امروز
(یکشنبه) ۱۳ / آبان / ۱۴۰۳
رنگ موی شنی استخوانی
رنگ موی شنی استخوانی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت رنگ موی شنی استخوانی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با رنگ موی شنی استخوانی را برای شما فراهم کنیم.۲۹ فروردین ۱۴۰۳
رنگ موی شنی استخوانی : به طوری که لازم بود با چکش و تبر تکه تکه شوند. وقتی این کار انجام شد، جریانی از دلارهای نقره بر عرشه کشتی فوران کرد. ارزش کل گنج، بشقاب، شمش، سنگهای قیمتی و همه آنها بیش از دو میلیون دلار تخمین زده شد. حتی نگاه کردن به چنین حجم عظیمی از ثروت خطرناک بود.
مو : برای ثروتمند شدن با غارت کشتیهایی که هنوز در دریا حرکت میکردند، چشمانداز بسیار بهتری نسبت به جستجوی کشتیای وجود داشت که نیم قرن کامل زیر امواج فرو رفته بود. آنها در شورش آشکار شروع کردند، اما در نهایت توسط فیپس تسلط یافتند و مجبور به اطاعت از دستورات او شدند. با چنین خدمه ای از ملوانان شورشی ادامه مسیر طولانی تر در دریا خطرناک بود.
رنگ موی شنی استخوانی
رنگ موی شنی استخوانی : بیشتر مردم فکر می کردند که فیپس به اندازه زمانی که از گوسفندان نگهداری می کرد، از داشتن پول کافی برای ساختن یک “خانه آجری منصفانه” دور است. دریانوردان ناامید شدند و تمام امید خود را برای به دست آوردن ثروت خود با کشف کشتی غرق شده اسپانیایی از دست دادند. آنها می خواستند که فیپس به دزدان دریایی تبدیل شود.
و کشتی غیرقابل تردد بود. بنابراین فیپس بهترین کار را برای بازگشت به انگلستان تشخیص داد. قبل از ترک هند غربی، او با یک پیرمرد اسپانیایی ملاقات کرد که غرق شدن کشتی اسپانیایی را به یاد آورد و به او راهنمایی کرد که چگونه آن نقطه را پیدا کند. روی صخره ای از صخره ها بود، چند لیگ از پورتو د لا پلاتا. به محض ورود به انگلستان، فیپس از پادشاه خواست که به او اجازه دهد.
کشتی دیگری داشته باشد و او را دوباره به هند غربی بازگرداند. اما پادشاه جیمز حاضر به انجام کاری بیشتر با این ماجرا نشد. اگر دوک آلبمارل و برخی از اشراف زادگان دیگر کمک خود را قرض نمی دادند، ممکن بود فیپس هرگز نمی توانست جستجو را تجدید کند. آنها یک کشتی نصب کردند، و او از انگلستان حرکت کرد، و به سلامت به لاپلاتا رسید.
جایی که او یک قایق بزرگ را در دست گرفت و به افرادش کمک کرد تا یک قایق بزرگ بسازند. این قایق برای نزدیکتر شدن به صخرهها در نظر گرفته شده بود تا اینکه یک کشتی بزرگ بتواند با خیال راحت وارد آن شود. وقتی کار تمام شد، کاپیتان چند نفر را در آن فرستاد تا جایی که گفته میشود کشتی اسپانیایی در آن غرق شده است را بررسی کنند.
آنها را چند هندی که غواصان ماهری بودند همراهی می کردند و می توانستند از راه بسیار خوبی به اعماق دریا بروند. خدمه قایق به سمت صخره های سنگی رفتند و به آب شفاف خیره شدند. هیچ چیز ارزشمندتر از یک درختچه دریایی کنجکاو که در زیر آب رشد می کند، در شکافی از آن نمی دیدند. صخره های سنگی با موج و برگشت امواج به این طرف و آن طرف خودنمایی می کرد.
چنان درخشان و زیبا به نظر می رسید که گویی برگ هایش طلایی بود. یک ملوان انگلیسی فریاد زد: «ما دست خالی برنمی گردیم. و سپس با یکی از غواصان هندی صحبت کرد. شیرجه بزنید و آن درختچه زیبای دریایی را برای من بیاورید. این تنها گنجی است که ما پیدا خواهیم کرد! غواص به پایین غوطه ور شد و به زودی از آب چکه کرد و درختچه دریا را در دست داشت.
رنگ موی شنی استخوانی : اما او در ته دریا خبرهایی به دست آورده بود. او در لحظهای که نفس کشید، گفت: «تفنگهای کشتی وجود دارد، یک توپ بزرگ، در میان صخرهها، نزدیک جایی که درختچه رشد میکرد.» به محض اینکه او صحبت نکرده بود، ملوانان انگلیسی متوجه شدند که سالها قبل، جایی را پیدا کردهاند که گالیون اسپانیایی در آن غرق شده بود. دیگر غواصان هندی از کنار قایق غوطه ور شدند.
با سر به پایین شنا کردند و در میان صخره ها و توپ غرق شده دست کشیدند. در چند لحظه یکی از آنها با یک توده نقره سنگین در بغلش از بالای آب بلند شد. ارزش آن تکه بیش از هزار دلار بود. ملوانان آن را به داخل قایق بردند، و سپس با سرعت هرچه بیشتر پارویی برگشتند و عجله داشتند تا کاپیتان فیپس را از شانس خوب خود مطلع کنند. اما، با اطمینان از آنجا که کاپیتان امیدوار بود کشتی غرق شده اسپانیایی را پیدا کند.
اما اکنون که واقعاً پیدا شد، به نظر می رسید که این خبر برای واقعی بودن خیلی خوب است. باورش نمیشد تا اینکه ملوانها تکه نقره را به او نشان دادند. “خدارا شکر!” سپس گریه می کند فیپس. “ما هر یک از ما ثروت خود را به دست خواهیم آورد!” پس از آن کاپیتان و همه خدمه با چنگک های آهنی و قلاب ها و نخ های بزرگ دست به کار شدند و در ته دریا برای طلا و نقره ماهیگیری کردند.
رنگ موی شنی استخوانی : گنجینه ها به وفور بالا آمدند. اکنون میزی از نقره جامد را دیدند که زمانی متعلق به یک بزرگزاده قدیمی اسپانیایی بود. اکنون آنها یک ظرف محراب را پیدا کردند که به عنوان هدیه به کلیسای کاتولیک تعیین شده بود. اکنون آنها یک جام طلایی کشیدند که برای پادشاه اسپانیا مناسب بود تا شراب خود را از آن بنوشد. حالا چنگکهایشان مملو از انبوه شمشهای نقره بود.
در میان گنج، سنگهای قیمتی نیز وجود داشت که درخشان و درخشان بودند، به طوری که شگفتی است که چگونه درخشندگی آنها پنهان شده است. پس از یکی دو روز، آنها بخش دیگری از لاشه را کشف کردند که در آن کیسه های زیادی دلار نقره پیدا کردند. اما هیچ کس نمی توانست حدس بزند که اینها کیسه های پول هستند. با ماندن طولانی مدت در آب شور، پوسته ای به شکل سنگ پوشانده شده بود.