امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
آدرس سالن زیبایی گیوا مرزداران
آدرس سالن زیبایی گیوا مرزداران | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت آدرس سالن زیبایی گیوا مرزداران را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با آدرس سالن زیبایی گیوا مرزداران را برای شما فراهم کنیم.۱۷ مهر ۱۴۰۳
آدرس سالن زیبایی گیوا مرزداران : دری باز شد و ما را از دادگاه دوم به دادگاه سوم بردند، جایی که سربازان همراه ما شمشیرها، خنجرها و صندل های حصیری را که به جای کفش می پوشیدند کنار گذاشتند. ، و در همان زمان، چکمه هایمان را در آوردیم. ما در حال حاضر به یک عظیم برده شده بود ۵۸تالاری که کف آن با فرش های بسیار زیبا پوشیده شده بود.
رنگ مو : درها و پنجره ها از چوب زیبا و با دقت حکاکی شده بود. روی پردههایی که طبق رسوم ژاپنی دیوارهای جداکننده بین اتاقها را تشکیل میدادند و میتوانستند با لذت برداشته شوند، نقاشیهایی در قابهای طلایی و زیورآلاتی وجود داشت که نشاندهنده جانوران و پرندگان بود. در دو طرف اتاق افسران ژاپنی، مسلح به شمشیر و خنجر، نشسته بودند.
آدرس سالن زیبایی گیوا مرزداران
آدرس سالن زیبایی گیوا مرزداران : آنها خندیدند و با هم شوخی کردند تا اینکه صدایی شنیده شد و صدایی گریه کرد: “هیس!” وقتی سکوت عمیقی حاکم شد حالا یک خدمتکار وارد آپارتمان شد، جلوی در زانو زد، کف دستانش را روی زمین گذاشت و سرش را خم کرد. فرماندار سپس ظاهر شد، در حالی که در یک ردای ساده مشکی پوشیده بود، همانطور که در ژاپن مرسوم است.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
تاج او را روی آستین های آن گلدوزی شده بود. به کمربند او خنجر آویزان بود، اما شمشیر او را خدمتکاری حمل می کرد که آن را در پارچه ای پیچانده بود تا دستانش به آن برخورد نکنند. بعد از اینکه فرماندار روی صندلی نشست، ژاپنی ها همگی او را مورد احترام قرار دادند، کف دستانشان را روی زمین گذاشتند و چنان خم شدند که پیشانی هایشان آن را لمس کرد.
و چند ثانیه در آن موقعیت ماندند. او با تعظیم پایین و دستانش روی زانوهایش به سلام آنها پاسخ داد. ما هم به سبک اروپایی به او سلام کردیم و او سرش را به طرف ما تکان داد و در تمام مدت لبخند زد و انگار می خواست به ما اطمینان دهد که قصدش نسبت به ما دوستانه است.
او اکنون از آغوش خود برگهای کشید و نام هر یک از ما را بر اساس رتبهاش فراخواند. ما به تنهایی، با تعظیم، و هر بار او پاسخ دادیم ۵۹سرش را خم کرد سپس با مردی که در کنار او نشسته بود و منصب مترجمی را بر عهده داشت صحبت کرد و به او دستور داد آنچه را که می خواهد بگوید برای ما ترجمه کند.
اما به نظر میرسید که این فرد کوچکترین دانشی از زبان روسی نداشت و با این کلمات شروع کرد: “من مردم، تو مردی، دیگری مرد، بگو چه جور مردی؟” وقتی ما که از گستاخی همکار متحیر شده بودیم، به آنها توضیح دادیم که اصلاً متوجه نمیشویم که او چه میخواهد بگوید و مأموران پس از مدتی مشکل، او را مجبور به اعتراف کردند.
که حتی رایجترین عبارات را هم نمیداند. به زبان روسی، آنها شروع به خندیدن کردند، او را راندند، و از مترجم ما، الکسیس، که تا آن زمان زندانی با ما بود، استفاده کردند. پس از یک معاینه، که در طی آن همان سؤالاتی که قبلاً توسط آنها پرسیده شده بود، از ما پرسیده شد، فرماندار یا «بونجو»، به قول ژاپنی، به ما گفت که اگر درخواستی داشته باشیم.
آدرس سالن زیبایی گیوا مرزداران : اکنون ممکن است انجام دهیم. بنابراین. پاسخ دادیم: ما فقط دو چیز آرزو می کنیم، یا به سرزمین مادری خود بازگردیم، یا اگر غیرممکن است، بمیریم.
در این بیانیه غیرمنتظره، فرماندار یک سخنرانی طولانی و جدی ایراد کرد و در آن تأکید ویژه ای بر این واقعیت داشت که ژاپنی ها مرد هستند و احساساتی مانند بقیه نوع بشر دارند و بنابراین ما نیازی به شک در آنها نداریم.
هراس داشته باشید، زیرا به محض اینکه ثابت شد که به دستور امپراتور روسیه نبوده است که هموطنان ما در خاک ژاپن مرتکب خشونت شده اند، بلکه به میل خود ما باید ۶۰به خانه فرستاده شود.
به وفور با همه چیزهای ضروری تامین شود. تا آن زمان مراقبت میکردند که ما بیهوده میخواهیم و اگر لباس یا چیز دیگری نیاز داشتیم، نباید از درخواست آن خجالت بکشیم.
پس از آن، بونجو ما را ترک کرد و ما به قفس خود بازگشتیم، حداقل با این امید که در شرایط مساعد از زندان خود فرار کنیم. که در. از آن روز غذای ما بسیار بهبود یافت، زیرا علاوه بر آب برنج و ترب نمکی که تا به حال به ما میدادند، اکنون ماهی تازه و نمکی بسیار خوبی دریافت میکردیم، سوپهایی که با روغن خشخاش برشته شده یا آب پز شده بودند.
سبزی های خوش طعم یا ماهیچه های دریایی، و وقتی برف شروع به باریدن کرد، برای ما به سگ های دریایی، خرس ها و خرگوش ها شلیک کردند و به دستور ما، گاهی اوقات، یک غذای روسی، یعنی ماهی که با بلغورهای نازک خورده می شد، تهیه می کردند. و کیک های جوی کوچک. غذای ما را روزی سه بار برایمان می آوردند.
برای نوشیدن، چای گرم و پررنگ دریافت کردیم و پس از هر معاینه خسته کننده، دو لیوان آبجو گرم به ما دادند که در هوای سرد نیز انجام دادند. آنها همچنین کتهای خزدار و لباسهای شب را برای ما تجهیز کردند و وقتی دریافتند که در روسیه رسم نیست که شب را روی زمین بگذرانند، ما را نیمکتهایی برای خوابیدن گذاشتند.
این رفتار دوستانه ژاپنی ها باعث شد که از یکی از افسران که به ملاقات ما آمده است بپرسیم که آیا امکان بریدن پنجره در دیوار پشتی سوله وجود ندارد تا بتوانیم ببینیم. آسمان و بالای درختان او ما را رد نکرد ۶۱درخواست کرد، اما دیوار را بررسی کرد، از ما پرسید که مایلیم آن را کجا بسازیم، انتخاب ما را تحسین کرد و رفت. ما البته معتقد بودیم که عهدمان عملی خواهد شد.
آدرس سالن زیبایی گیوا مرزداران : اما سخت در اشتباه بودیم، چون چند روز بعد درخواست خود را تکرار کردیم، افسر پاسخ داد که ژاپنی ها از وضعیت سلامتی ما بسیار نگران هستند. و ترسیدیم که باد شمال ما را سرد کند. بنابراین احتیاط بیشتری میدانستند که پنجره نسازند.
با فرا رسیدن پاییز و ناخوشایندتر شدن زندگی در یک ساختمان روباز، ژاپنی ها به درخواست جدی ما، کاغذی را روی مشبک چسباندند و پنجره ای در پشت بام ساختند که می شد آن را باز و بسته کرد. وسیله طناب از این پنجره گاهی آسمان را می دیدیم که در موقعیتی مثل ما آرامش بزرگی بود.