امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ مو بدون دکلره روشن
رنگ مو بدون دکلره روشن | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ مو بدون دکلره روشن را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ مو بدون دکلره روشن را برای شما فراهم کنیم.۲۹ فروردین ۱۴۰۳
رنگ مو بدون دکلره روشن : اعتراف خواهم کرد که در میان همه ما زیباترینم.» قاطر خرخر کرد و ووزی خندید. توتو غرغر خود را از دست داده بود و فقط می توانست با تمسخر به اسب اره ای که بی حرکت در جای خود ایستاده بود نگاه کند. اما شیر خود را دراز کرد و خمیازه ای کشید و به آرامی گفت: «اگر همه ما شبیه اسب اره بودیم، همه ما اسب های اره ای می شدیم.
مو : من فکر می کردم که تو خودت از آن مراقبت می کنی.” توتو با ناراحتی دمش را تکان داد: «از دست دادن غرغر کردن، چیز وحشتناکی است. «اگر غرش خود را از دست بدهی، چی؟ احساس وحشتناکی نمی کنی؟» شیر پاسخ داد: غرش من شدیدترین چیز در مورد من است. من به آن وابسته هستم تا دشمنانم را چنان بترسانم که جرات نکنند با من بجنگند.
رنگ مو بدون دکلره روشن
رنگ مو بدون دکلره روشن : حیوانات در گروهی به تنهایی و با کمی فاصله از دیگران دراز کشیده بودند. “من غرغر خود را از دست داده ام!” توتو که تمام آن روز بسیار ساکت و هوشیار بود گفت. “فکر می کنید چه شده است؟” شیر با خواب آلودگی گفت: “اگر از من خواسته بودی که غرغرهایت را پیگیری کنم، شاید بتوانم به تو بگویم.” “اما صادقانه بگویم.
قاطر گفت: «یک بار من بری ام را از دست دادم به طوری که نتوانم با بتسی تماس بگیرم تا بدانم گرسنه هستم. قبل از اینکه بتوانم صحبت کنم، می دانید، زیرا من هنوز به سرزمین اوز نیامده بودم. و متوجه شدم که مطمئناً خیلی ناراحت کننده است که نتوانم سر و صدا ایجاد کنم. توتو گفت: “حالا به اندازه کافی سر و صدا می کنی.” “اما هیچ یک از شما به سوال من پاسخ نداده اید.
غرغر من کجاست؟” ووزی گفت: “شما می توانید من را جستجو کنید.” “من خودم به چنین چیزهایی اهمیت نمی دهم.” توتو گفت: “شما به طرز وحشتناکی خروپف می کنید.” ووزی گفت: “ممکن است باشد.” «آنچه انسان هنگام خواب انجام می دهد، پاسخگو نیست. کاش یه وقتایی که دارم خروپف میکنم بیدارم میکردی و میذاشتی صدا رو بشنوم. آن وقت می توانم.
رنگ مو بدون دکلره روشن : قضاوت کنم که وحشتناک است یا لذت بخش.» شیر در حالی که خمیازه می کشید گفت: “خیلی خوشایند نیست، به شما اطمینان می دهم.” هنک قاطر گفت: “به نظر من این کاملا غیر ضروری به نظر می رسد.” اسب اره گفت: “شما باید این عادت را ترک کنید.” شما هرگز خروپف من را نمی شنوید، زیرا من هرگز نمی خوابم. من حتی مثل آن اسب های گوشت پف کرده غر نمی زنم.
ای کاش هر که غرغر توتو را دزدید، همزمان صدای قاطر و غرش شیر و خرخر ووزی را می گرفت.» “پس فکر می کنی غرغر من دزدیده شده؟” “تو قبلا هرگز آن را از دست نداده ای، نه؟” از اسب اره پرسید. “فقط یک بار، زمانی که به دلیل پارس طولانی مدت در ماه، گلو درد داشتم.” “الان گلویت درد می کند؟” ووزی پرسید. سگ پاسخ داد: نه. هنک گفت: «نمیتوانم بفهمم چرا سگها در ماه پارس میکنند.
آنها نمی توانند ماه را بترسانند و ماه هیچ توجهی به پوست درخت نمی کند. پس چرا سگ ها این کار را می کنند؟» “تا حالا سگ بودی؟” توتو پرسید. هنک پاسخ داد: “در واقع نه.” سپاسگزارم که بگویم قاطر آفریده شدم – زیباترین جانوران – و همیشه یکی مانده ام. ووزی روی بند های مربعی اش نشست تا هنک را با دقت بررسی کند. او گفت: «زیبایی باید سلیقه ای باشد.
نمی گویم قضاوتت بد است دوست هنک، یا آنقدر مبتذل هستی که خودپسندی. اما اگر گوشهای بزرگ و مواج و دمی مانند قلم مو و سمهایی به اندازهای بزرگ برای یک فیل و گردن بلند و بدنی آنقدر لاغر را تحسین میکنید که میتوان با یک چشم بسته دندهها را شمرد-اگر این تصور شما از زیبایی است، هنک، پس یا شما یا من باید سخت در اشتباه باشیم.
رنگ مو بدون دکلره روشن : قاطر با تمسخر گفت: “شما پر از لبه ها هستید.” “اگر من هم مثل شما مربع بودم، فکر می کنم دوست داشتنی هستم.” ووزی پاسخ داد: “از نظر ظاهری، هنک عزیز، من این کار را خواهم کرد.” “اما برای اینکه واقعا دوست داشتنی باشد، باید از درون و بیرون زیبا باشد.” قاطر نمی توانست این گفته را انکار کند، بنابراین غرغر انزجاری زد و طوری غلت زد که پشتش به سمت ووزی بود.
اما شیر با چشمان بزرگ و زردش با آرامش به آن دو نگاه کرد و به سگ گفت: «توتو عزیزم، دوستانمان به ما درس فروتنی داده اند. اگر ووزی و قاطر واقعاً آنطور که به نظر میرسد موجودات زیبایی هستند، من و شما قطعاً زشت هستیم.» توتو که یک سگ کوچک زیرک بود، اعتراض کرد: “نه به خودمان.” من و تو، شیر، نمونه های خوبی از نژاد خودمان هستیم.
من سگ خوبی هستم و تو شیر خوبی. فقط از نظر مقایسه، یکی با دیگری، می توان به درستی قضاوت کرد، بنابراین تصمیم گیری را به صور اسب بیچاره می سپارم که زیباترین حیوان در بین همه ما کدام است. اسب اره چوب است، پس تعصب ندارد و راست می گوید.» اسب اره در حالی که گوش هایش را تکان می داد، که تراشه هایی در سر چوبی او بود.
پاسخ داد: “حتما خواهم کرد.” “آیا همه موافقید که قضاوت من را بپذیرید؟” “ما هستیم!” آنها اعلام کردند که هر یک امیدوار بودند. اسب اره گفت: پس باید به شما اشاره کنم که همه شما موجودات گوشتی هستید که خسته می شوید مگر اینکه بخوابند و گرسنگی نکشند مگر اینکه بخورند و از تشنگی رنج ببرند مگر اینکه بنوشند. چنین حیواناتی باید بسیار ناقص باشند.
رنگ مو بدون دکلره روشن : موجودات ناقص نمی توانند زیبا باشند. حالا من از چوب ساخته شدهام.» قاطر گفت: «تو حتماً یک سر چوبی داری. «بله، و بدنی چوبی و پاهای چوبی که مانند باد تند و خستگی ناپذیرند. من از دوروتی شنیده ام که گفته است «خوش تیپ مثل خوش تیپ است» و من مطمئناً وظایفم را به شیوه ای زیبا انجام می دهم. بنابراین، اگر قضاوت صادقانه من را بخواهید.