امروز
(یکشنبه) ۰۴ / آذر / ۱۴۰۳
بالیاژ روی موی شرابی
بالیاژ روی موی شرابی | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت بالیاژ روی موی شرابی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با بالیاژ روی موی شرابی را برای شما فراهم کنیم.۱۳ مهر ۱۴۰۳
بالیاژ روی موی شرابی : صبحانه، و بنابراین نامه شاه را گرفت و روی کمی خشک گذاشت نان تست و سپس به اشتباه، نان تست و نامه را در نان تست فرو برد، و وقتی جویدن آن برایش سخت بود، تمام لقمه را به او داد سگش سینی، و سینی هم نان تست و هم نامه را خوردند. “و حالا او به ندرت میدانست چه باید بکند یا چگونه بچرخد.
رنگ مو : او باید به کلیسا، زیرا مردم منتظر بودند. و وقتی به آنجا رسید، مستقیم به بالا رفت داخل منبر در منبر چنان چهره قبری بر تن کرد که همه فکر می کرد او یک کشیش بزرگ است. اما با ادامه خدمات، اینطور نبود بعد از همه خوب او اینگونه شروع کرد: “‘برادران من، سخنانی که امروز باید می شنیدید.
بالیاژ روی موی شرابی
بالیاژ روی موی شرابی : دارند رفت، افسوس! به سگ ها؛ اما یکشنبه هفته آینده بیایید، اهالی محترم، و چیز دیگری خواهید شنید؛ و بدین ترتیب این خطبه به پایان می رسد. آمین!’ “همه اعضای محله فکر می کردند که یک کشیش عجیب و غریب دارند، چرا که داشتند قبلاً چنین خطبه خندهداری نشنیده بودم.
لینک مفید : بالیاژ مو
اما باز هم گفتند خودشان، “او شاید به مرور بهتر شود، و اگر بهتر نباشد” ما باید بدانیم چگونه با او رفتار کنیم.’ “یکشنبه بعد، وقتی دوباره مراسم برگزار شد. کلیسا خیلی شلوغ بود پر از مردمی که آرزوی شنیدن کشیش جدید را داشتند که کمیاب بود.
اتاق ایستاده خوب، او دوباره آمد و مستقیماً به سمت بالا رفت منبر، و مدتی در آنجا ایستاد و هیچ کلمه ای نگفت. اما به یکباره ترکید و با صدای بلند زوزه کشید – “‘به من گوش کن، بریجت پیر دایه! چرا اینجوری نشستی خیلی پشت در کلیسا؟’ “‘ای احترام شما’ او گفت: “اگر باید بدانید.
به خاطر من است کفش ها همه در سوراخ هستند.’ “‘این دلیلی نیست. زیرا ممکن است کمی از پوست خوک کهنه بردارید و بخیه بزنید کفش های جدید خود را، و سپس شما همچنین می توانید به جلو در کلیسا، مانند دیگر خانم های خوب. برای بقیه، همه شما باید در مورد راهی که می روید فکر کنید.
چون می بینم وقتی به خود می آیی کلیسا، برخی از شما از شمال و برخی از جنوب آمدهاید، و آن را وقتی دوباره از کلیسا می روید همینطور است. اما گاهی اوقات شما می ایستید و در راه پرسه می زنیم، و سپس ممکن است بپرسند که چه خواهد شد؟ شما؟ آره چه کسی می تواند.
بگوید سرنوشت هر یک از ما چه خواهد شد؟ راستی، من باید به یک مادیان سیاه توجه کنم که از قدیمی دور شده است بیوه کشیش موی روی جنین و یال در حال افتادن دارد و علائم دیگری که در این مکان نام نمی برم. علاوه بر این، ممکن است.
بالیاژ روی موی شرابی : بگویم تو، من یک سوراخ در جیب شلوار قدیمی ام دارم و می دانم، اما تو می دانی آن را نمی دانم؛ و چیز دیگری که شما نمی دانید و من نمی دانم، این است که آیا هر یک از شما مقداری پارچه برای وصله آن سوراخ دارد یا خیر. آمین.’ “برخی از شنوندگان از این خطبه بسیار خشنود شدند.
آنها فکر می کرد مطمئن بود که به موقع یک کشیش شجاع خواهد ساخت. اما برای گفتن در حقیقت، اکثر آنها فکر می کردند که خیلی بد است، و زمانی که رئیس دانشگاه آمد، آنها از کشیش شکایت کرد و گفت هیچ کس هرگز چنین موعظه هایی را نشنیده است.
قبل از این، و حتی یکی از آنها بود که آخرین را از روی قلب می دانست، و آن را نوشت و برای رئیس دانشگاه خواند. “‘من آن را خطبه بسیار خوبی می نامم’ رئیس گفت: “زیرا این احتمال وجود داشت او در تمثیل هایی صحبت می کرد که در جستجوی نور و دوری از تاریکی و آن است.
اعمال، و در مورد کسانی که راه می رفتند یا بر روی عریض یا روی مسیر تنگه؛ اما بیشتر از همه،’ او گفت: “این یک تمثیل بزرگ بود که او این اخطار را در مورد مادیان سیاه کشیش و نحوه انجام آن داد با همه ما در آخر جیب با سوراخ در آن برای نشان دادن بود.
و تکه پارچه برای وصله آن هدایا بود و پیشکش های جماعت.’ این چیزی بود که رئیس دانشگاه گفت. “در مورد محله، آنچه گفتند این بود.
خیلی ما توانستیم درک کنید که قرار بود به جیب کشیش برود. رئیس گفت: «پایان این بود که او فکر میکرد که محله به چنین خوبی رسیده است و کشیش فهمیده بود، هیچ عیبی برای او وجود نداشت، و همینطور آنها باید از او بهترین استفاده را می کردند.
اما بعد از مدتی بدتر شد به جای بهتر، از او به اسقف شکایت کردند. “خب! دیر یا زود اسقف آمد و قرار بود الف بازدید اما، روز قبل، کشیش به کلیسا رفته بود، هیچ کس نمی دانست، و تکیه گاه منبر را اره کرد، مگر دو تا، به طوری که فقط اگر یکی به آن بالا می رفت.
به هم چسبید با دقت. پس هنگامی که مردم دور هم جمع شدند و او بود در برابر اسقف موعظه کرد، او به منبر رفت و شروع کرد همانطور که او عادت داشت توضیح دهد. و وقتی مدتی به راه افتاد، بیشتر وارد شد با جدیت، بازوهایش را به اطراف پرتاب کرد و فریاد زد.
اگر در اینجا کسی باشد که شرور باشد یا به اعمال بدی بپردازد، بهتر است این مکان را ترک کند. زیرا در همین روز سقوطی رخ خواهد داد همانطور که از زمان شروع جهان دیده نشده است.’ “با آن مثل رعد به میز مطالعه کوبید و ببینید! میز و کشیش و تمام منبر روی زمین کلیسا افتادند.
با چنان تصادفی که تمام جماعت از کلیسا فرار کردند، انگار روز قیامت در پاشنه آنها بود. “اما سپس اسقف به عیب یاب ها گفت که از این که آنها شگفت زده شدند.
بالیاژ روی موی شرابی : جرأت کرد از کشیشی که چنین هدایایی در منبر داشت شکایت کند و همینطور حکمت بسیار این بود که او می توانست اتفاقاتی را که در حال رخ دادن است پیش بینی کند.