امروز
(شنبه) ۰۳ / آذر / ۱۴۰۳
سالن زیبایی چم سعادت اباد
سالن زیبایی چم سعادت اباد | شروع گرفتن مشاوره 100% تخصصی صفر تا صد مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت سالن زیبایی چم سعادت اباد را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با سالن زیبایی چم سعادت اباد را برای شما فراهم کنیم.۱۵ مهر ۱۴۰۳
سالن زیبایی چم سعادت اباد : در هرفوردشایر به “گریه کردن گردن” “گریه کردن در پیچ و خم” می گویند. پیچ و خم گره ای از خوشه های ذرت بود که به هم گره خوردند و دروها در فاصله ای ایستاده بودند و داس های خود را به سمت آن پرتاب می کردند. مردی که موفق به بریدن گره شد برنده جایزه شد و در آن سال پادشاه برداشت شد.
رنگ مو : در همان شهرستان رسم سختی وجود داشت که آخرین بار را خود کشاورز با سرعتی خشمگین به خانه می برد، در حالی که کارگران واگن را با کاسه های آب تعقیب می کردند که سعی می کردند روی آن بیندازند. در صفوف باشکوهتر، اسبهایی که گاری هوکی را میکشیدند با سفید پوشانده میشدند.
سالن زیبایی چم سعادت اباد
سالن زیبایی چم سعادت اباد : که هریک، شاعر کشیش دوونشایر، در شعر هسپریدس، ۱۶۴۶، آن را توصیف میکند: [۱۰۲] بیایید، ای فرزندان تابستان، که ما با زحمت آنها صاحب شراب و روغن هستیم. با زحمات سخت و دستان خشن او ابتدا زمین هایمان را درو می کنیم. تاج گذاری با خوشه های ذرت اکنون می آیند و به حلقه لوله برداشت خانه. بیا بیرون، سرورم، و گاری را ببین که با تمام هنرهای روستایی پوشیده شده است.
لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه
اینجا یک را ببینید، آنجا یک ورقه به همان اندازه که خالص است، همانقدر شیرین است. اسبها، مادیانها، و ماهیهای سرخدار (همه کتانی پوشیده شده، سفید مثل نیلوفرها 🙂 درباره گاری بشنوید که چگونه شکست جوانان روستایی فریاد می کشد. فشار دادن قبل، برخی بعد از آن – آنهایی که فریاد می زنند.
و اینها با خنده. خوب، پسران شجاع، به آتشسوزهی اربابتان ، جایی که برای شادی خود، ابتدا پایه بزرگ و اصلی جشن خود را خواهید دید ، گوشت گاو چاق. با داستان های بالایی، گوشت گوسفند، گوساله، و بیکن با چند ظروف ایستاده، و اینجا یک کاسترد، آنجا یک پای، و اینجا همه طعم دهنده های وسوسه انگیز شام برداشت در نورثامبرلند «شام کرن» نامیده میشد.
از چهرهای بزرگ که گلپوش و تاج گل پوشیده بود، داس و کلبهای در دست داشت که «بچه کرن» نامیده میشد و توسط دروگرها بر روی یک میله بلند حمل میشد. آواز خواندن و فریاد زدن، مانند دوونشایر و گردن کورنیش در مرکز میز شام قرار داده شد. در شام کرن، به جای غذا، خامه غنی روی نان سرو شد. رسومی که در یکی از شهرستانهای شمالی خواهر، که غذای جدید بیشتر از خامه تصور میشد.
برعکس شد و این جشن به افتخار آن «شام گردن» نامیده میشد. پس از پایان جشن، یک مراسم عجیب دیگر برای کارگران وجود داشت که با تکمیل ریک یا پشته مرتبط بود. این خانه به شکل خانه ای با سقف شیبدار شکل گرفت و در حالی که مرد آخرین غلاف را در نقطه شیروانی قرار داد فریاد زد: “او در است، او داخل است.
سالن زیبایی چم سعادت اباد : برخی از آهنگهای کنجکاو توسط کارگران اجرا میشود که در آن شامهای برداشت محصول برگزار میشود. یک آهنگ بسیار پرطرفدار دارای یک گروه کر است که به این موارد ختم می شود: و نه پادشاهان، نه لردها و نه دوک ها نمی توانند بدون کشاورز کار کنند. اکثریت در حال نوشیدن آواز هستند، و دلیلی برای ترس وجود دارد که عل و سیبی که در زمان برداشت سرازیر میشد.
به میزان کم باعث شادی بی حد و حصر این جشنهای قدیمی شود. در همان زمان، مردم روستایی انگلستان در قرن هفدهم و هجدهم در بیشتر موارد بسیار ساده و نادان بودند و شور و نشاط کودکانه ارواح آنها ممکن است جز بیان طبیعی زندگی در حالتی کاملاً غیر مصنوعی باشد. آنها مردان و زنانی بودند که میتوانستند تا ساعتی زندگی کنند که خورشید میدرخشد.
میتوانستند بخندند و مانند کودکانی که هیچ ترسی ندارند برقصند، و همانطور که جورج الیوت میگوید: «به تحقیق در حواس چیزها اهمیت نمیدادند و به آن راضی بودند. خود چیزها.” [۱۰۵] اما تغییر در حال آمدن بود. پیرزنهای کورنوال وقتی داسهایشان را میگرفتند، با صدای بلند ناله میکردند و مردان با نوعی اره گرد، ذرت را «دور میتراشیدند».
آنها گفتند: «در انجیل چیزی در مورد آن وجود نداشت. “همه چیز آنجا درو می شد.” تراوش گرد تنها یک قدم بود که باید به سرعت توسط داس و سپس درو بخار دنبال شود. و اغلب اتفاق می افتد که ماشین های بخار مزرعه را ترک نمی کنند تا زمانی که ذرت به یک ریک موقت در گوشه حمل شده و در محل کوبیده شود. خداحافظی با گاری هوکی، تاج های گل، کرن بیبی و کرو شیف!
ا خرخر خفه کننده، هق هق و دود موتور، به سقوط مراسم باستانی رسید. اگر ذرت را در مزرعه خرمن کوبی کنند و در گونی ببرند، دیگر زمانی برای پیروزی سرس یا عرشهبندی «گردن» باقی نمیماند. کارگران دیگر «از خود چیزها راضی نیستند». آنها مشتاق شیلینگی هستند که برای کار بیش از ساعت به دست می آورند.
، و در برخی از شهرستان ها آن را به گردهمایی استاد و استاد ترجیح می دهند.[۱۰۶] مردان دور تخته برداشت. و نوشیدنی به جای شادی، آنها را حسادت می کند. روزگار سخت است چنگک های آهنی بزرگ مزارع را پاک می کنند و برخی کشاورزان هستند که دیگر با بوعز نمی گویند: بگذار حتی در میان قبرها خوشه بچیند و او را سرزنش نکن و از مشتهای غرض او نیز بیفتند و بگذار تا آنها را جمع کند و او را سرزنش نکند.
به نظر می رسد که روزهای خوش خرمن قدیمی نیز به شماره افتاده است. آن روزهایی که روستائیان از سالی به سال دیگر چشم انتظارشان هستند!
ساعتی که در آن ممکن است برداشت محصول آغاز شود، در برخی از محلهها با به صدا درآمدن ناقوس کلیسا در ساعت هشت مشخص میشود و پس از آن بچهها به همراه مادران خود به زمینهای وسیع میروند.
سالن زیبایی چم سعادت اباد : خورشید ممکن است با شور شدید مرداد بدرخشد، آغوش کودکان و پشت مادران از شکستن خسته شود، و ذرت جمعآوری شده تنها برای دو نان نیمپیچ کافی باشد.