امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ موی فانتزی دخترانه برای پوست سبزه
رنگ موی فانتزی دخترانه برای پوست سبزه | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ موی فانتزی دخترانه برای پوست سبزه را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ موی فانتزی دخترانه برای پوست سبزه را برای شما فراهم کنیم.۲۹ فروردین ۱۴۰۳
رنگ موی فانتزی دخترانه برای پوست سبزه : از اتاق مدرسه اش بیرون برود، او را در کابوسی از اتفاقات عجیب رانده بود و منتظر بود تا او را به جایی برساند تا او را به خودش ببرد، همانطور که به ژنرال ها و ارتش ها تسلط داشت! ازدواج چی بود؟ منظورش چی بود.
مو : با دادن فرزندان به شوهرش، تداوم شکوه ناپلئونی را تضمین کند، هیجان زده بود. ناپلئون با صراحت همیشگی خود به سفیر خود گفته بود: “این اولین و مهمترین چیز است – او باید بچه دار شود.” او نامه زیر را برای دختری که قرار بود با او ازدواج کند فرستاد – نامه ای عجیب و غریب که رسمی بودن مذاکره کننده را با شور محجبه یک عاشق ترکیب می کند: پسر عموی من: ویژگی های درخشانی که شخص شما را زینت می دهد.
رنگ موی فانتزی دخترانه برای پوست سبزه
رنگ موی فانتزی دخترانه برای پوست سبزه : ماری لوئیز به همه اینها گوش داد و مانند دختر مطیع آلمانی که بود، به اراده خود عمل کرد. وقایع با عجله پیش رفتند، زیرا ناپلئون آن مردی نبود که بخواهد دل کند. ژوزفین به اقامتگاه خود در مالمیسون بازنشسته شده بود، و پاریس از قبل با تدارک ملکه جدید که قرار بود.
تمایلی به خدمت به شما و ادای احترام به شما در من ایجاد کرده است. آیا با درخواست خود از امپراتور، پدر شما، و درخواست از او که سعادت اعلیحضرت شاهنشاهی شما را به من بسپارد، آیا امیدوارم که احساساتی را که مرا به این عمل سوق می دهد، درک کنید؟ آیا می توانم از خودم تملق بگویم که صرفاً با تکلیف اطاعت از والدین تعیین نمی شود.
هر چقدر هم که احساسات اعلیحضرت امپراتوری شما به من متمایل باشد، میخواهم آنها را با دقت زیاد پرورش دهم و آنقدر تلاش کنم که شما را در همه چیز خشنود سازم، که به خود تملق بگویم که روزی برای شما جذاب خواهم بود. این همان پایانی است که آرزوی رسیدن به آن را دارم و از جنابعالی دعا میکنم که مرا مورد لطف خود قرار دهید.
بلافاصله همه چیز برای خیره کردن تخیل دختر انجام شد. او همیشه به سادگی اتاق مدرسه لباس پوشیده بود. تنها زیور آلات او چند سنگ رنگی بود که گاهی اوقات به عنوان گردنبند یا دستبند می پوشید. اکنون منابع تمام فرانسه مورد استفاده قرار گرفت. توری های گرانبها در اطراف او کف کرده بودند. آبشارهای الماس از جلوی چشمانش می درخشید.
گرانترین و نفیسترین آثار مغازههای پاریس در اطراف او پخش شد تا لباس شلواری مناسب شاهزاده خانمی که قرار بود به زودی عروس مردی شود که در قاره اروپا تسلط یافته بود، درست کند. بایگانی وین برای اسناد کپک زده مورد غارت قرار گرفت که نشان می داد دقیقاً برای سایر شاهزاده خانم های اتریشی که با حاکمان فرانسه ازدواج کرده بودند چه شده است.
رنگ موی فانتزی دخترانه برای پوست سبزه : همه چیز تا آخرین جزئیات تکراری بود. خانم های منتظر در مورد دوشس جوان ازدحام کردند. و در حال حاضر ملکه کارولین ناپل، خواهر ناپلئون، که خود ناپلئون زمانی در مورد او گفته بود، آمد: “او تنها مرد در بین خواهران من است، همانطور که یوسف تنها زن در بین برادران من است.” کارولین، به دلیل رتبه ملکهاش، میتوانست به عروس آینده شوهرش دسترسی آزاد داشته باشد.
همچنین، در حال حاضر مارشال معروف ناپلئون، برتیه، شاهزاده نوشاتل، رئیس گارد قدیمی، که به تازگی شاهزاده واگرام ایجاد شده بود، آمد – عنوانی که به طور طبیعی، او در اتریش از آن استفاده نمی کرد. او قرار بود به عنوان وکیل ناپلئون در خدمات ازدواج مقدماتی در وین عمل کند. همه اش هیجان بود وین هرگز اینقدر همجنسگرا نبوده است. پول زیر نظر کارولین و برتیه هدر رفت.
نور و توپ وجود داشت. دختر جوان خود را در مرکز توجه جهان یافت. و هیجان باعث سرگیجه او شد. او نمیتوانست مورد تملق قرار نگیرد، و با این حال ساعات زیادی بود که قلبش او را بد میکرد. بیش از یک بار او را در گریه پیدا کردند. پدرش که روحیه ای مهربان و البته تنگ نظر داشت، یک روز کامل را با او گذراند تا به او دلداری دهد و به او اطمینان دهد. یک فکر را همیشه در ذهن داشت.
رنگ موی فانتزی دخترانه برای پوست سبزه : همان چیزی که در همان ابتدا به مترنیخ گفته بود: “من فقط چیزی را می خواهم که وظیفه ام به من بخواهد.” سرانجام ازدواج رسمی، با نیابت، در حضور جمعی باشکوه انجام شد. اسناد مختلف امضا شد، جهیزیه تنظیم شد. هدایا به راست و چپ پراکنده شد. در اپرا اجراهای گالا وجود داشت. سپس ماری لوئیز با پدرش خداحافظی غمگینی کرد. تقریباً از هق هق خفه شده بود.
چشمانش پر از اشک بود، او را بین دو پرچین سرنیزه به کالسکه اش هدایت کردند، در حالی که توپ غرش می کرد و همه ناقوس های کلیسای وین صدای شادی را به صدا در می آوردند. او همراه با قطاری طولانی از واگنهای پر از نجیبزادهها و نجیبزنان، همراه با خانمهای در انتظار و تعداد زیادی مهماندار، راهی فرانسه شد. عروس جوان – همسر مردی که هرگز او را ندیده بود.
از شدت هیجان و خستگی تقریباً مرده بود. در ایستگاهی در حومه وین، او چند خط برای پدرش نوشت که شرحی از وضعیت روحی اوست: من همیشه به تو فکر می کنم و همیشه خواهم داشت. خدا به من قدرت داده تا این شوک نهایی را تحمل کنم و تنها به او اعتماد کرده ام. او به من کمک خواهد کرد و به من شهامت خواهد داد و من در انجام وظیفه خود در قبال تو حمایت خواهم کرد.
زیرا تمام آن چیزی است که من خود را فدا کرده ام. چیزی رقت انگیز در این یادداشت کوچک وجود دارد که دختری ترسیده با او روبرو می شود که نمی دانست با چه چیزی روبرو می شود و تقریباً دیوانه وار به یک فکر چسبیده است – اینکه هر چه ممکن است برای او اتفاق بیفتد، همانطور که پدرش می خواست انجام می داد.
رنگ موی فانتزی دخترانه برای پوست سبزه : نیازی نیست سفر طولانی و طاقت فرسا چند روزه در جاده های بدبخت، در کالسکه هایی که تکان می خوردند و می لرزیدند و تاب می خوردند را بازگو کرد. او توسط چهرههای ناآشنا احاطه شده بود و مجبور شد در هر شهر با سران محل ملاقات کند، همه آنها به او افتخار میکردند، اما با کنجکاوی سرکوبناپذیری به او خیره شدند.
روز به روز او ادامه داد و ادامه داد. هر روز صبح، پیکی سوار بر اسبی که کف کرده بود، دستهای از گلهای تازه و چند خط خطکشی شده توسط شوهر ناشناسی که قرار بود در پایان سفر با او ملاقات کند، به او هدیه میداد. نقطه ای بود که افکار سرگردان او بر آن متمرکز شده بود – پایان سفر! مردی که قدرت عجیب و اسرارآمیزش او را مجبور کرده بود.