سالن زیبایی تهران

سالن زیبایی تهران

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش صادقیه

    سالن آرایش صادقیه : اما این خورشید بیش از حد سوزان نباید آن را شکوفا کند، زیرا پایش لیز خورد و در گل و آب تا زانوهایش بالا رفت. نجاتش بده! اوه، نجاتش بده!» خانم الری فریاد زد، کاپیتان جان را که مانند یک پسر می خندید، در آغوش گرفته بود، در حالی که بچه های دیگر فریاد می زدند و دخترها به شادی خشن خود اضافه می کردند. رنگ مو : زیرا فرد بیچاره یک کشتی غرق شده را که با لباس سفید بی لک به دریا زده بود، به ساحل می کوبید. “من چه کار کنم؟” او با…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش عطر آبی

    سالن آرایش عطر آبی : به نظر می رسد که طوفان عذاب آنها بوده است، زیرا در زمستان وحشتناکی که دو زمستان پیش داشتیم، فانوس بان پیر سقوط بدی روی صخره های یخی داشت، و اگر دختر نبود، نور خاموش می شد و بیشتر کشتی ها در این نقطه خطرناک گم شده اند. جفت نگهبان به ساحل رفته بود و دو روز نمی توانست برگردد. بادها به شدت موج می زد. رنگ مو : اما او می‌دانست که بن می‌تواند بدون او زندگی کند، زیرا دختر و پسر را برای ملاقات به آنجا آورده بود. در زمستان با یکی از…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش عروس هندی

    سالن آرایش عروس هندی : صدای تصفیه شده میس اسکات که به صدا در آمد، گفت: «همه ما به یک معنا از گل بلند می شویم، و اگر بخواهیم قبل از بازگشت، پس از شکوفه دادن، بذرهایمان را در انتهای آبی که شروع کرده بودیم، بچینیم، ممکن است گلهای زیبایی باشیم. به آرامی بعد از مردانه. “من این ایده را دوست دارم! رنگ مو : مرسی خاله مریم که اینقدر به من فانتزی دادی تا به عشقم به نیلوفرهای آبی بیفزای. دختر متفکری که آموخته بود زن شیرین و خردمندی را که برای همه مادرانه بود بشناسد و دوست داشته…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش عسل شفیعی

    سالن آرایش عسل شفیعی : من به اندازه نصف وسایل تجملاتی کوچک اتل با خود نیاوردم، بنابراین به اتاق زیادی نیاز ندارم. من عادت دارم مثل موش در گوشه ها زندگی کنم و خیلی خوب می شوم. تکان دادن سر رضایت “خوب، عزیزم، من فقط یک توصیه به شما دارم. اجازه نده آن کودک بر تو ظلم کند. منظور او خوب است، اما با اراده و بی فکر است، و این وظیفه شما نیست که برده او شوید. رنگ مو : خود را ثابت کنید و او از شما اطاعت و احترام خواهد کرد و شما کمک زیادی به او…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش هما

    سالن آرایش هما : چند روز بعد او به ژورنال نامه‌هایی که برای مادران مضطرب خانه نگه می‌داشت ستایش‌های بیشتری اضافه کرد و این اتفاق جدی و طنز باعث تمجیدهای تازه او شد. سرنشینان اتاق‌های کابین در نیمه‌شب با یک تصادف و صدای گریه از خواب بیدار شدند و با شروع به کار متوجه شدند که موتورها ثابت هستند و ظاهراً چیزی در جایی وجود دارد. یک وحشت لحظه ای رخ داد. رنگ مو : جنی لب هایش را گذاشت و جوابی نداد، اما ناهارش را با اشتهایی خورد و سعی کرد مشکلاتش را در گوش دادن به گپ های…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش هولیا

    سالن آرایش هولیا : اما از آنجایی که این تغییری در روابط بین دو دختر ایجاد کرد، ارزش ثبت کردن را دارد. خانم هومر در حالی که یک شب دیر وقت برای رختخواب آماده می شد، شنید که جنی با لحنی که قبلاً استفاده نکرده بود، گفت: «عزیز من، باید چیزی به تو بگویم وگرنه احساس نمی‌کنم که دارم وظیفه‌ام را انجام می‌دهم. من به مادرت قول دادم که ساعت های اولیه را حفظ کنی، چون خیلی قوی نیستی و هیجان برایت بد است. رنگ مو : حالا، همانطور که هر شب از شما می‌خواهم، ساعت ده به رختخواب نمی‌روید،…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش هیوا

    سالن آرایش هیوا : او رمان‌های اسکات را به‌عنوان قدیمی تحقیر نکرده بود، و کلبه‌ها و قلعه‌ها را با قهرمانان و قهرمانانش پر می‌کرد. او آهنگ های شیرین برنز را در حالی که از محله های او بازدید می کرد، برای خود زمزمه کرد و در رویای شادی به آنجا رفت، با سرش پر از مری هایلند، تام و شانتر، موش های صحرایی و گل های مروارید، یا نبردهای فوق العاده ای با فیتز-جیمز انجام داد. رنگ مو : و مارمیون، و سعی کرد که «هاربل سبک» مانند پای معروف بانوی دریاچه، «سرش را به حالت کشسان از روی آج‌های…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش هیوا مرزداران

    سالن آرایش هیوا مرزداران : اتل شورش کرد، و «غوغا» را ترجیح داد، همانطور که جو با بی‌احترامی به گروه خانم‌هایش می‌گفت، و هرگز لذت خود را از مغازه‌های خیابان ریجنت، پارک‌ها در زمان مد روز، و نمایش‌های عصرانه در همه جا در طول فصل از دست نداد. او مهمانی هوشیار را هر زمان که می توانست فرار کند ترک کرد و با خانم سیبلی به عنوان پیشوا. رنگ مو : با دختران همجنس گرا خوش و بش کرد. جنی را آزار می‌داد و به او احساس می‌کرد که به وظیفه‌اش عمل نمی‌کند. اما خانم هومر او را با این…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش هستی

    سالن آرایش هستی : آنها رفتند. و پس از واگذاری مسئولیت به پیرمردی دلپذیر، جنی در موزه وسیعی که در آن شگفتی‌های جهان جمع‌آوری شده‌اند، پرسه می‌زد و از هر لحظه لذت می‌برد، تا اینکه آقای هومر او را فراخواند، زیرا کار روزانه‌اش انجام شده بود. حالا دیر شده بود، اما او هرگز به زمان فکر نکرد و با لبخند از سالن مصری آماده ناهار پیشنهادی پروفسور آمد. رنگ مو : تازه داشتند بیرون می رفتند که آقایی با آنها ملاقات کرد و با شناختن آمریکایی ایستاد تا صمیمانه به او سلام کند. وقتی جنی به آقای گلادستون تقدیم شد…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش هستی اصغری

    سالن آرایش هستی اصغری : گفت. جین با پذیرفتن بازویی که اتل هنگام رفتن به شام ​​به او پیشنهاد داد، پاسخ داد: «اگر چیزهایی از این دست بر آنها تأثیر بگذارد، احترام آنها ارزشی ندارد.» اتل طوری به نظر می‌رسید که انگار سرزنش را احساس می‌کرد، اما چیزی نگفت، فقط نمونه‌ای از متانت بیشتر برای همراهش بود، که دختران دیگر پس از شنیدن خبر سفر جنی با پروفسور، بی‌اختیار از آن پیروی کردند. رنگ مو : این تغییر بسیار سپاسگزار جین صبور بود. اما به زودی تمام شد، زیرا طرفین از هم جدا شدند و دوستان ما با عبور از…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش هستی اصغری جردن

    سالن آرایش هستی اصغری جردن : اگرچه بی سر و صدا در کنار دریاچه نشسته بود و از عصاره های انتخاب شده شکسپیر، وردزورث، بایرون، برنز، اسکات و سایر شاعران توصیفی لذت می برد و نامه های محبت آمیزی می نوشت که با افتخار مهر کوچکی بر آن زده شده بود. پس از آن، در حالی که اتل مغازه‌های درخشان را تسخیر می‌کرد، در باغ هتل رمان می‌خواند. رنگ مو : یا با بی‌حالی تماشاگران را دنبال می‌کرد. جنی با کمک کتابخانه کوچک ارزشمندش، مداد پرتلاش و راهنمایان ماهرش، فروشگاهی راه‌اندازی کرد. از سوغاتی های گرانبها در هنگام بازدید از…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش هلن تهرانپارس

    سالن آرایش هلن تهرانپارس : احساس پشیمانی واقعی کرد و در سکوت به راه افتاد و متعجب بود که چگونه می تواند به این موجود مهربانی که به خوبی به او خدمت کرده بود و بسیار مشتاق به دست آوردن او بود پاداش دهد. در راه سخت و متواضع او همه سفارش‌ها اکنون داده شده بودند، خریدها تقریباً انجام شده بود، و مادمازل کامپان، بانوی مسن فرانسوی که در پانسیون آنها سوار شد. رنگ مو : همیشه آماده بود تا گردش کند و مفید باشد. پس چرا به جین مرخصی نمی‌دهیم و اجازه نمی‌دهیم برای مدت کوتاهی که آنها را…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش خالق

    سالن آرایش خالق : زیرا می‌دانید که من به چه چیزی نیاز دارم و در برابر بد و ناسپاسی خود بسیار صبور هستید. دختر زرنگ می تونی؟ آیا می آیی؟” و اتل با کمی هق هق و بوسه ای که برای جین بسیار ارزشمندتر از گردنبند الماس معروف ماری آنتوانت بود، دستانش را دور گردن جنی قرار داد. “من می توانم و با تمام وجودم انجام می دهم. رنگ مو : اگر من را بخواهید، عزیزم! فکر می کنم اکنون همدیگر را می شناسیم و دوست داریم و می توانیم با هم خوشحال و مفید باشیم و اگر مادرت از…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش خالقی

    سالن آرایش خالقی : با هوشیاری گفت: “حق با تو بود، جنی. خشخاش من بی ارزش است و محصول من بسیار ضعیف است. گندم شما در زمین خوب افتاد و قبل از اینکه به خانه بروید یک پشته کامل برداشت خواهید کرد. خوب، من کلاه قدیمی ام را نگه خواهم داشت تا مرا به یاد تو بیاورم: و وقتی دوباره آمدم، امیدوارم سر عاقل تری داشته باشم تا بتوانم کلاه جدیدی بگذارم. رنگ مو : دکمه کوچک-رز دختر کوچکی در حالی که وارد اتاق بزرگی شد که در آن سه خانم سر کار نشسته بودند، گفت: “اگر بخواهید، من آمده…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایشی خالق

    سالن آرایشی خالق : حالا سیسیلی، چرا چنین ایده‌ای را به سر رزاموند می‌زنی در حالی که می‌دانی ما نمی‌توانیم بچه‌گربه‌هایی در اطراف خانه داشته باشیم تا خواهر با آن برخورد کند، نه به شرارتی که چیزهای وحشتناک همیشه انجام می‌دهند؟ تابی تمام چیزی است که کودک به همراه عروسکش نیاز دارد. رنگ مو : البته تو عروسک داری؟» و خانم هنی این سوال را چنان جدی پرسید که انگار گفته بود: “آیا شما روح دارید؟” “اوه بله، من نه بچه در صندوق عقبم دارم و دو تا بچه در کیفم، و مامان قرار است به محض اینکه به آنجا…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش خاتون

    سالن آرایش خاتون : که برای یک خانم تنومند با لباس مجلسی گلدار و کلاه پر از روبان های آبی، روی سر که زمانی کتان و اکنون خاکستری بود، شاهکاری غیرممکن بود. بانوی بزرگ با وقار گفت: “ما در مورد موضوع بحث نمی کنیم، هنریتا”. پس از آن دیگری به نامه بازگشت، لگام زد و سرش را به گونه ای پرت کرد که باعث شد رزی خیره شود و تصمیم بگیرد وقتی با عروسک هایش شاهزاده خانمی مغرور است، از آن تقلید کند. رنگ مو : خانم پنی ادامه داد: “خب عزیزم، این شروع مشکل بود.” “و اکنون ما صحبت…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش خانم گل تهرانپارس

    سالن آرایش خانم گل تهرانپارس : در شب بانگ می خوانند، و سحرگاهان با سر و صدایشان ما را بیدار می کنند. ای کاش یک دزد تک تک آنها را می دزدید. هیچ کس حق ندارد همسایگان خود را با حیوانات خانگی دردسرساز آزار دهد.» قبل از اینکه رزی بتواند زیبایی‌های بام سفید یا اندازه خروس طلایی بزرگ را توصیف کند، صدای بلندی گریه کرد: «ای فضول! اگر دوباره اینجا گیرت بیاورم تو را حلق آویز خواهم کرد. رنگ مو : زودتر از آنچه آمدی به خانه برو و به معشوقه خود بگو اگر برای زندگی شما ارزش قائل است،…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش خاطره ها

    سالن آرایش خاطره ها : من فوراً می‌روم و می‌پرسم، و به چیزی دست نمی‌زنم، و می‌دانم که شما مرا به‌خاطر یک دوست دوست خواهید داشت. بابا میگه من کوچولوی عزیزم. از شما خیلی ممنونم قربان. خدانگهدار تا دوباره بیام.» و با بوسه ای بر دست، سر زرد مانند غروب خورشید از دید خارج شد، و وقتی چهره کوچک درخشان ناپدید شد. رنگ مو : احساس تاریکی را پشت سر گذاشت، اگرچه لکه های تازه کپک سبز از دیوار آن را بیشتر شبیه به چهره های خالکوبی کرده بود. آقای دوور در بین دوستان آدمخوار خود در آفریقا می دید.…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن ارایش خانه عروس

    سالن ارایش خانه عروس : و باتن فوراً خاموش شد و مانند یک کلت جوان در تمام باغ می پرید که اکنون برای او لذت بخش به نظر می رسید. در پشت خانه تابستانی فضای باریکی بین آن و حصار وجود داشت که در آن وزغ های چاق و چاق زندگی می کردند. رزی که برای تماشای آنها به داخل نگاه می کرد، یک سوراخ گره بزرگ را در تخته های قدیمی جاسوسی کرده بود. رنگ مو : و از طریق آن متوجه شد که می تواند منظره ای زیبا از چندین بوته رز، یک درخت و یک پنجره از…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن ارایش خوب در غرب تهران

    سالن ارایش خوب در غرب تهران : هر چند وقت یک‌بار وارد شوید و چند گیلاس و گل رز بچینید.» این پیشنهاد جذاب باعث شد که دختر کوچک دستانش را به هم ببندد و با صدای بلند گریه کند. «این واقعاً عالی خواهد بود! من می دانم که پسر عموی پنی آن را دوست دارد و به من اجازه دهد. پس او خودش می آمد. او خیلی لاغر است، او می تواند. رنگ مو : و او مادر شما را دوست دارد و می خواهد او را ببیند. فقط، هنی پسرخاله اجازه نمی دهد ما خوب و صمیمی باشیم. فرض…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش حدیث

    سالن آرایش حدیث : راکسی با هوشیاری میز شام را چیده بود و خانم هنی در سالن به سختی پشت روزنامه نفس می کشید. دوشیزه پنی و سیسیلی روز را بیرون می گذراندند، بنابراین گل رز باید منتظر می ماند. اما سبد با مهربانی دریافت شد، همچنین پیامی که با دقت تحویل داده شد، و قلب کودک با اجازه رایگان برای رفتن و دیدن “همسایه مهربان ما گاه و بیگاه، اگر خواهر مخالفت نکرد” شاد شد. رنگ مو : رزی روحیه‌ای عالی داشت و وقتی شام می‌نشستند، با جسارت از مهربانی غیرمعمول خانم برای پرسیدن انواع سؤالات جرأت می‌کرد، که…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش حدیث تهرانپارس

    سالن آرایش حدیث تهرانپارس : و کره بسیار جذاب‌تر از پیرزن کوچولوی با کلاه بزرگی بود که دستی به سرش زد و به او لبخند زد. هرگز رزی از این غذای خوشمزه لذت نبرده بود. برای لذت بردن از ریختن چای واقعی از یک قابلمه ای به شکل خربزه نقره ای، در فنجان هایی به نازکی پوسته تخم مرغ، و ریختن شکر با انبرهایی مانند پنجه، بدون ذکر خامه غلیظ، همچنین کیک های تند و آلوچه ای که در آن ذوب شده اند. رنگ مو : دهان یکی، برای کلمات خیلی عالی بود. خدمتکار کوچولو چنان درگیر وظایف جدیدش شده…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش حرفه ای بانو پرواز

    سالن آرایش حرفه ای بانو پرواز : به نظرم می رسد که اگر پسر عموی کوچکی داشتم ، دوست داشتم که او با وسایل من بازی کند و من به او سر نمی زدم. حالا من می روم و سعی می کنم خودم را با بلا محو کنم. او همیشه با من خوب است.» “پس بدو. سیس که با مهره هایش مشغول بود، گفت: «خدا را شکر که آن عروسک آمد، زیرا من از «دخت کردن» دختران کوچک و همچنین خانم های پیر خسته شده ام. رنگ مو : او که کودکی شاد و با خلق و خوی شیرین است.…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش حجاب تهران

    سالن آرایش حجاب تهران : و چنان به مرد بیچاره چسبید که گویی می خواست آغوش خالی را از عشق و ترحمی که روح کودکانه را در بدن کوچکش جاری کرده بود پر کند. این آرامشی بود که آقای توماس می‌خواست و برای چند لحظه او را روی قلب گرسنه‌اش گذاشت و لالایی هندوستانی می‌خواند، در حالی که چند قطره اشک آهسته بر سر زرد می‌ریخت. رنگ مو : مثل آنهایی که سال‌ها زیر دست هندی‌ها پنهان شده بود. گل ها. در حال حاضر به نظر می رسید که او از گذشته شادی که نامه های قدیمی او را به…

  • بهترین سالن زیبایی

    سالن آرایش جردن

    سالن آرایش جردن : حتی اگر ناگهان این تصور را داشته باشد که غم و اندوه سرسختانه تینا نیز ناشی از آن نامه ناخوشایند است. به تمام دعاها و التماس های من، همسرم جوابی نداد، او در سکوت مراقب حزقیای کوچک بود. من باید به کلیسا می رفتم، زیرا کلیسا از قبل شلوغ بود و تماس ها فوری بود. خطبه خود را در این جهت سروده بودم. رنگ مو : که چگونه خداوند در عشق عظیم خود فرزند دلبند خود را نجات دهنده و شادی و سعادت ما به دنیا آورده است. در قسمت دوم، قصد داشتم با فرشتگان مراسم…

مشـــاوره / نوبت دهی۰۹۹۳-۹۹۰۰۰-۵۱
+