بخش لایت و هایلایت مو
بخش لایت و هایلایت مو
-
لایت مو از ریشه
لایت مو از ریشه : افکارش کم کم مرتب شد، شاد شد و حتی به خودش اجازه داد به همه چیز فکر کند. هر چیزی که او ممکن است در مورد آن فکر کند یا در مورد آن رویا کند، همان طور پیش می رود. در حالی که شوهرش هنوز خواب بود، کم کم غروب فرا رسید… او در اتاق پذیرایی نشست و پیانو می نواخت. رنگ مو : از مسیر به سمت یک مسیر کوچک چرخید، آنقدر سریع به او نگاه کرد که فقط متوجه شن های روی زانوهایش شد و با دست به او اشاره کرد که اجازه…
-
لایت مو کاهی
لایت مو کاهی : نه می توانست بایستد و نه می توانست فکر کند… از هیجان و اشتیاق او تنها ضعفی هولناک با تنبلی و خستگی درآمیخته بود. وجدانش با او زمزمه کرد که امشب مثل یک زن دیوانه رفتاری شیطانی و احمقانه داشته است. که همین الان او را در تراس بوسیده بودند، و حتی اکنون نیز احساس عجیبی در کمر و آرنجش داشت. هیچ روحی در اتاق پذیرایی نبود. رنگ مو : بیرون از پنجره، انیمیشن شبانه، صدای موسیقی، اما عمدتاً فکر زیرکی خودش در تسلط بر بدبختی اش، آخرین لمس را به شادی او می داد. وجدان…
-
لایت مو آبی
لایت مو آبی : لباس راهبه می پوشیدم و به جایی می رفتم که چشمانم مرا راهنمایی می کند. آن وقت آزاد می شدی که دیگری را دوست بداری. اگر قرار بود بمیرم!” از میان اشک هایش نمی توانست بفهمد چه نوشته است. رنگین کمان های کوتاه روی میز، روی زمین و سقف می لرزیدند، گویی نادیا از منشور نگاه می کند. رنگ مو : فقط یک شمع می سوخت. مادام لوبیانزف روی چهارپایه گرد کوچکی جلوی پیانو نشست بدون اینکه تکان بخورد انگار منتظر چیزی بود و گویی از خستگی شدید و تاریکی اش سوء استفاده می کرد، میل…
-
لولایت مو
لولایت مو : کمک – سریع! در حال لیز خوردن است.” سوف خود را از قلاب پاره کرد – در علف به سمت عنصر بومی خود رقصید و … به داخل آب پرید. اما لاپکین به جای ماهی کوچولویی که او در تعقیبش بود، کاملاً تصادفی دست آنا را گرفت – کاملاً تصادفی آن را روی لب هایش فشار داد. او عقب نشینی کرد، اما خیلی دیر شده بود. کاملا تصادفی لب هایشان به هم رسید و بوسید. رنگ مو : باید شور را پنهان کرد. و او سعی می کند آن را پنهان کند، اما موفق نمی شود، و…
-
لایت روی موی بلوند
لایت روی موی بلوند : پنج دقیقه پیش پسرم … من فوت کرد.” “آیا این درست است؟” ابوگین زمزمه کرد و عقب رفت. “خدای من، چه لحظه وحشتناکی در راه است! این یک روز سرنوشت ساز وحشتناک است … وحشتناک! چه تصادفی … و ممکن است عمدی بوده باشد!” ابوگین دستگیره در را گرفت و سرش را به حالت مراقبه پایین انداخت. رنگ مو : بله، این یک تصادف مطلق بود! می بوسیدند و می بوسیدند. بعد نذر و اطمینان آمد…. لحظات خوش! اما چیزی به نام خوشبختی مطلق در این زندگی وجود ندارد. اگر خوشبختی خود سم نداشته باشد،…
-
لایت مو بلوند
لایت مو بلوند : من از شما شجاعت می خواهم، برای یک کار شجاعانه – به نام انسانیت.” کریلوف با عصبانیت گفت: «انسانیت هر دو طرف را قطع می کند. “به نام همان انسانیت از تو می خواهم که مرا نبر. خدای من، چه فکر عجیبی! رنگ مو : ظاهراً مردد بود و نمی دانست که باید برود یا یک بار دیگر از دکتر بپرسد. او با اشتیاق گفت: “گوش کن” و کیریلف را از آستین گرفت. “من کاملاً وضعیت شما را درک می کنم! خدا می داند که من خجالت می کشم در چنین لحظه ای توجه شما را…
-
لایت مو با اکستنشن
لایت مو با اکستنشن : از هر طرف و نگهبانی از آن، مبادا ناپدید شود. در تمام طبیعت انسان احساس ناامیدی و بیماری می کند. زمین مانند زنی افتاده که در اتاقی تاریک تنها نشسته و سعی میکند به گذشتهاش فکر نکند، زمین با یادآوری بهار و تابستان خشک شد و بیتفاوت منتظر زمستانی ناگزیر بود. به هر کجا که نگاه انسان برمی گردد طبیعت همه جا را مانند گودالی تاریک، سرد و بی انتها نشان می دهد. رنگ مو : او با ناراحتی ادامه داد: و … و از من نپرس. “متاسفم…. طبق قوانین جلد سیزدهم، من موظفم برم…
-
موی لایت شده بدون دکلره
موی لایت شده بدون دکلره : من آن را تحمل نمی کنم.” دکتر صاف ایستاد. چشمانش شروع به پلک زدن کردند، پر از اشک. ریش نازکش با فک راست و چپ شروع به حرکت کرد. “این چیه؟” با کنجکاوی پرسید. “فرزندم مرده است. همسرم در غم و اندوه، تنها در تمام خانه… من به سختی می توانم روی پاهایم بایستم. رنگ مو : که نه کریلوف، نه ابوگین و نه نیمه ماه سرخ از آنجا نمی توانند فرار کنند… هر چه کالسکه به مقصد نزدیکتر میشد، ابوگین بیتابتر میشد. حرکت کرد، از جا پرید و به شانه راننده مقابلش خیره…
-
لایت مو با رنگ بدون دکلره
لایت مو با رنگ بدون دکلره : او گفت: “هزینه شما وجود دارد” و سوراخ های بینی اش می لرزید. “تو پول میگیری.” دکتر گفت: “شما جرات ندارید به من پول بدهید.” توهین را با پول حل نمی کنی. ابوگین و دکتر رو در روی یکدیگر ایستاده بودند و توهین های ناشایست یکدیگر را پر می کردند. هرگز در زندگی خود، حتی در جنون، آنقدر سخنان ناعادلانه، ظالمانه و پوچ نگفته بودند. رنگ مو : سه شب است که نخوابیده ام … و مجبورم کرده اند در یک کمدی مبتذل بازی کنم.” برای بازی در نقش یک ویژگی صحنه! ابوگین…
-
لایت مو بدون دکلره
لایت مو بدون دکلره : او گفت: «بیا اینجا، شلاق زن. “بیا و بگذار من تو را خوب ببینم، خیلی نزدیک.” پسر از روی مبل پرید و به طرف بیلیایف دوید. “خوب؟” نیکلای ایلیچ شروع کرد و دستش را روی شانه های نازک گذاشت. “و اوضاع با تو چطور است؟” “چطور بگویم؟… قبلا خیلی بهتر بودند.” “چطور؟” “بسیار ساده. رنگ مو : در هر دو، خودخواهی افراد ناراضی به شدت آشکار است. مردان ناشاد خودخواه، شریر، بی انصاف هستند و کمتر از احمق ها قادر به درک یکدیگر هستند. بدبختی مردم را متحد نمی کند، بلکه آنها را از هم…
-
لایت مو با کلاه مش
لایت مو با کلاه مش : زنگ به صدا درآمد. پسرک از جایش دوید و بیرون دوید. در یک دقیقه خانمی با یک دختر کوچک وارد اتاق شد. این اولگا ایوانونا، مادر آلیوشا بود. بعد از او، با جهش، زمزمه های پر سر و صدا و تکان دادن دستانش، آلیوشا را دنبال کرد. “البته جز من چه کسی را متهم می کند؟” او زمزمه کرد و بو می کشید. او راست می گوید. او شوهر مجروح است. “موضوع چیه؟” اولگا ایوانونا پرسید. “چه شده! به نوع موعظه ای که شوهر عزیزت موعظه می کند گوش کن. رنگ مو : قبل…
-
لایت مو با کلاه بهتره یا فویل
لایت مو با کلاه بهتره یا فویل : در رنسانس و باشگاه آلمانی او همیشه کمی مست بود، پول زیادی برای زنان خرج میکرد، با حوصله تمام حقههای آنها را تحمل میکرد – مثلاً وقتی واندا آبجو را روی سرش میریخت، فقط لبخند میزد و تکان میداد. رنگ مو : به نظر می رسد من یک شرور و قاتل هستم، من تو و بچه ها را خراب کردم. همه شما ناراضی هستید و فقط من به شدت خوشحالم! ، خیلی خوشحالم!” “نمیفهمم، نیکولای! چیست؟” بیلیایف با اشاره به آلیوشا گفت: “فقط به این آقا جوان گوش کن.” آلیوشا سرخ شد،…
-
لایت مو با کلاه
لایت مو با کلاه : به نظر او یک حقیقت آشکار وقتی توسط کارشناسان وظیفه شناس روشن شد آشکارتر شد.این اولین نکته او بود.دوم او این بود که استعداد یک نیرو است. رنگ مو : انگشتش به او بود – اما حالا کسل کننده و خواب آلود به نظر می رسید. او حالت پر آب و هوا و سرد یک مافوق داشت و داشت چیزی می جود. “مشکل چیه؟ چته؟” بدون اینکه به واندا نگاه کند پرسید. واندا نگاهی به چهره جدی خدمتکار انداخت، به چهره دمیده شده فینکل، که معلوم بود او را نمی شناخت، و سرخ شد. “موضوع…
-
لایت مو با زمینه مشکی
لایت مو با زمینه مشکی : اگر مرد مهربانی اتفاق می افتاد. اگر یک هفت تیر در دستم فرو کنم، با خوشحالی گلوله ای را در سرم فرو می کردم. “خب، بس است، بس است!” وکیل دادگستری در حالی که دستی به شانه ام زد و شروع به خندیدن کرد، گفت: گریه نکن! بتوانید هر چیزی را در اداره پست بسازید. اما بگذارید این برای شما درس باشد. رنگ مو : اولیس متقاعدترین فرد جهان بود، اما او تماماً در برابر سیرن ها تسلیم بود و غیره. تمام تاریخ از چنین مواردی تشکیل شده است. در زندگی ما آنها را…
-
لایت جلو مو با فویل
لایت جلو مو با فویل : یک انجیل فرانسوی، آلمانی و لاتین را پیش روی خود گذاشت و سپس کلمات را یکی پس از دیگری تجزیه و تحلیل کرد. نتیجه – او در کمتر از یک سال به هدف خود رسید. بیایید یک نویسنده را برداریم و شروع به خواندن کنیم.” زن فرانسوی نگاهی متحیر به او انداخت. واضح بود که پیشنهاد ورتوف برای او ساده لوح و پوچ به نظر می رسید. اگر او بزرگ نشده بود، مطمئناً عصبانی می شد و به او حمله می کرد. رنگ مو : درباره چیزهایی که نمیفهمید بحث نکنید.” “حالا، آقایان، بعدی،…
-
لایت مو یاسی
لایت مو یاسی : وروتوف هرگز او را چنین ندیده بود. ظاهراً او خوشحال، راضی، طبیعی، گرم بود. چرا؟ علتش چه بود؟ شاید به این دلیل که این افراد برای او عزیز بودند و از همان طبقه او بودند. وروتوف پرتگاه عظیمی را بین او و آن طبقه احساس کرد. رنگ مو : اما از آنجایی که او مردی بالغ و تنومند بود که نمی توانست به او طوفان کند، فقط شانه هایش را نیمه محسوس بالا انداخت و گفت: “همانطور که شما می خواهید.” وروتوف قفسه های کتاب او را غارت کرد و یک کتاب ژنده فرانسوی تولید کرد.…
-
لایت جلوی سر موی کوتاه
لایت جلوی سر موی کوتاه : بهشت کمکم کن، آنا عزیز، نادیای عزیزمان چند سال دارد؟ “دوازده.” “دوازده… سپس باید ده ماه اضافه کنیم… این دقیقاً … سیزده ماه را نشان می دهد. در آن زمان زندگی بیشتری در شهر ما وجود داشت… برای مثال، مهمانی های خیریه را در نظر بگیرید. رنگ مو : به معلمش تعظیم کرد، اما او به سردی سر تکان داد و آرام از کنارش گذشت. واضح بود که او نمی خواست سوارانش بدانند که او شاگردان دارد و به دلیل فقیر بودنش درس می داد. پس از ملاقات در تئاتر وروتوف فهمید که عاشق…
-
لایت مو کاسه سر
لایت مو کاسه سر : من چه می خواهم؟ من میخواهم همسران، فرزندان، دوستان و دانشآموزانمان در ما محبت کنند، نه اسم، شرکت یا برچسب، بلکه انسانهای معمولی. بعلاوه چی؟ من دوست دارم دستیاران و جانشینانی داشته باشم. رنگ مو : به یاد میآورم که انگار تازه اتفاق افتاده است، – در سال ۷۶،… نه، در سال ۷۷… نه! آنا عزیز، کولیای کوچولوی ما چند سالشه؟” “من هفت ساله هستم، بابا!” کولیا، یک دلقک با چهرهای تیره و موهای سیاه زغالی میگوید. لوپنیف با آهی موافقت کرد: “بله، ما پیر شدیم و انرژی قبلی را از دست دادیم.” “این علت…
-
هایلایت موی سر
هایلایت موی سر : اما روح این بیچاره در تمام عمرش، تمام عمرش سرپناهی را نشناخت و نخواهد شناخت. می گویم: «کتی، بیا صبحانه بخوریم. او با خونسردی پاسخ می دهد: نه، متشکرم. یک دقیقه دیگر در سکوت می گذرد. من می گویم: من از خارکف خوشم نمی آید. “این خیلی خاکستری است. یک شهر خاکستری.” “بله … زشت … من برای مدت طولانی اینجا نیستم … در راهم. رنگ مو : دیگه چی؟ من دوست دارم صد سال دیگر از خواب بیدار شوم، و اگر فقط با یک چشم، به آنچه بر علم آمده است نگاه کنم. من دوست…
-
لایت مو سوسکی
لایت مو سوسکی : دیگری با کلاهی از پوست فوک، نه چندان فقیر، با تظاهر به بوهمیای دانشمند. او از برف، رنگ پریدگی، چراغ های لامپ، آثار مشکی شفافی که پای رهگذران روی برف می گذاشت، خوشش می آمد. رنگ مو : امروز می روم.” “برای کجا؟” “برای کریمه… منظورم قفقاز است.” “پس برای مدت طولانی؟” “من نمی دانم.” کتی بلند می شود و با لبخندی سرد دستش را به من می دهد و از من دور می شود. من می خواهم از او بپرسم: “یعنی تو در تشییع جنازه من نخواهی بود؟” اما او به من نگاه نمی کند.…
-
لایت مو سال ۱۴۰۲
لایت مو سال ۱۴۰۲ : که شش روبل را آنچنان بیهوده در ناودان پرتاب می کند.” “چرا اگر او بخواهد نباید به او لذت ببرم؟” واسیلیف گفت و خود را توجیه کرد. “تو هیچ لذتی به او ندادی. مادام متوجه شد. این مادام است که به آنها می گوید از مهمان ها نوشیدنی بخواهند. رنگ مو : او هوا را دوست داشت، و مهمتر از همه، لحن شفاف، لطیف، ساده لوحانه و بکر را که فقط دو بار در سال در طبیعت دیده می شود، دوست داشت: وقتی همه چیز پوشیده از برف است، در روزهای روشن در بهار، و…
-
لایت مو سال ۲۰۲۲
لایت مو سال ۲۰۲۲ : شاید حضورشان قابل درک باشد. همانطور که بود، واسیلیف می توانست درک کند. هیچ چی. داستانی که در مورد زن بدبخت خوانده بود به یاد او افتاد و اکنون متوجه شد که چهره انسانی با لبخند گناهکار هیچ ربطی به این موضوع ندارد. رنگ مو : او با آن درست می کند.” نقاش شروع به خواندن کرد: “ببین آسیاب”، “حالا سقوط به خرابی…” وقتی به خانه دیگری آمدند، دوستان بیرون در دهلیز ایستادند، اما وارد سالن نشدند. مانند خانه اول، چهره ای از روی مبل در هال بلند شد، با ژاکت مشکی، با چهره لاکی…
-
لایت مو سال ۱۴۰۲
لایت مو سال ۱۴۰۲ : یک گدا، به هر حال، یک مرد آزاد است، و شما یک برده هستید.” زن تیره رنگ خود را دراز کرد و با چشمانی خواب آلود به دنبال مردی رفت که سینی لیوان و نوشابه همراه داشت. رنگ مو : به نظرش می رسید که آنها زنان بدبختی نیستند که او می بیند، بلکه متعلق به دنیای دیگری هستند، کاملاً متفاوت، برای او غریبه و غیرقابل تصور. اگر او این دنیا را روی صحنه دیده بود یا در مورد آن در کتابی خوانده بود، هرگز باور نمی کرد… دختر با پیرایش سفید دوباره قهقهه زد…
-
لایت مو سفید مشکی
لایت مو سفید مشکی : که دیگر با شما بیرون نخواهم رفت. به افتخار من، نمی خواهم.” نقاش کم کم آرام شد و دوستان به خانه رفتند. پزشک شروع کرد: “به این سواحل غم انگیز نادان” – “قدرت ناشناخته ای فریب می دهد ….” نقاش پس از مکثی با او خواند: «ببین آسیاب»، «حالا به ویرانه افتاده است». چقدر برف می بارد، ای مادر مقدس، چرا رفتی گریشا، تو نامردی، تو فقط یک پیرزن هستی. واسیلیف پشت سر دوستانش راه می رفت. رنگ مو : او گفت: “یک شامپاین برای ما بگذارید” و دوباره خمیازه کشید. واسیلیف گفت: شامپاین. “اگر…
-
لایت روی موی سفید
لایت روی موی سفید : زن بله، ازدواج بهترین است، شاید تنها منبع باشد. واسیلیف با صدای بلند گفت: “اما غیرممکن است” و خود را روی تختش انداخت. “اول از همه، من نمی توانستم با یکی از آنها ازدواج کنم. یکی باید قدیس باشد تا بتواند این کار را انجام دهد. رنگ مو : به پشت آنها خیره شد و فکر کرد: “یکی از دو چیز: یا فحشا فقط به نظر ما شر است و ما در آن اغراق می کنیم، یا اگر فحشا واقعاً چنین شری است که معمولاً تصور می شود ، این دوستان جذاب من به همان…