امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ مو متولدین هر ماه
رنگ مو متولدین هر ماه | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ مو متولدین هر ماه را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ مو متولدین هر ماه را برای شما فراهم کنیم.۳۰ فروردین ۱۴۰۳
رنگ مو متولدین هر ماه : وقتی شب فرا رسید، تمام جزیره پینگاری توسط مردان شمال فتح شده بود و همه مردم آن برده فاتحان بودند. صبح روز بعد، مردان رگوس و کورگوس، که قادر به شرارت بیشتر نبودند.
رنگ مو : اما رهبر جنگجویان، پادشاه را دیده بود که وارد قصر شده و به دنبال او محصور شده بود، زیرا فکر می کرد قصد فرار دارد. درست زمانی که پادشاه خم شده بود تا فنر مخفی را در کاشی ها فشار دهد، جنگجو او را از پشت گرفت و به عقب روی زمین انداخت و در همان زمان به افرادش فریاد زد که طناب بیاورند و زندانی را ببندند. آنها این کار را خیلی سریع انجام دادند و پادشاه کیتیکات به زودی خود را در بند و در قدرت دشمنانش یافت.
رنگ مو متولدین هر ماه
رنگ مو متولدین هر ماه : پادشاه کیتیکات، چنان شگفت زده شده بود که گیج شده بود، با وحشت و اندوه به میزبان نزدیک نگاه کرد. “آنها مردان رگوس و کورگوس هستند!” او ناله کرد. “ما واقعاً گم شده ایم!” سپس او برای اولین بار به مرواریدهای شگفت انگیزش فکر کرد. به سرعت چرخید، دوباره به داخل قصر دوید و با عجله به سمت سالنی رفت که گنج ها در آن پنهان شده بودند.
در این وضعیت غم انگیز او توسط جنگجویان بلند شد و به بیرون منتقل شد، زمانی که پادشاه خوب به منظره ای غم انگیز نگاه کرد. ملکه و دوشیزگانش، افسران و خادمان خاندان سلطنتی و همه کسانی که در این انتهای جزیره پینگاری ساکن بودند توسط مهاجمان دستگیر و با طناب بسته شده بودند. بلافاصله شروع به بردن قربانیان خود به قایق ها کردند و آنها را بدون تشریفات به داخل پرتاب کردند که گویی عدل های کالایی بوده اند.
پادشاه به دنبال پسرش اینگا گشت، اما نتوانست پسر را در میان زندانیان پیدا کند. همچنین شاه چاق، رینکیتینک، در جایی دیده نمی شد. رزمندگان مانند زنبورهای کندو بر فراز قصر هجوم میآوردند و به دنبال کسی میگشتند که ممکن است مخفی باشد، و پس از مدتی طولانی شدن جستجو، رهبر با بیتابی پرسید: “کس دیگری را پیدا کردی؟” مردانش به او گفتند: نه. ما همه آنها را اسیر کرده ایم.» رهبر دستور داد.
پس هر چیزی که ارزش دارد را از کاخ بردارید و دیوارها و برجهای آن را خراب کنید تا سنگی بر سنگی باقی نماند!» در حالی که رزمندگان مشغول این کار بودند، ما به شاهزاده پسر باز خواهیم گشت، که وقتی مه بلند شد و خورشید بیرون آمد، از خواب بیدار شد و شروع به بالا رفتن از روی درخت کرد. اما فریادهای هولناک مردم که با فریاد رزمندگان بی ادب آمیخته شده بود باعث شد مکث کند و مشتاقانه گوش کند.
رنگ مو متولدین هر ماه : سپس به سرعت از درخت بالا رفت، بسیار بالاتر از سکوی خود، تا بالاترین شاخه های تاب خورده. این درخت که اینگا آن را درخت خود می نامید، تا حدودی بلندتر از درختان دیگری بود که آن را احاطه کرده بودند، و هنگامی که به بالای آن رسید، برگ ها را کنار زد و ناوگان بزرگی از قایق ها را در ساحل دید – قایق های عجیب و غریب، با بنرهایی که او در آن نوشته شده بود.
قبلا ندیده بود وقتی به کاخ پدرش نگاه کرد، آن را در محاصره انبوهی از دشمنان دید. سپس اینگا حقیقت را فهمید: این جزیره توسط جنگجویان وحشی از شمال مورد تهاجم قرار گرفته است. او از وحشت این همه غش چنان بیهوش شد که اگر دستانش را به دور اندام زخمی نمی کرد، ممکن بود زمین بخورد و به سرعت چسبیده بود تا اینکه احساس سرگیجه از بین رفت.
سپس با ارسی خود را به اندام بست و دوباره جرأت کرد تا از میان برگها به بیرون نگاه کند. جنگجویان اکنون مشغول حمل کردن پادشاه کیتیکات و ملکه گاری و سایر اسیرانشان به قایق ها بودند، جایی که آنها را به داخل انداخته و یکی به دیگری زنجیر می کردند. این منظره وحشتناکی بود که شاهزاده شاهد آن بود، اما او کاملاً ساکت نشسته بود و از دید.
هر کس در زیر شاخه های شاخه های پربرگ اطرافش پنهان بود. اینگا به خوبی میدانست که نمیتواند برای کمک به والدین عزیزش کاری انجام دهد و اگر پایین بیاید فقط مجبور میشود در سرنوشت بیرحمانه آنها شریک شود. حالا دستهای از مردم شمالی بین قایقها و قصر میگذشتند و اثاثیهی غنی، پارچههای پر زرق و برق و زیور آلات کمیاب را که کاخ سلطنتی از آنها غارت شده بود.
رنگ مو متولدین هر ماه : همراه با غذاها و غارتهای دیگری که میتوانستند روی آن بگذارند، حمل میکردند. پس از این، مردان و طناب هایی را به دور گنبدها و برج های مرمرین پرتاب کردند و صدها جنگجو به این طناب ها کشیدند تا اینکه گنبدها و برج ها فرو ریختند و به صورت ویرانه روی زمین افتادند. سپس خود دیوارها فرو ریختند، تا جایی که اندکی از قصر زیبا باقی نمانده بود، اما انبوهی از بلوکهای مرمر سفید فرو ریخت و روی زمین پراکنده شد.
شاهزاده اینگا با تماشای ویرانه های خانه اش اشک تلخ غم را می گریست. با این حال او در جلوگیری از نابودی ناتوان بود. وقتی کاخ ویران شد، برخی از جنگجویان وارد قایق های خود شدند و در امتداد ساحل جزیره پارو زدند، در حالی که دیگران با بدنه ای بزرگ در طول خود جزیره به راه افتادند. آنها آنقدر زیاد بودند که از ساحل به ساحل خطی تشکیل دادند و هر خانه ای را که به آنجا می آمدند ویران کردند.
رنگ مو متولدین هر ماه : هر ساکنی را به اسارت گرفتند. ماهیگیران مروارید که در انتهای جزیره زندگی می کردند سعی کردند با قایق های خود فرار کنند، اما به زودی از آنها سبقت گرفته شد و مانند دیگران اسیر شدند. همچنین هیچ تلاشی برای مقاومت در برابر دشمن صورت نگرفت، زیرا نیزههای تیز و پیک و شمشیر مهاجمان، قلب مردم بیدفاع پینگاری را که تنها سلاحشان چنگکهای صدفشان بود، به وحشت انداخت.