امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
سالن آرایش ابری
سالن آرایش ابری | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت سالن آرایش ابری را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با سالن آرایش ابری را برای شما فراهم کنیم.۱۶ مهر ۱۴۰۳
سالن آرایش ابری : مثل نسل مار؛ رنج بردن فقیری که ثروتمندتر می شود؛ رنج می برد که ثروتمندتر می شود. مال او نیست، تعجب نمیکنم که خدا ترسیده باشد، چنین دلی را میبیند که پر از مردار متعفن است، لانهای از افعیها، که از آن متنفر است. ممکن است کالاهای جهان در چنین دلی قصرهای خود را بسازند، از فدای تمام لذت های خود در آن لذت می برند.
رنگ مو : شکوه همه تاج گل های خود را بر آن آویخته است. وقتی کسی حریص می شود، هر چه دارد در ذهنش خالی است. در حالی که تب دار فریاد می زند، می گوید: «بیشتر و بیشتر و بیشتر می شود: «آب، آب، آب! به آنها اجازه می دهید بنوشند، اما نوشیدن، تشنگی آنها را افزایش می دهد. حرص و طمع جنون خشم است.
سالن آرایش ابری
سالن آرایش ابری : که می خواهد تمام دنیا را به سمت خود جمع کند و به هر حال آنچه را که در اختیار دارد تحقیر می کند. این نفرینی است که باعث مرگ بسیاری شده است. و بسیاری با کیسهای از طلا در دستانشان مردهاند و چهرههای شکنجهشده بدبختی بر چهرهشان بود، در حالی که نتوانستند طلا را با خود در تابوت ببرند تا به دنیایی دیگر منتقل کنند.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
نوشیدنی دیگری در آنجا منتظر آنهاست. باکستر و دیگر واعظان قدیمی، طمع را نقاشی می کردند، و مردی که فقط برای جمع آوری طلا زندگی می کند، در میان جهنم. و آنها در ذهن خود تصور می کنند که مامون طلای مذاب را در گلوی آنها ریخت. شیاطین با تمسخر می گویند: «این را نگاه کن، این همان چیزی است.
الان به آن دست یافتی؛ وقتی نوشیدنی تمام شد، بنوش.» و طلای مذاب در معبد او ریخته می شود. از طرف دیگر، من دچار چنین افکار وحشتناکی نمی شوم، اما فقط می دانم که کسی که اینجا فقط برای خودش زندگی می کند، باید هلاک شود. کسی که به چیزهای دنیوی عشق می ورزد، اعماق حفاری نکرده است.
او خانه خود را بر روی شن بنا کرده است. و چون باران ببارد و نهر هجوم بیاید، خانه او باید بیفتد و ریزش آن بزرگ باشد. اول شراب خوب می آید. آن مرد محترم، بزرگوار و محترم، همه به او احترام می گذارند. اما پس از آن بدترین می شود، هنگامی که مال خود را از راه بد جمع کرد و طمع عقلش را تاریک کرد. مطمئناً اتفاق می افتد.
همانطور که شما خود را به عنوان برده دنیا تسلیم کرده اید. سفره چهارم در تله ای خاص و به خوبی پنهان در قصر شیطان چیده شده است. در آنجا سفره برای گناهکاران پنهانی چیده شده است ، و همچنین باید از قانون قدیمی پیروی کرد. سر این میز، در اتاقی بسیار تاریک، مرد جوانی را میبینم که نشسته است و شیطان در حال خدمت به اوست و چنان بیصدا میخزد که کسی صدایش را نمیشنود.
اول کاسه را می چشد و چقدر شیرین است! جام شیرین گناه است. «آب دزدیده شده خوشمزه است و نانی که در خفا خورده شود خوشمزه است». آه، چقدر شیرین است! آیا چیزی وجود دارد که طعم شیرین تر داشته باشد؟ این اولین فنجان است. سپس دیگری بیرون می آید – شراب یک وجدان پریشان. چشمان مرد جوان باز می شود.
میگه چیکار کردم! این آکان بانگ میزند: «اوه، در اولین جامی که دریافت کردم، ظرف طلایی را دیدم که چشمک میزند و لباس بابلی را میدیدم؛ و فکر میکردم، باید این را داشته باشم، اما اکنون فکر من این است: برای پنهان کردن آن چه کنم. کجا میتوانم آن را پنهان کنم؟» من باید تا جهنم عمیق بکنم تا پنهانش کنم.
زیرا مطمئناً مورد توجه قرار خواهد گرفت.» آن رهبر وحشتناک حزب یک کاسه بزرگ پر از معجون سیاه خود را می آورد. مست مخفی می نوشد و درگیر می شود. می ترسد در گناه پیدا شود. او نه استراحتی دارد، نه شادی. ترس ظالمانه او را فراگرفته است، می ترسد افشا شود. شب خواب می بیند که کسی او را اذیت می کند.
سالن آرایش ابری : صدایی در گوشش زمزمه میکند و به او میگوید: من همه چیز را میدانم، من هستم که در مورد آن صحبت میکنم. فکر می کند شاید گناهش برای دوستانش معلوم شود، پدرش بفهمد، مادرش بفهمد. بله، شاید دکتر داستان را بگوید و راز وحشتناک را منتشر کند. برای چنین مردی استراحتی نیست. او همیشه از لو رفتن می ترسد.
او مانند آن مردی است که از او خوانده ام که وقتی بسیار بدهکار بود و در تنگدستی می ترسید که بدهکاران به او ظلم کنند، روزی رخ داد که کتش به میخ گیر کرد، گفت: ای اجازه بده. برو من خیلی عجله دارم فردا بهت پول میدم». این مقامی است که با شریک شدن در چیزهای پوشیده از شرم و گناه فراهم می شود; کسی که این کار را می کند.
از ترس مورد توجه قرار گرفتن آرامش نمی یابد. سرانجام مکاشفه می آید: این آخرین نان تست است. اغلب روی زمین اتفاق می افتد. زیرا مطمئن باشید که گناه شما آشکار خواهد شد و معمولاً به موقع در اینجا اتفاق می افتد . چه صحنه های وحشتناکی را در جلسه دادگاه خواهیم دید که مردم باید آخرین فنجان افشاگری های سیاه را بنوشند!
همان مردی که ریاست جلسات مذهبی را بر عهده داشت و مانند یک قدیس مورد احترام بود، بالاخره افشا شد. و قاضی چه می گوید – دنیا چه می گوید؟ او هدف ایوان می شود، همه جا مورد انتقاد و عدم تایید قرار می گیرد. اما بیایید فرض کنیم که او به اندازه کافی باهوش بود که تا پایان عمر خود را بدون افشا شدن سپری کند.
که به نظر من تقریباً غیرممکن است – وقتی سرانجام در برابر کرسی داوری خدا بایستد، چه فنجانی باید بنوشد! زندانبان جهنم را بیرون بیاور! او می آید! تمام دنیا با هم هستند. “بلند شو! آیا اعتراف دینی داشتی؟ مگر همه تو را قدیس نمی دانستند؟” او ساکت است. اما بسیاری از آن جمعیت عظیم فریاد می زنند: “ما او را چنین می پنداشتیم.” کتاب گشوده می شود.
اعمال او خوانده می شود، گناهان یکی پس از دیگری آشکار می شود. آیا صدا را می شنوید؟ صالحان صدای خشم خود را بر مردی بلند می کنند که مانند گرگی در لباس میش به آنها خیانت کرد. چقدر وحشتناک است وقتی باید نگاه همه را تحمل کنی! آن که خوب است می تواند تحقیر بد را تحمل کند.
سالن آرایش ابری : اما شرم و تحقیر ابدی که خشم عادل بر سر گناهکار پنهانی می ریزد باید از همه وحشتناک تر باشد، در کنار دردسری که خشم خدا در ابدیت ایجاد می کند.