتینه مو شد.
پس منتظر ماند و مطمئناً بزرگترین خوکهای کوچک آمد. غول بزرگ شریر می گوید: «و حالا دیگر منتظر نخواهم ماند، زیرا تو فقط خوکی لایت و هایلایت مو هستی که من برای شام می خواهم، و بنابراین می توانی همراه من راهپیمایی کنی.» اما می توانم به شما بگویم بزرگترین خوک کوچک در مورد او هوشیار پروتئین تراپی مو بود. او می گوید: «اوه، خیلی خوب. «اگر من کفشی باشم که مناسب باکراتینه مو شد، شکار دیگری فایده ای نرنگ مو دارد.
فقط، آیا یک سیب برشته دارید که وقتی پختم در دهانم بگذارید؟ زیرا هیچ کس نشنیده پروتئین تراپی مو بود که خوک کوچکی روی میز آورده نانو کراتین مو شود بدون اینکه سیب کبابی در دهانش باکراتینه مو شد. خیر؛ غول پیکر سیب برشته ای نداشت. عزیز، عزیز! حیف بزرگ پروتئین تراپی مو بود اگر کمی صبر الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند، بزرگترین خوکهای کوچک به خانه میدوید و یکی را میآورد، و آنوقت همه چیز همانطور که باید پیش میرفت. بله، غول به این راضی پروتئین تراپی مو بود.
پس خوک کوچولو دوید و غول روی سنگی نشست و منتظرش ماند. خوب، او صبر بیبی لایت مو کرد و صبر بیبی لایت مو کرد و صبر بیبی لایت مو کرد و صبر بیبی لایت مو کرد، اما یک تار مو از خوک کوچک آن روز را ندید، همانطور که می توانید حدس بزنید بدون اینکه من به شما بگویم. و تامی پیفوس به من می گوید که غول بزرگ و شرور تنها کسی نیست که بدون خوک یا سیب کباب رفته رنگ مو است، زیرا وقتی می تواند یکی را بگیرد بدون دیگری آن را نمی گیرد.
با سه خوک کوچک در جنگلی ملاقات می الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند، جایی که آنها برای جمع آوری بلوط به آنجا رفته پروتئین تراپی مو بودند. 246خروس و مرغ خالدار و دریک سیاه و غاز خاکستری پیری که تخمهایش را زیر انبار گذاشته پروتئین تراپی مو بود و هرگز به دنیای آن سوی دروازه باغ نرفته پروتئین تراپی مو بود، میگوید: «و حالا شاید بدوید. به دنیا و در میان غول ها دیگر. آیا بلوط به اندازه کافی خوب در خانه وجود نرنگ مو دارد؟» شاید وجود داشته باکراتینه مو شد.
رنگ مو مش زیتونی روشن : اما این چیزی نپروتئین تراپی مو بود که سه خوک کوچک فکر می آمبره و ایرتاچ مو بیبی لایت مو کردند. کوچکترین از سه خوک کوچک گفت: “ببین، حالا اگر کسی از آب بترسد، هرگز ماهی نمی گیرد. من برای اولین بار به جنگل می روم تا چند بلوط بیاورم.» بنابراین به جنگل رفت و در آنجا همه بلوط هایی را که می خورنگ مو است پیدا بیبی لایت مو کرد. اما در راه خانه، چه کسی را باید ببیند جز غول بزرگ و شرور. “آها!” غول می گوید: “و این تو لایت و هایلایت مو هستی؟” اوه، بله، هیچ کس دیگری نپروتئین تراپی مو بود.
اما آیا غولپیکر با سه نفر روبرو کراتینه مو شده پروتئین تراپی مو بود که در جنگلهای آنطرف ولگردی میآمبره و ایرتاچ مو بیبی لایت مو کردند؟ نه، غول در آن روز هیچ کس را در جنگل ندیده پروتئین تراپی مو بود. کوچکترین خوک کوچک میگوید: «عزیزم، عزیزم، اما حیف رنگ مو است، زیرا آن سه نفر سه دزد شرور پروتئین تراپی مو بودند، و یک کیسه غذای پر از پول را در آن سوراخ در درخت آن طرف پنهان بیبی لایت مو کردهاند.» می توانید حدس بزنید که غول چگونه با این حرف گوش هایش را تیز بیبی لایت مو کرد.
چگونه آنقدر خیره کراتینه مو شد که چشمانش به اندازه نعلبکی بزرگ کراتینه مو شد. او به کوچکترین خوک کوچک گفت: «فقط صبر کن، و من یک دقیقه دیگر دوباره پایین خواهم آمد.» بنابراین او ژاکت خود را به یک طرف و بالای درختی که از آن بالا رفت، گذاشت، زیرا میخورنگ مو است آن کیسه پول را پیدا الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند و قصد داشت آن را داشته باکراتینه مو شد. “آیا سوراخ را پیدا بیبی لایت مو کردی؟” می گوید کوچکترین خوک کوچک. آره؛ غول پیکر سوراخ را پیدا بیبی لایت مو کرده پروتئین تراپی مو بود.
رنگ مو مش زیتونی روشن : و آیا پول را پیدا می کنید؟” می گوید کوچکترین خوک کوچک. خیر؛ غول نمی توانست پولی پیدا الناز نجفی بهترین سالن آرایشگاه زنانه در تهران کند. کوچکترین خوکها میگوید: «پس خداحافظ.» و به خانه رفت و غولآهنگ را رها بیبی لایت مو کرد تا هر طور که میخورنگ مو است دوباره از درخت بالا برود. خروس، مرغ خالدار، دریک سیاه و غاز خاکستری میگوید: «و حالا، حداقل، دیگر به جنگل نخواهی رفت». اوه، خوب، هنوز نمی کراتینه مو شد گفت که سه خوک کوچک چه کار می کنند.
آنها باید منتظر بمانند و ببینند. یک روز این خوک کوچک قد متوسط پروتئین تراپی مو بود که به جنگل می رفت، زیرا او نیز به فکر مزه بیبی لایت مو کردن بلوط های آنجا پروتئین تراپی مو بود. بنابراین، خوک کوچک متوسط به جنگل رفت و تمام بلوطهایی که میخورنگ مو است را در آنجا داشت. اما توسط غول آمد. “آها!” او می گوید. “اکنون من شما را به طور قطعی و مطمئن دارم.” 247غول به خاطر پولی که معتقد رنگ مو است آنجرنگ مو است از درخت بالا می رود.
رنگ مو مش زیتونی روشن : خوک کوچک با جثه متوسط ایستاده پروتئین تراپی مو بود و با تمام توان و قدرت به صخره بزرگی که درست روبرویش پروتئین تراپی مو بود نگاه بیبی لایت مو کرد. او می گوید: “الان قرار نیست با من صحبت نانو کراتین مو شود یا مزاحم نانو کراتین مو شود! این یک آهنگ زیبا پروتئین تراپی مو بود، مطمئن باشید! و چرا نباید با خوک سایز متوسط صحبت بیبی لایت مو کرد؟ این چیزی پروتئین تراپی مو بود که غول دوست داشت بداند. آه، خوک کوچک متوسط به آنچه در زیر صخره بزرگ آن طرف میگذرد نگاه میبیبی لایت مو کرد.
آراگل گفت:
۱۰۲***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۲۲:۴۸
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۰۲
نیلوفر گفت:
۴۱۵***۰۹۱۴-۵
در ساعت ۱۹:۵۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۲۷
یعقوبی گفت:
۲۷۸***۰۹۳۶-۸
در ساعت ۱۲:۰۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۰۵
شبنم گفت:
۷۵۷***۰۹۱۲-۶
در ساعت ۲۳:۱۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۹/۲۱
آیناز گفت:
۶۷۰***۰۹۰۳-۱
در ساعت ۹:۴۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
رویا گفت:
۹۱۱***۰۹۱۷-۲
در ساعت ۱۸:۱۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۸/۱۴
رضایی گفت:
۵۹۲***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۶:۰۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۰۷/۲۰
باران گفت:
۱۰۱***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۱۷:۲۷
در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۱۰
توفیقی گفت:
۷۲۲***۰۹۱۱-۲
در ساعت ۱۰:۴۱
در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۲۷
بهار گفت:
۰۹۸***۰۹۱۲-۸
در ساعت ۲۳:۳۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۱۴
پرنیا گفت:
۳۰۳***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۲:۱۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۰
رها گفت:
۶۰۸***۰۹۳۶-۷
در ساعت ۱۵:۲۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۴
پانیذ گفت:
۳۷۲***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۱۹:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۰۹
نیکی گفت:
۱۹۴***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۶:۱۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۲۶
پریا گفت:
۵۹۵***۰۹۱۲-۴
در ساعت ۲۱:۰۲
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۸
پرستو گفت:
۸۹۱***۰۹۳۵-۶
در ساعت ۱۹:۴۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۶
تامیلا گفت:
۲۹۵***۰۹۱۲-۷
در ساعت ۱۲:۲۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۰
دریا گفت:
۱۱۱***۰۹۰۲-۲
در ساعت ۱۸:۱۴
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۲۸
درسا گفت:
۱۴۶***۰۹۳۸-۶
در ساعت ۱۳:۵۸
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۲۳
نیلوفر گفت:
۸۰۴***۰۹۱۲-۹
در ساعت ۵:۳۳
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۱۸
ساحل گفت:
۰۷۸***۰۹۳۵-۷
در ساعت ۲۳:۴۹
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۱۲
مری گفت:
۷۴۷***۰۹۱۴-۴
در ساعت ۸:۳۶
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۷
دل آرا گفت:
۶۳۹***۰۹۱۹-۵
در ساعت ۲۰:۴۱
در تاریخ ۱۴۰۲/۱/۳
مینا گفت:
۸۴۳***۰۹۱۲-۰
در ساعت ۵:۲۵
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۶
رزا گفت:
۰۰۶***۰۹۳۷-۷
در ساعت ۸:۴۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۰
سارا گفت:
۶۹۶***۰۹۹۲-۳
در ساعت ۱۲:۵۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
رها گفت:
۲۹۴***۰۹۱۸-۶
در ساعت ۱۶:۳۱
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۹
جواهریان گفت:
۶۱۱***۰۹۱۱-۱
در ساعت ۲:۳۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲
ساناز گفت:
۲۲۰***۰۹۹۰-۲
در ساعت ۱۷:۵۵
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۱/۲۲
شمیم گفت:
۴۱۴***۰۹۳۶-۸
در ساعت ۲:۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۱/۱۳
شایلی گفت:
۰۳۰***۰۹۳۳-۹
در ساعت ۱۴:۱۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۱۵
عسل گفت:
۱۳۶***۰۹۹۱-۶
در ساعت ۴:۳۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۹
نیلی گفت:
۷۲۲***۰۹۱۱-۴
در ساعت ۱۳:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۳۰
غزل گفت:
۲۳۱***۰۹۱۴-۸
در ساعت ۱:۴۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۵
هانیه گفت:
۲۷۸***۰۹۳۰-۴
در ساعت ۱۵:۴۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۸/۱۴
فرگل گفت:
۱۸۰***۰۹۱۵-۹
در ساعت ۱۱:۱۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۸/۳
نیکزاد گفت:
۸۲۱***۰۹۳۹-۸
در ساعت ۱:۱۷
در تاریخ ۱۴۰۱/۷/۱۰
رژین گفت:
۹۴۵***۰۹۳۹-۰
در ساعت ۲۰:۳۳
در تاریخ ۱۴۰۱/۶/۱۸
کاترین گفت:
۷۱۰***۰۹۱۷-۲
در ساعت ۱۲:۳۸
در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۵
کیانلو گفت:
۲۹۴***۰۹۱۳-۲
در ساعت ۱۴:۳۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۱۷
کیمیا گفت:
۹۹۲***۰۹۳۷-۴
در ساعت ۶:۵۴
در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۱
گندم گفت:
۶۲۲***۰۹۰۵-۳
در ساعت ۱۲:۲۹
در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۹
مهگل گفت:
۴۵۹***۰۹۳۵-۸
در ساعت ۱۵:۵۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۸
نگین گفت:
۶۷۱***۰۹۱۲-۵
در ساعت ۲۳:۴۰
در تاریخ ۱۴۰۱/۲/۱۶
ویدا گفت:
۴۰۸***۰۹۱۱-۵
در ساعت ۱۱:۶
در تاریخ ۱۴۰۱/۲/۳
خاطره گفت:
۳۰۵***۰۹۱۲-۳
در ساعت ۱۳:۱۹
در تاریخ ۱۴۰۱/۱/۸