امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
رنگ موی مشکی عالی
رنگ موی مشکی عالی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ موی مشکی عالی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ موی مشکی عالی را برای شما فراهم کنیم.۲۹ فروردین ۱۴۰۳
رنگ موی مشکی عالی : او گفت: “برای یک Ork، شما یک شگفتی هستید. من تا به حال یکی را ندیدهام، اما میتوانم تصور کنم که شما به خوبی هر کسی هستید.» به نظر می رسید که این موجود را خوشحال می کرد و شروع به قدم زدن در اطراف غار کرد و راه خود را به راحتی از شیب بالا می برد.
مو : اما به شما اطمینان می دهم که دیشب در یک ترشی وحشتناک بودم. گرداب مرا گرفت و… “اوه، تو هم تو گرداب بودی؟” تروت مشتاقانه پرسید. نگاهی به او انداخت که تا حدودی سرزنش کننده بود. اورک گفت: “من فکر می کنم این واقعیت را ذکر کردم، خانم جوان، زمانی که میل شما به صحبت کردن مرا قطع کرد.” «من معمولاً در کارهایم بیدقت نیستم.
رنگ موی مشکی عالی
رنگ موی مشکی عالی : شما می توانید کاملاً مطمئن باشید که من آن ارک خاص و فردی هستم!” “آیا مدت زیادی در آب بودی؟” از کاپن بیل پرسید و فکر کرد که فقط مودبانه است که به این موجود عجیب و غریب نشان دهد. پاسخ این بود: «چرا، این آخرین اردک زدن حدود ده دقیقه بود، من معتقدم، و این حدود نه دقیقه و شصت ثانیه برای راحتی طولانی است.
اما آن گرداب دیروز آنقدر شلوغ بود که فکر میکردم ببینم چه بلایی سرش آمده است. بنابراین من کمی بیش از حد نزدیک آن پرواز کردم و مکش هوا مرا به اعماق اقیانوس کشاند. من و آب دشمنان طبیعی هستیم و اگر یک دسته از پری دریایی های زیبا به کمک من نمی آمدند و من را از آب در حال چرخش دور نمی کردند و به درون غاری نمی بردند، این بار من را تسخیر می کرد.
تروت فریاد زد: “چرا، این تقریباً همان چیزی است که برای ما اتفاق افتاده است.” “آیا غار شما اینگونه بود؟” ارک پاسخ داد: “من هنوز این مورد را بررسی نکرده ام.” اما اگر اتفاقاً شبیه هم باشند، من از سرنوشت ما میلرزم، زیرا دیگری زندانی بود که هیچ خروجی نداشت مگر از طریق آب. با این حال، تمام شب را آنجا ماندم، و امروز صبح تا جایی که میتوانستم به استخر فرو رفتم.
و سپس تا آنجا که میتوانستم، شنا کردم. صخره ها گاهی پشتم را می تراشیدند و من به سختی از چنگ یک هیولای دریایی زشت رهایی یافتم. اما هرازگاهی به سطح زمین آمدم تا نفسی تازه کنم و خودم را اینجا یافتم. این کل داستان است، و چون می بینم شما چیزی برای خوردن دارید، از شما التماس می کنم که سهمی از آن را به من بدهید. حقیقت این است.
رنگ موی مشکی عالی : که من نیمه گرسنه هستم.» با این کلمات اورک در کنار آنها چمباتمه زد. کاپن بیل با اکراه یک بیسکویت دیگر از جیبش بیرون آورد و بیرون آورد. اورک فوراً آن را در یکی از پنجه های جلویی خود گرفت و شروع به نوک زدن بیسکویت به همان روشی که یک طوطی انجام می داد، کرد. مرد ملوان گفت: “ما چیز زیادی نداریم.
اما مایلیم آن را با یک رفیق در مضیقه در میان بگذاریم.” اورک با خمیدگی سرش را به پهلو و سپس برای چند نفر گفت: «درست است. «۳۶»در حالی که همه از بیسکویت ها خوردند، چند دقیقه سکوت برقرار شد. بعد از مدتی تروت گفت: «من قبلاً هرگز Ork را ندیده بودم یا نشنیده بودم. تعداد شما زیاد است؟» پاسخ این بود: «به اعتقاد من، ما نسبتاً کم و منحصر به فرد هستیم. “در کشوری که من متولد شدم.
ما حاکم مطلق همه موجودات زنده هستیم، از مورچه تا فیل.” “آن چه کشوری است؟” از کاپن بیل پرسید. “اورکلند.” “کجا نهفته است؟” “من نمی دانم، دقیقا. ببینید، من طبیعتی ناآرام دارم، به دلایلی، در حالی که بقیه نژاد من ارکس های ساکت و راضی هستند و به ندرت از خانه دور می شوند. از دوران کودکی دوست داشتم مسافتهای طولانی را پرواز کنم، اگرچه پدر اغلب به من هشدار میداد.
که با این کار دچار مشکل خواهم شد. او میگوید: «این دنیای بزرگی است، فلیپر، پسرم، و من شنیدهام که در بخشهایی از آن موجودات عجیب و غریب دو پا به نام «مرد» زندگی میکنند که با همه موجودات زنده دیگر جنگ میکنند و احترام کمی برای آن قائل هستند. حتی یک Ork. این به طور طبیعی کنجکاوی من را برانگیخت و پس از پایان تحصیلاتم و ترک تحصیل تصمیم گرفتم به دنیا پرواز کنم.
رنگ موی مشکی عالی : سعی کنم نگاهی اجمالی به این موضوع داشته باشم. «۳۷»موجوداتی به نام انسان بنابراین بدون خداحافظی خانه را ترک کردم، کاری که همیشه پشیمان خواهم شد. ماجراها زیاد بود، فهمیدم. من چندین بار مردان را دیدم، اما هرگز به اندازه اکنون به آنها نزدیک نشده بودم. همچنین مجبور شدم راهم را در هوا بجنگم، زیرا با پرندگان غول پیکری روبرو شدم که پرهای کرکی در سراسر آنها وجود داشت.
که به شدت به من حمله کردند. علاوه بر این، من را مشغول فرار از کشتی های هوایی شناور می کرد. در راهپیماییهایم تمام مسیر یا مسیر را گم کرده بودم، به طوری که وقتی میخواستم به خانه بروم نمیدانستم کشورم کجاست. اکنون چندین ماه است که در تلاش برای یافتن آن هستم و در یکی از پروازهایم بر فراز اقیانوس بود که با گرداب روبرو شدم و قربانی آن شدم.
رنگ موی مشکی عالی : تروت و کاپن بیل با علاقه فراوان به این رسیتال گوش دادند و از لحن دوستانه و ظاهر بی ضرر ارک به این نتیجه رسیدند که او احتمالاً آنقدر نامطلوب نیست که در ابتدا می ترسیدند او باشد. اورک مانند گربهها روی پاهایش مینشست، اما از پنجههای انگشتمانند پاهای جلوییاش تقریباً با هوشمندی استفاده میکرد که انگار دستها بودند. شاید کنجکاوترین چیز در مورد این موجود دمش بود یا چیزی که باید دمش می بود.
این آرایش عجیب پوست، استخوان و ماهیچه شبیه پروانه ها بود «۳۸»در قایقها و کشتیهای هوایی استفاده میشود و دارای سطوح فن مانند بوده و به بدنه آن میچرخد. کپن بیل چیزی از مکانیک می دانست و با مشاهده دم پروانه مانند اورک گفت: «فکر میکنم شما یک پروازکننده خیلی سریع هستید؟» «بله، در واقع؛ اورک ها به عنوان پادشاهان هوا پذیرفته شده اند.
رنگ موی مشکی عالی : تروت گفت: “به نظر نمی رسد بال های شما زیاد باشد.” اورک با تکان دادن چهار پوست توخالی به آرامی به این طرف و آن طرف اعتراف کرد: «خب، آنها خیلی بزرگ نیستند، اما برای حمایت از بدن من در هوا در حالی که من با دم سرعت میگیرم. با این حال، در مجموع، من خیلی خوش فرم هستم، فکر نمیکنید؟» تروت دوست نداشت جواب بدهد، اما کپن بیل به شدت سری تکان داد.